سادهزیستی میتواند نشانهای از زهد باشد، اما زهد حقیقی به معنای عدم دلبستگی قلبی به دنیا و ترجیح آخرت است، نه فقط ظاهر ساده.
درک مفهوم «زهد» در اسلام و ارتباط آن با «سادهزیستی» موضوعی عمیق و پربار است که نیازمند توجه به آموزههای قرآنی و سنت نبوی میباشد. به بیان ساده، زهد در اسلام نه به معنای ترک دنیا و کنارهگیری کامل از مواهب آن، بلکه به معنای عدم دلبستگی قلبی به دنیا و ترجیح آخرت بر آن است. قلب زاهد فارغ از اسارت مادیات است، حتی اگر ثروتمند باشد، و در مقابل، کسی که به ظاهر سادهزیست است، ممکن است قلباً اسیر دنیا و دلبسته به شهرت یا ستایش مردم باشد. بنابراین، سادهزیستی میتواند یکی از مظاهر و نشانههای زهد باشد، اما به خودی خود زهد کامل و تمامعیار نیست؛ بلکه یک رفتار بیرونی است که میتواند از یک حالت درونی نشأت گرفته باشد. قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) بر اعتدال و میانهروی در تمامی امور زندگی تأکید دارند. اسلام نه رهبانیت و ترک کلی دنیا را تشویق میکند و نه غرق شدن کامل در لذات مادی و فراموشی هدف اصلی آفرینش را. در آیات متعددی به نکوهش اسراف و تبذیر (هدر دادن بیرویه) و همچنین به دلبستگی بیش از حد به مال و ثروت اشاره شده است. مثلاً در سوره اعراف، آیه 31، خداوند میفرماید: «بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند اسرافکنندگان را دوست ندارد.» این آیه به وضوح بر لزوم استفاده متعادل از نعمتهای الهی تأکید میکند و حد و مرزی برای مصرف قرار میدهد. سادهزیستی به معنای پرهیز از تجملات زائد و زندگی مصرفگرایانه، کاملاً با این آموزه قرآنی سازگار است. فردی که سادهزیست است، کمتر در دام اسراف میافتد و از این رو، رفتارش مورد تأیید قرآن قرار میگیرد. همچنین، قرآن در آیات بسیاری به انسانها یادآوری میکند که زندگی دنیا فانی و گذراست و آخرت، باقی و پایدار است. به عنوان مثال، در سوره اعلی، آیه 16 و 17 میفرماید: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ» (شما زندگی دنیا را ترجیح میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است). زهد واقعی، نشأت گرفته از درک عمیق این حقیقت قرآنی است که دلبستگی به دنیای فانی، انسان را از هدف اصلیاش باز میدارد. سادهزیستی میتواند ابزاری باشد برای کاهش این دلبستگی و تمرکز بیشتر بر عبادات، اعمال صالح و کمک به دیگران. وقتی انسان خود را درگیر تجملات و خواستههای بیپایان مادی نکند، وقت و انرژی بیشتری برای امور معنوی و اخروی خواهد داشت. با این حال، نباید زهد را با فقر یا نداشتن مال اشتباه گرفت. چه بسا افراد ثروتمندی بودند که به دلیل عدم دلبستگی قلبی به ثروتشان و انفاق بخش زیادی از آن در راه خدا، زاهد محسوب میشدند. حضرت سلیمان (ع) با وجود تمام عظمت و پادشاهیاش، نمونهای از زاهدان راستین بود که دلش به دنیا بسته نبود. از طرف دیگر، ممکن است فردی فقیر باشد اما حسرت مال و موقعیت دنیایی دیگران را بخورد و قلباً دلبسته به دنیا باشد؛ چنین فردی را نمیتوان زاهد نامید. زهد بیشتر یک حالت درونی و روحی است تا یک وضعیت بیرونی و مالی. بنابراین، میتوان گفت که سادهزیستی یک فضیلت اخلاقی و رفتاری است که به کاهش دلبستگیهای مادی کمک میکند و میتواند نشانهای بیرونی از زهد باشد. اما تعریف زهد فراتر از آن است و به معنای رهایی قلب از اسارت دنیا و تمایل به آخرت است. زهد حقیقی، همانطور که امام علی (ع) فرمودهاند، این نیست که دنیا را به تو ندهند، بلکه آن است که تو به دنیا دل نبندی. این تعبیر، عمق مفهوم زهد را به خوبی روشن میسازد. در نهایت، اسلام به ما میآموزد که از مواهب حلال دنیا بهرهمند شویم، اما همواره مراقب باشیم که این مواهب ما را از یاد خدا، مسئولیتهایمان و هدف اصلی زندگیمان غافل نکنند. سادهزیستی میتواند به ما در حفظ این تعادل و دستیابی به آرامش درونی و تمرکز بر امور اخروی یاری رساند، اما شرط کافی برای زهد نیست؛ بلکه نیازمند یک تحول درونی و معنوی است که در آن، آخرت بر دنیا ترجیح داده شود و دل از دلبستگیهای مادی رها گردد.
ای فرزندان آدم! زینتهای خود را در هر مسجدی (به هنگام عبادت) برگیرید و بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید؛ که او اسرافکنندگان را دوست ندارد.
بلکه شما زندگی دنیا را (بر آخرت) ترجیح میدهید،
با آنکه آخرت بهتر و پایدارتر است.
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زینت و فخر فروشی شما در میان خودتان و فزونطلبی در اموال و فرزندان است؛ همانند بارانی که گیاه آن، کشاورزان را به شگفت آورد، سپس خشک شود و آن را زرد بینی، سپس ریز ریز و نابود شود؛ و در آخرت عذاب سختی است و مغفرت و رضوان از سوی خدا؛ و زندگی دنیا چیزی جز کالای فریبنده نیست.
در گلستان سعدی آمده است که مردی پارسا و زاهد، ظاهری بسیار ساده و جامهای کهنه داشت. پادشاهی او را دید و گفت: «ای درویش، دنیا را ترک کردهای، اما آیا دلت نیز از تعلقات دنیا رهاست؟» مرد پارسا لبخندی زد و گفت: «ای پادشاه، رهایی دل از دنیا بس دشوارتر از رهایی ظاهر است. چه بسا کسانی که جامهی زاهدان پوشیدهاند ولی دلشان اسیر طمع و جاه است، و چه بسا پادشاهانی که در اوج نعمت، دلشان به یاد خداست و از مال دنیا رها. زهد در دل است نه در لباس.» پادشاه از این سخن حکیمانه خشنود گشت و دانست که حقیقت زهد، درونی است و با ظاهر فریبنده نیست.