قرآن کریم به طور مستقیم از واژه «مینیمالیسم» استفاده نکرده، اما اصول آن مانند اعتدال، دوری از اسراف و قناعت، با روح مینیمالیسم همخوانی عمیقی دارد و به زندگیای فارغ از مادیگرایی افراطی توصیه میکند. این سبک زندگی معنویتمحور، آرامش و تمرکز بر ارزشهای واقعی را به ارمغان میآورد.
مفهوم «سبک زندگی مینیمال» در اصطلاح مدرن آن، یعنی آگاهانه از انباشت وسایل اضافی پرهیز کردن و به حداقل رساندن تملکات مادی برای تمرکز بر ارزشهای غیرمادی، به طور صریح در قرآن کریم با این نام ذکر نشده است. قرآن کتابی است که اصول کلی و راهنمای جامع برای زندگی سعادتمندانه ارائه میدهد و نه یک کاتالوگ دقیق از سبکهای زندگی مدرن. با این حال، میتوان با قاطعیت گفت که روح و جوهر تعالیم قرآنی به شدت با بسیاری از مبانی و اهداف سبک زندگی مینیمال همخوانی دارد و آن را تأیید میکند، هرچند از واژگان متفاوتی برای بیان آن استفاده میکند. قرآن کریم بر مفاهیمی چون اعتدال، دوری از اسراف و تبذیر، قناعت، زهد (به معنای عدم وابستگی به دنیا)، و ترجیح آخرت بر دنیا تأکید فراوانی دارد که همگی از ارکان اصلی یک زندگی آگاهانه و فارغ از مادیگرایی افراطی هستند و در نهایت به یک سبک زندگی شبیه به مینیمالیسم منجر میشوند. یکی از محوریترین آموزههای قرآن، تأکید بر اعتدال و میانه روی در تمامی امور زندگی است. خداوند در آیات متعددی انسان را از افراط و تفریط برحذر میدارد. به عنوان مثال، در سوره فرقان آیه 67 میفرماید: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا»؛ یعنی «و آنان که چون انفاق کنند، نه اسراف ورزند و نه بخل ورزند، و میان این دو، راهی میانه و اعتدال را برگزینند.» این آیه به صراحت بیان میکند که مؤمنان باید در مصرف و انفاق خود حد اعتدال را نگه دارند، نه زیادهروی کنند و نه تنگنظری. این دستور قرآنی، اساساً به معنای اجتناب از انباشت بیش از حد و مصرفگرایی است که یکی از اهداف اصلی مینیمالیسم محسوب میشود. اسراف نه تنها در مصرف مال، بلکه در استفاده از زمان، انرژی، و هر نعمت دیگری نیز ناپسند شمرده شده است. این رویکرد به معنای استفاده هوشمندانه و هدفمند از منابع و دوری از هرگونه هدررفت است که نتیجهای جز سبکی و نظم در زندگی نخواهد داشت. قرآن همچنین به شدت از اسراف و تبذیر (هدر دادن) نهی میکند. در سوره اعراف آیه 31 آمده است: «يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»؛ «ای فرزندان آدم، زینت خود را هنگام هر نماز برگیرید و بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید؛ زیرا خداوند اسرافکنندگان را دوست ندارد.» این آیه ضمن تشویق به استفاده از نعمتهای الهی و آراستهبودن، به وضوح حد و مرز را تعیین میکند. اسراف به معنای تجاوز از حد و اندازه در مصرف است، حتی اگر از حلال باشد. این رویکرد، انسان را به سوی قناعت و استفاده بهینه از داشتهها سوق میدهد و از اشتغال خاطر به جمعآوری و نگهداری بیرویه اموال باز میدارد. مینیمالیسم نیز دقیقاً به دنبال همین است: رهایی از بار سنگین مالکیت و تمرکز بر آنچه واقعاً لازم و ارزشمند است. مفهوم «زهد» نیز در اسلام، به معنای دلبستگی نداشتن به دنیا و عدم غفلت از آخرت است. زهد به معنای ترک دنیا یا محروم کردن خود از نعمتهای حلال نیست، بلکه به معنای عدم اجازه دادن به دنیا برای کنترل قلب و روح انسان است. در سوره حدید آیه 20 میفرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۚ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»؛ «بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زینت و فخرفروشی میان شما و افزونطلبی در اموال و فرزندان است، مانند بارانی که گیاهش کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس خشک شود و آن را زرد بینی، سپس درهم شکسته گردد. و در آخرت عذاب شدید است و آمرزش و رضوان از سوی خدا؛ و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.» این آیه به وضوح بر موقتی بودن و فریبنده بودن دنیا تأکید میکند و هدف اصلی انسان را فراتر از جمعآوری مادیات قرار میدهد. کسی که این حقیقت را درک کند، به طور طبیعی از انباشت بیرویه دوری کرده و به آنچه برای گذران زندگی لازم است، اکتفا میکند، که این همان فلسفه اصلی مینیمالیسم است. همچنین، قرآن بر اهمیت «قناعت» و رضایت به آنچه خداوند قسمت کرده، تأکید دارد. اگرچه آیه صریحی با واژه قناعت وجود ندارد، اما روح آیات بسیاری به این مفهوم اشاره دارد. فرد قانع، به داشتههای خود راضی است و دائم در پی افزونطلبی و رقابت با دیگران در امور مادی نیست. این رضایت درونی، منجر به آرامش و تمرکز بر جنبههای معنوی و ارتباط با خدا میشود که در سبک زندگی مینیمال، رسیدن به آرامش و آزادی از قید مادیات هدف اصلی است. علاوه بر این، ترغیب به بخشش و انفاق در راه خدا (مثلاً در سوره بقره آیه 267) نیز به نوعی به معنای رهایی از تعلقات مادی است. وقتی انسان به راحتی از مال خود در راه خدا میگذرد، نشان میدهد که قلب او به مال دنیا وابسته نیست، که این نیز با فلسفه مینیمالیسم، یعنی دلبستگی کمتر به داراییها، همخوانی دارد. در مجموع، میتوان نتیجه گرفت که اگرچه قرآن به طور مستقیم از عبارت «سبک زندگی مینیمال» استفاده نکرده است، اما مفاهیم کلیدی آن مانند اعتدال، پرهیز از اسراف، قناعت، زهد و عدم وابستگی به دنیا، و ترجیح آخرت بر دنیا، همگی زیربنای یک زندگی هدفمند، ساده و عاری از پیچیدگیهای ناشی از مادیگرایی افراطی را تشکیل میدهند. این آموزهها به انسان کمک میکنند تا با رهایی از قید و بندهای مادی، به آرامش درونی و تمرکز بر اهداف متعالیتر دست یابد، که همان چیزی است که پیروان سبک زندگی مینیمال در پی آن هستند. بنابراین، میتوان گفت که تعالیم قرآن به طور غیرمستقیم و از طریق اصول بنیادین خود، به شدت با روح و اهداف یک زندگی آگاهانه و به دور از افراط در مادیات، همسو و حتی توصیهکننده آن است.
و آنان که چون انفاق کنند، نه اسراف ورزند و نه بخل ورزند، و میان این دو، راهی میانه و اعتدال را برگزینند.
ای فرزندان آدم، زینت خود را هنگام هر نماز برگیرید و بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید؛ زیرا خداوند اسرافکنندگان را دوست ندارد.
بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زینت و فخرفروشی میان شما و افزونطلبی در اموال و فرزندان است، مانند بارانی که گیاهش کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس خشک شود و آن را زرد بینی، سپس درهم شکسته گردد. و در آخرت عذاب شدید است و آمرزش و رضوان از سوی خدا؛ و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.
در گلستان سعدی آمده است که پادشاهی ثروتمند، همواره نگران اموال و خزانههایش بود و از بس به جمعآوری و نگهداری مشغول بود، آرامش نداشت. روزی درویشی فقیر، اما با رویی گشاده و دلی آسوده، از کنار قصر او گذشت و ترانهای شاد میخواند. پادشاه از این حال درویش در شگفت شد و او را نزد خود خواند و پرسید: «چگونه است که من با این همه ثروت، دلی آرام ندارم و تو با این فقر، چنین خوش و بیغمی؟» درویش لبخندی زد و گفت: «ای پادشاه، تو بندهی چیزی هستی که داری و من آقای چیزی هستم که ندارم. هرچه تعلقات کمتر باشد، رهایی و آرامش بیشتر است.» پادشاه از این سخن پند گرفت و دانست که گنج حقیقی، نه در انباشتن دنیا، که در رهایی از قید و بند آن است و آسایش و خوشبختی در قناعت و اعتدال نهفته است.