برای همراه کردن عبادت با عشق، باید خداوند را عمیقاً شناخت، از نعمتهایش شکرگزاری کرد، عبادات را با خلوص نیت و حضور قلب انجام داد و همواره به یاد او بود تا عبادت از وظیفه به عشقی شیرین تبدیل شود.
همراه کردن عبادت با عشق، نه تنها آن را از یک وظیفه صرف به تجربهای عمیق و شیرین تبدیل میکند، بلکه جوهره اصلی ارتباط انسان با آفریدگارش را شکل میدهد. قرآن کریم بارها بر اهمیت محبت و خلوص در رابطه با خداوند تأکید کرده است. عبادت تنها شامل نماز و روزه نیست، بلکه هر عملی که با نیت الهی و برای رضایت او انجام شود، عبادت محسوب میشود. زمانی که این اعمال با عشقی عمیق همراه شوند، معنایی فراتر یافته و زندگی مؤمن را سرشار از آرامش و رضایت میکنند. برای رسیدن به این مرحله از عبادت عاشقانه، میتوان گامهای مهمی برداشت که ریشه در آموزههای قرآنی دارند. اولین و شاید مهمترین گام، «معرفتالله» یا شناخت عمیق خداوند است. هرچه انسان پروردگار خود را بهتر بشناسد، بیشتر به او عشق میورزد. قرآن کریم ما را به تفکر در آیات الهی در آفاق و انفس دعوت میکند. وقتی به عظمت خلقت، نظم بیبدیل جهان، نعمتهای بیشمار و صفات کمالیه الهی چون رحمانیت، رحیمیت، کرامت، بخشندگی و حکمت او میاندیشیم، قلب ما سرشار از شور و شوق میشود. شناخت اسماءالحسنی و تأمل در معانی آنها، کلید ورود به سرای محبت الهی است. وقتی میدانیم او «الودود» است، یعنی بسیار دوستدار و دوستداشتهشونده، قلبمان برای نزدیکی به او بیقرار میشود. این شناخت، مبنای عشقی است که عبادت را از حالت خشک و بیروح خارج میکند و به آن جان میبخشد. هر آیه قرآن، دریچهای است به سوی معرفت بیشتر نسبت به خالق یکتا. گام دوم، «شکرگزاری» است. قرآن بارها بر شکر نعمتهای الهی تأکید کرده است. وقتی انسان به این درک برسد که هر آنچه دارد، از سلامتی، خانواده، رزق و روزی گرفته تا هدایت و ایمان، همه و همه از فضل و کرم الهی است، حس عمیق سپاسگزاری در وجودش ریشه میدواند. شکرگزاری صرفاً گفتن «الحمدلله» نیست، بلکه به معنای استفاده صحیح از نعمتها در مسیر رضایت الهی است. این سپاس قلبی و عملی، خود نوعی عبادت عاشقانه است، چرا که نشاندهنده قدردانی از محبوب است. حس تشکر، عشق را در دل شعلهورتر میسازد و عبادت را به پاسخی طبیعی به محبتهای بیشمار الهی تبدیل میکند. سومین گام، «اخلاص» در نیت است. اخلاص به معنای انجام دادن کارها صرفاً برای رضایت خداوند است و هیچ انگیزهای جز خشنودی او در آن دخیل نباشد. قرآن کریم در آیات متعددی بر اخلاص در عبادت تأکید میکند. وقتی انسان عباداتش را برای دیدهشدن توسط مردم یا کسب موقعیت اجتماعی انجام ندهد، بلکه تنها خداوند را ناظر و مقصود خود قرار دهد، عبادتش رنگ و بویی از عشق و صداقت میگیرد. این اخلاص، پالایشکننده روح و روان است و ارتباط با خداوند را از هرگونه شائبه مادی پاک میکند. عبادت خالصانه، تجلی اوج عشق بنده به مولای خود است، زیرا نشان میدهد که بنده هیچ چیز جز محبوب خود را نمیخواهد. چهارمین عامل، «حضور قلب و خشوع» در عبادات است، به ویژه در نماز. نماز، اوج ارتباط بنده با معبود است. وقتی در نماز با تمام وجود حاضر شویم، معنای کلمات را درک کنیم و حس کنیم که در محضر خدا ایستادهایم و با او سخن میگوییم، نماز دیگر