دلسوزی در اسلام فضیلتی اساسی است که ریشه در صفات الهی و سیره پیامبر دارد، اما نباید از حکمت و عدالت الهی فراتر رود. در مواردی خاص، مانند اجرای حدود الهی، دلسوزی عاطفی که مانع اجرای قانون شود، نه تنها فضیلت نیست بلکه ممنوع است؛ زیرا اجرای عدالت خود رحمتی گستردهتر برای جامعه است.
در آموزههای غنی و جامع قرآن کریم، دلسوزی (که با مفاهیمی چون رحمت، رأفت، شفقت و مهربانی گره خورده است) یکی از برجستهترین و اساسیترین فضایل اخلاقی محسوب میشود. خداوند متعال خود را با اوصاف «الرحمن» و «الرحیم» معرفی میکند که نشاندهنده فراگیری و عمق رحمت و مهربانی الهی است. این رحمت، هم شامل مؤمنان میشود و هم غیرمؤمنان را در بر میگیرد، و نمود آن در تمام آفرینش مشهود است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز که الگوی بیبدیل بشریت است، طبق آیه ۱۰۷ سوره انبیاء، «جز رحمتی برای جهانیان فرستاده نشد.» این آیه به وضوح نشان میدهد که محور رسالت ایشان، ترویج رحمت و شفقت بوده است. بنابراین، در نگاه کلی، دلسوزی و مهربانی نه تنها فضیلت است، بلکه سنگ بنای ایمان و اخلاق اسلامی محسوب میشود و مؤمنان همواره به آن ترغیب شدهاند. دلسوزی به والدین، ایتام، مساکین، همسایگان و حتی حیوانات و محیط زیست، بارها در قرآن و سنت مورد تأکید قرار گرفته است. این صفت در برقراری روابط سالم، ترویج همبستگی اجتماعی، و کاهش رنج و محنت در جامعه نقشی حیاتی ایفا میکند. دلسوزی مؤمن را ترغیب میکند تا دست نیازمندان را بگیرد، از خطای دیگران بگذرد (در جایی که منافاتی با حقالله یا حقالناس نباشد)، و با دیگران با نرمی و ملاطفت سخن بگوید. با این حال، پاسخ به این سؤال که «آیا دلسوزی همیشه فضیلت است؟» نیاز به بررسی دقیقتر و ظریفتر دارد. قرآن کریم، با حکمت بینظیر خود، به ما میآموزد که هر فضیلتی در جایگاه و چارچوب خاص خود معنا پیدا میکند و دلسوزی نیز از این قاعده مستثنی نیست. در برخی موارد، دلسوزی اگر بیقید و شرط و خارج از چارچوب عدالت و حکمت الهی باشد، ممکن است به جای فضیلت، به نقطه ضعفی تبدیل شود که پیامدهای نامطلوبی را در پی داشته باشد. بارزترین نمونه این تفاوت در سوره نور، آیه ۲ مشاهده میشود که میفرماید: «زناکار و زناکارۀ (غیر محصن) را هر یک صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، در (اجرای) حکم خدا نسبت به آن دو هیچ دلسوزی (رأفت) به شما دست ندهد. و باید گروهی از مؤمنان گواه بر مجازاتشان باشند.» این آیه کلیدی به ما میآموزد که در اجرای حدود الهی و برقراری عدالت، نباید احساسات شخصی و دلسوزیهای عاطفی مانع از اجرای حکم خدا شود. اینجا دلسوزی عاطفی که مانع از اجرای قانون الهی است، از نظر قرآن مذموم شمرده شده است. چرا در این مورد خاص، دلسوزی به عنوان فضیلت مطلق مطرح نمیشود؟ زیرا هدف نهایی شریعت و احکام الهی، برقراری صلاح و نظم در جامعه و حفظ حدود الهی است. دلسوزی افراطی نسبت به مجرمی که مرتکب جرم شده، میتواند به تضعیف قانون، تشویق به تکرار جرم، و در نهایت ایجاد فساد و بینظمی در جامعه منجر شود. در چنین شرایطی، اجرای قاطعانه عدالت، خود نوعی رحمت گستردهتر برای کل جامعه محسوب میشود. این اجرای عدالت، با وجود ظاهری سختگیرانه، برای حفظ امنیت، کرامت، و حقوق دیگر افراد جامعه ضروری است. دلسوزی واقعی و فضیلتمدار، آن دلسوزی است که با حکمت، بصیرت و عدالت همراه باشد. این بدان معناست که گاهی اوقات، برای دستیابی به خیر بزرگتر و جلوگیری از شرور عمیقتر، لازم است تصمیماتی قاطعانه گرفته شود که در نگاه اول ممکن است با دلسوزی عاطفی فردی در تعارض باشد، اما در حقیقت، بالاترین سطح دلسوزی و رحمت برای کل جامعه است. دلسوزی نباید منجر به چشمپوشی از حقیقت، نادیده گرفتن حقوق مظلومین، یا ترویج بیعدالتی شود. