غبطه به معنای آرزوی داشتن نعمتی مشابه دیگران بدون زوال آن از آنها، گناه نیست و میتواند انگیزهبخش باشد. اما حسد، یعنی آرزوی زوال نعمت از دیگری، گناهی بزرگ است که قرآن به شدت آن را نهی میکند و ما را به طلب فضل الهی و شکرگزاری تشویق مینماید.
در پاسخ به این پرسش که آیا «غبطه خوردن به موفقیت دیگران» گناه است، ابتدا باید مفهوم دقیق کلماتی مانند «غبطه» و «حسد» را از منظر قرآن کریم و آموزههای اسلامی روشن کنیم. در زبان فارسی، واژه «غبطه» اغلب به معنای حالتی از تحسین و آرزوی داشتن همانند نعمت و موفقیتی است که دیگری دارد، بدون آنکه آرزوی زوال و نابودی آن نعمت از فرد مقابل وجود داشته باشد. در مقابل، «حسد» به معنای آرزوی زوال نعمت از دیگری و انتقال آن به خود یا صرفاً نابودی آن است. اسلام و قرآن به شدت «حسد» را نکوهش میکند، اما «غبطه» به معنای رقابت سالم و انگیزهبخش، نه تنها مذموم نیست بلکه در مواردی میتواند پسندیده نیز باشد، به شرطی که به حسد تبدیل نشود و منجر به اعمال ناپسند نگردد. قرآن کریم به صراحت از «حسد» و شر حاسد بر حذر میدارد. در سوره فلق، آیه ۵، خداوند میفرماید: «وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» یعنی «و از شر حسود هنگامی که حسد ورزد». این آیه به روشنی نشان میدهد که حسد یکی از رذایل اخلاقی است که میتواند منشأ شر و آسیب باشد. حسد ریشه در عدم رضایت از قسمت الهی، ضعف ایمان به عدالت خداوند و کینه توزی نسبت به دیگران دارد. کسی که حسد میورزد، در واقع به تقدیر و تدبیر الهی اعتراض دارد و نعمتهایی را که خداوند به بندگان خود عطا کرده است، برنمیتابد. این حالت روحی نه تنها به فرد حسود آرامش نمیبخشد، بلکه او را در گرداب غم، کینه و اضطراب غرق میکند و ممکن است او را به سمت گناهان دیگری مانند غیبت، تهمت، بدگویی و حتی آسیب رساندن به دیگران سوق دهد. در قرآن، اگرچه به تفصیل به واژه «حسد» نپرداخته، اما پیامهای کلی آن بر قناعت، شکرگزاری، رضایت به تقدیر الهی و پرهیز از تفرقه و دشمنی تأکید دارد که همگی در تضاد با حسد هستند. از سوی دیگر، «غبطه» که در سوال مطرح شده است، میتواند معنای مثبتی داشته باشد. هنگامی که انسان موفقیت یا خیری را در دیگری میبیند و آرزو میکند که او نیز به همان موفقیت یا خیر دست یابد، بدون اینکه آرزوی زوال آن از صاحبش را داشته باشد، این حالت را میتوان «غبطه» دانست. این نوع غبطه، اگر با نیت خالص و برای انگیزهبخشیدن به خود جهت رسیدن به درجات بالاتر معنوی یا مادی (از راه حلال) باشد، نه تنها گناه نیست، بلکه میتواند عامل حرکت و پیشرفت فردی و اجتماعی شود. به عنوان مثال، وقتی کسی علم یا تقوای دیگری را تحسین میکند و آرزو میکند که خودش نیز مانند او عالم یا پرهیزگار شود، این یک غبطه پسندیده است که به آن «تنافس در خیرات» یا «رقابت در نیکیها» نیز گفته میشود. قرآن کریم به وضوح مؤمنان را به «استباق در خیرات» (پیشی گرفتن در کارهای خیر) تشویق میکند. در سوره بقره، آیه ۱۴۸ میفرماید: «وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» یعنی «هر گروهی را قبلهای است که رو بدان کند، پس شما در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت گیرید. هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر خواهد آورد، که او بر هر کاری تواناست». این آیه به صراحت تشویق به رقابت سالم در امور خیر دارد که در حقیقت همان جنبه مثبت «غبطه» است. یکی از مهمترین آیاتی که به تمایز میان این دو حالت روحی کمک میکند و راهنمایی برای برخورد با آنها ارائه میدهد، آیه ۳۲ سوره نساء است: «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا» یعنی «و زنهار، آرزو مکنید آنچه را که خدا به واسطه آن بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده است؛ مردان را