بله، محبتی که از خدا غافل کند یا جایگزین او شود، آسیبزاست؛ زیرا به شرک در محبت میانجامد و انسان را از مسیر حق و آرامش دور میکند. کانون اصلی محبت باید همواره خداوند باشد تا سایر محبتها نیز سازنده و پایدار بمانند.
محبت یکی از قدرتمندترین و عمیقترین احساسات انسانی است که خداوند متعال آن را در فطرت انسان نهاده است. این نیروی عظیم، هم میتواند منشأ خیرات بیشمار و سعادت باشد و هم اگر از مسیر اصلی خود منحرف شود، به عاملی برای آسیبها و رنجهای فراوان تبدیل گردد. از منظر قرآن کریم، پاسخ به این سوال که «آیا گاهی محبت بدون خدا هم آسیبزاست؟» با قاطعیت «بله» است. قرآن بارها به انسانها هشدار میدهد که دل بستن به غیر خدا و قرار دادن محبت امور دنیوی یا مخلوقات در جایگاه محبت الهی، میتواند عواقب جبرانناپذیری در پی داشته باشد، هم در دنیا و هم در آخرت. قرآن کریم به صراحت بیان میدارد که محبت راستین و بیقید و شرط، تنها شایسته ذات اقدس الهی است. خداوند، منبع و خالق تمام خوبیها و زیباییهاست و هر آنچه در هستی وجود دارد، از فیض و رحمت اوست. بنابراین، کانون اصلی محبت انسان باید پروردگار عالم باشد. هر محبتی که در زندگی انسان شکل میگیرد، اگر در راستای محبت الهی و برای رضای او باشد، نه تنها مضر نیست، بلکه عین کمال و بالندگی است. اما اگر این محبتها استقلال یافته و جایگزین محبت خدا شوند، یا به گونهای باشند که انسان را از یاد خدا و اطاعت او بازدارند، در این صورت به عاملی آسیبزا تبدیل خواهند شد. یکی از مهمترین آیات در این زمینه، آیه ۱۶۵ سوره بقره است که میفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ ۗ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ». این آیه به روشنی به پدیده «شِرک در محبت» اشاره دارد. یعنی برخی انسانها، موجوداتی غیر از خدا را به عنوان شریک یا همتا برای او قرار میدهند و آنها را به اندازهای دوست دارند که شایسته محبت خداست. این نوع محبت، بالاترین حد گمراهی و آسیبزا بودن است؛ زیرا انسان را از یگانه منبع کمال و سعادت دور میکند و به موجودات فانی و ناقص دل میبندد. نتیجه این نوع محبت، حسرت و عذاب در روز قیامت خواهد بود، همانطور که آیه ادامه میدهد که ستمکاران آن روز خواهند دید که قدرت مطلق تنها از آن خداست و او سختکیفر است. این نشان میدهد که وابستگی شدید به غیر خدا، نتیجهای جز پشیمانی و عذاب ندارد. آیه دیگری که این مفهوم را به وضوح تبیین میکند، آیه ۲۴ سوره توبه است: «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ». در این آیه، خداوند متعال تمام علقهها و محبوبیتهای دنیوی مانند پدران، فرزندان، برادران، همسران، خویشاوندان، اموال کسب شده، تجارت و خانههای مورد پسند را برمیشمارد و سپس معیار را این قرار میدهد که اگر محبت اینها نزد شما از محبت خدا و رسولش و جهاد در راه او بیشتر باشد، پس منتظر عذاب الهی باشید. این آیه، یک هشدار جدی است که اگر محبت انسان به این امور دنیوی به حدی برسد که او را از انجام واجبات الهی بازدارد یا در مسیر حق و جهاد در راه خدا مانع شود، آن محبت تبدیل به یک آفت و عامل فسق و گمراهی خواهد شد. این بدان معنا نیست که انسان نباید به خانواده یا داراییهای خود علاقه داشته باشد؛ بلکه به این معناست که این علایق نباید بر عشق به خدا و اطاعت از او مقدم شوند. محبت به این امور تنها زمانی سالم و مفید است که در چارچوب رضایت الهی و تحت سیطره محبت او قرار گیرد. علاوه بر این، در آیه ۱۴ سوره آل عمران میخوانیم: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ». این