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که دلسوزی در اسلام، یک فضیلت بیبدیل و رکن اصلی ایمان است، اما نه یک فضیلت کور و احساسی که بدون ملاحظه عواقب و خارج از چارچوب شریعت و عدالت عمل کند. دلسوزی حقیقی در اسلام، دلسوزیای است که همواره با حکمت، بصیرت، و مهمتر از همه، با تبعیت از اوامر الهی و در جهت برقراری عدل و صلاح جامعه باشد. مؤمن واقعی دلسوز است، اما دلسوزی او هوشمندانه و هدفمند است؛ او میداند چه زمانی باید با نرمی و عطوفت رفتار کند و چه زمانی برای دفاع از حق و عدالت، قاطعیت به خرج دهد. این توازن ظریف بین رحمت و حکمت است که دلسوزی را به فضیلتی ماندگار و سازنده تبدیل میکند و از انحراف آن به سمت سهلانگاری یا بینظمی جلوگیری مینماید. در واقع، شفقت اسلامی نه تنها در بخشش و نرمش، بلکه در حفظ حدود الهی و استقرار عدالت نیز تجلی مییابد، چرا که برپایی قسط، خود عالیترین مرتبه رحمت برای انسانیت است. این دیدگاه جامع، مؤمن را قادر میسازد تا در هر موقعیتی، تصمیمی بگیرد که نه تنها ناشی از یک احساس لحظهای، بلکه مبتنی بر اصول الهی و مصلحت جمعی باشد.
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، در (اجرای) حکم خدا نسبت به آن دو هیچ دلسوزی (رأفت) به شما دست ندهد. و باید گروهی از مؤمنان گواه بر مجازاتشان باشند.
محمد فرستاده خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران سختگیر و با یکدیگر مهربانند. آنها را در حال رکوع و سجده میبینی که فضل و خشنودی خدا را میجویند. نشانه آنها در چهرههایشان از اثر سجده نمایان است. این توصیف آنان در تورات است، و توصیفشان در انجیل مانند زراعتی است که جوانه خود را بیرون آورده و آن را تقویت کرده، پس ستبر شده و بر ساقههای خود ایستاده است، به طوری که کشاورزان را به شگفتی وامیدارد تا کافران را به خشم آورد. خداوند به کسانی از آنها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
آوردهاند که در روزگاران قدیم، پادشاهی بود به غایت دلسوز و رئوف، چنانکه دلش به آهی میلرزید و به هر مجرمی آسان میگرفت. روزی دزدی چیره دست را به خدمتش آوردند که بارها مال مردم ربوده بود. پادشاه، چون او را دید که زار مینالید و به توبه قسم میخورد، دلش نرم شد و او را عفو کرد. وزیر دانا که این وضع دید، با ادب تمام گفت: «ای پادشاه نیکسرشت، مهر و دلسوزی شما دریایی بیکران است، اما دریایی که از حد بگذرد، نه کشتها را سیراب کند که غرق سازد. رحم بر گرگ، ستم بر گوسفندان است. گاهی قاطعیت در عدالت، خود عین دلسوزی است برای خلق خدا.» پادشاه با این سخن بیدار شد و دانست که دلسوزی حقیقی، آن است که با حکمت و عدالت همراه باشد تا امنیت و آرامش بر شهر و دیار مستولی گردد. از آن پس، پادشاه دلسوز باقی ماند، اما دلسوزیاش با تدبیر و قاطعیت در اجرای حق همراه شد و از این رو، عدالت و آرامش در قلمرو او شکوفا گشت.