یک سری حرکات تکراری نخواهد بود، بلکه یک گفتوگوی عاشقانه و تسلیم محض در برابر عظمت الهی میشود. خشوع یعنی فروتنی و خضوع کامل قلب و جوارح در برابر خداوند. این حضور قلب، عبادت را به معراج روح تبدیل میکند و عمق پیوند عاشقانه را نشان میدهد. بدون حضور قلب، عبادت تنها قالبی بیجان است، اما با حضور قلب، روح عبادت به پرواز درمیآید. پنجمین نکته، «ذکر و یاد دائمی خداوند» است. قرآن به مؤمنان دستور میدهد که همواره به یاد خدا باشند. ذکر، فقط تکرار کلمات نیست؛ بلکه یادآوری مستمر حضور خداوند در زندگی، قدرت او، رحمت او و مراقبت اوست. این یاد دائمی، قلب را زنده نگه میدارد و مانع از غفلت میشود. وقتی انسان همواره به یاد محبوب خود باشد، عشق او نیز پایدار میماند و در تمام لحظات زندگی، خواهش و گرایش به سوی او دارد. ذکر، پیوندی ناگسستنی بین بنده و پروردگار ایجاد میکند و حضور خداوند را در لحظه لحظه زندگی محسوس میسازد. این حس حضور، ریشه عشق است و عبادت را به هر عملی که در مسیر رضای او انجام میشود، تعمیم میدهد. در نهایت، همراهی عبادت با عشق به معنای این است که انسان تمام اعمالش را با این نیت انجام دهد که به محبوب خود نزدیکتر شود و رضایت او را جلب کند. این عشق، سختیها را آسان میکند و تلخی وظایف را به شیرینی وصل تبدیل میسازد. کسی که با عشق عبادت میکند، نه تنها بهشت را طالب است، بلکه طالب دیدار و رضایت معشوق حقیقی است. این نوع عبادت، زندگی را متحول میکند، آرامش عمیقی به ارمغان میآورد و انسان را به سوی کمال و سعادت حقیقی رهنمون میسازد. این مسیر، یک سفر همیشگی است که در آن، هر قدمی که با عشق برداشته شود، انسان را به مقصد نهایی، یعنی قرب الهی، نزدیکتر میکند.
و از مردم کسانی هستند که غیر از خدا، همتایانی برمیگزینند و آنها را چون خدا دوست دارند؛ ولی آنان که ایمان آوردهاند، محبتشان به خدا شدیدتر است. و اگر ستمکاران ببینند، هنگامی که عذاب را میبینند، که تمام قدرت از آنِ خداست و خدا سختعذاب است، (حقیقت را درمییابند).
ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم؛ پس خدا را بپرست، در حالی که دین را برای او خالص کردهای.
و فرمان نیافته بودند مگر اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین را برای او خالص کردهاند و حقگرا باشند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است دین راست و پایدار.
آوردهاند که دو مرد به مسجدی رفتند تا نماز گزارند. یکی از آن دو، به ظاهر بسیار با خشوع و ادب، و با صدایی رسا اذکار را بر زبان میآورد، چنان که گویی همگان را به سوی خود متوجه میساخت. اما دیگری، آرام و بی صدا، چنان غرق در خود بود که گویی کسی جز او و پروردگارش در آنجا نبود. پس از نماز، آن که با صدای بلند عبادت میکرد، با غرور به رفیقش گفت: «دیدم که تو بسیار آرام بودی، آیا نماز را با حضور قلب خواندی؟» رفیقش تبسمی کرد و گفت: «ای دوست، عشق کاری با انسان میکند که از خود بیخود شود. من چنان غرق در یاد او بودم که نه صدای تو را شنیدم و نه از حضور خود آگاه بودم. هر چه هست، از دل برآید و بر دل نشیند.» سعدی شیرینسخن میفرماید: «توبه گفتن بر زبان آسان بود، عشق را شرط است و ایمان.» پس، عبادت با عشق آن است که از دل برآید، نه از ظاهر.