آیه بیان میکند که محبت به شهوات و لذتهای دنیوی مانند زنان، فرزندان، طلا و نقره، اسبان و چهارپایان و کشتزارها برای انسان زینت داده شده است. اینها متاع و کالای زندگی دنیا هستند. اما بلافاصله هشدار میدهد که بازگشت نیکو (و سعادت حقیقی) تنها نزد خداست. این بدین معنی است که این امور، صرفاً ابزار و وسیلهای برای گذران زندگی هستند و نباید به هدف اصلی تبدیل شوند. اگر انسان آنها را هدف اصلی خود قرار دهد و محبتش نسبت به آنها به گونهای باشد که او را از یاد آخرت و عبودیت خدا غافل کند، این محبت، آسیبزا خواهد بود؛ زیرا او را از هدف اصلی خلقت و مسیر کمال بازمیدارد و در دنیای فانی گرفتار میکند. به طور خلاصه، محبت بدون خدا یا محبتی که از مدار الهی خارج شود، از جهات مختلف آسیبزاست: اولاً، باعث شرک در محبت و دور شدن از توحید ناب میشود. دوماً، انسان را از انجام وظایف و تکالیف الهی بازمیدارد و منجر به فسق و معصیت میگردد. سوماً، چون متکی به موجودات فانی و متغیر است، پایدار نیست و میتواند منشأ رنج، حسرت، ناامیدی و اضطراب شود. انسانی که تمام خوشبختی خود را در دیگری یا در اموال دنیوی میبیند، با از دست دادن آنها دچار فروپاشی روحی میشود. در حالی که محبتی که ریشه در خدا دارد، پایدار و آرامشبخش است و انسان را در برابر ناملایمات دنیا مقاوم میسازد. از این رو، قرآن کریم به مؤمنان تعلیم میدهد که حبّ الهی را بر هر محبتی مقدم بدارند و سایر محبتها را در ذیل آن تعریف کنند تا از آسیبهای احتمالی در امان بمانند و به سعادت حقیقی دست یابند.
و برخی از مردم، جز خدا، همتایانی برای خود برمیگزینند و آنها را همچون محبّت خدا دوست دارند؛ ولی کسانی که ایمان آوردهاند، محبتشان به خدا شدیدتر است؛ و اگر کسانی که ستم کردهاند، هنگامی که عذاب را میبینند، میدانستند که قدرت همه از آن خداست و اینکه خدا سختکیفر است، (پشیمان میشدند).
بگو: اگر پدران و پسران و برادران و همسران و خویشاوندان شما و اموالی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد آن میترسید و مساکنی که به آنها دلخوشید، نزد شما از خدا و رسولش و جهاد در راه او محبوبترند، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را (عذاب یا مجازات) بیاورد؛ و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمیکند.
دوستداشتن خواستنیها از زنان و پسران و گنجهای فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و دامها و کشتزارها برای مردم آراسته شده است. اینها کالای زندگی دنیاست؛ و بازگشت نیکو تنها نزد خداست.
گویند در روزگاران قدیم، تاجری بود که دل به مال و ثروت بسته بود، چنانکه شب و روزش را در جمعآوری و نگهداری آن میگذراند و از هیچ لذت دنیایی بهرهای نمیبرد، جز شمردن و انباشتن درهم و دینار. او آنقدر غرق در محبت مال شد که حتی یادی از خدا و کمک به نیازمندان و خانوادهاش نکرد. روزی سیلی عظیم آمد و تمام اموالش را با خود برد. تاجر درمانده و ویران شد و در گوشهای به گریه نشست. مردی دانا از کنار او میگذشت، پرسید: «ای برادر، تو را چه شد؟» تاجر قصه دلبستگی و نابودی ثروتش را گفت. مرد دانا تبسمی کرد و گفت: «ای دوست، تو دل به فنا بستی، نه بقا. اگر محبتت را به آفریننده آن مال میبستی و نه خود مال، نه غم از دست دادن داشتی و نه نیاز به این همه رنج برای جمعآوری. زیرا اوست که میدهد و میگیرد، و دل با او آرام گیرد. بدان که هر محبتی جز محبت حق تعالی، پایانی جز حسرت ندارد.» تاجر با این کلمات به خود آمد و فهمید که محبت بیحد به چیزی جز خدا، جز آسیب و اندوه به بار نمیآورد.