بهرهای است از آنچه کسب کردهاند و زنان را نیز بهرهای است از آنچه کسب کردهاند. و فضل خدا را بخواهید. به راستی که خداوند به هر چیزی داناست». این آیه نهی میکند از آرزو کردن آنچه خداوند به دیگران داده است، چرا که این آرزو میتواند ریشه در حسد داشته باشد یا حداقل انسان را از شکرگزاری نعمتهای خودش بازدارد. اما بلافاصله پس از این نهی، راه حل و درمان را نیز ارائه میدهد: «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِهِ» یعنی «و از فضل خدا بخواهید». این جمله به این معناست که به جای اینکه حسرت آنچه را که دیگران دارند بخورید، از خداوند بخواهید که به شما از فضل و کرم خود عطا کند. این امر نشان میدهد که تمرکز بر تلاش خود و طلب خیر از خدا، راه صحیح مقابله با احساسات منفی ناشی از مقایسه است. به عبارت دیگر، اسلام نمیگوید که آرزوی موفقیت و پیشرفت نداشته باشید، بلکه میگوید این آرزو را از طریق درست، یعنی تلاش مشروع و دعا به درگاه الهی، پیگیری کنید نه از طریق چشم داشتن به داشتههای دیگران. به طور کلی، میتوان گفت که غبطه اگر به معنای تحسین و انگیزه گرفتن برای بهبود وضعیت خویش باشد، گناه نیست و حتی میتواند مثبت باشد. اما اگر غبطه به سمت حسد، یعنی آرزوی زوال نعمت از دیگری، پیش برود، قطعاً از گناهان کبیره است که نه تنها دنیا و آخرت انسان را تباه میکند، بلکه آرامش روحی و رضایت قلبی را از او سلب مینماید. مؤمن واقعی کسی است که به آنچه خداوند به او داده راضی باشد و همواره از فضل الهی بخواهد، نه اینکه به دیگران چشم بدوزد. تقویت شکرگزاری و قناعت، دو رکن اساسی برای رهایی از دام حسد و تبدیل غبطه به یک نیروی محرکه مثبت در مسیر رشد و تعالی است. در نهایت، این تمایز ظریف و مهم میان غبطه (به معنای مثبت آن) و حسد، کلید فهم این مسئله از منظر قرآن است. غبطه حلال و مفید، تو را به سوی تکاپو و کوشش میکشاند تا خودت نیز به آن درجه برسی، در حالی که حسد حرام و مضر، تو را به سوی نابودی خود و دیگران میکشاند. بنابراین، میتوان گفت که «غبطه خوردن به موفقیت دیگران» اگر به معنای الهام گرفتن و تلاش برای رسیدن به موفقیتهای مشابه از طریق حلال باشد، نه تنها گناه نیست، بلکه ستوده است؛ اما اگر این احساس به آرزوی نابودی موفقیت دیگران بدل شود، قطعاً گناهی بزرگ و مخرب است.
و از شر حسود هنگامی که حسد ورزد.
و زنهار، آرزو مکنید آنچه را که خدا به واسطه آن بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده است؛ مردان را بهرهای است از آنچه کسب کردهاند و زنان را نیز بهرهای است از آنچه کسب کردهاند. و فضل خدا را بخواهید. به راستی که خداوند به هر چیزی داناست.
هر گروهی را قبلهای است که رو بدان کند، پس شما در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت گیرید. هرجا باشید خداوند همه شما را حاضر خواهد آورد، که او بر هر کاری تواناست.
آوردهاند که در زمانهای قدیم، مردی پارسا و قناعتپیشه، در گوشهای از دنیا با دلی آسوده و روحی پر از آرامش زندگی میکرد. او اگرچه اندک مایهای از داراییهای دنیا داشت، اما همواره شاکر نعمتهای الهی بود و از آنچه داشت، لذت میبرد. روزی، در همسایگی او تاجری ثروتمند و صاحب مکنت فراوان سکونت گزید. این تاجر، پیوسته در اندیشه گسترش تجارت و افزودن بر داراییهایش بود و هرچه بیشتر به دست میآورد، حرصش فزونی مییافت و دلش ناآرامتر میشد. مرد پارسا، هر روز شاهد تلاش بیوقفه تاجر و اضطراب دائمی او بود. یکی از دوستان تاجر که از حال پریشان و تشویش دائم او خبر داشت، به مرد پارسا گفت: "عجب سعادتی داری تو! بیهیچ تلاش و زحمتی، دلت آسوده است و از زندگیات لذت میبری. اما این تاجر بیچاره، با این همه مال و ثروت، لحظهای آسایش ندارد و همواره در بیم از دست دادن یا نرسیدن به آرزوهایش میسوزد. آیا روا نیست که تو نیز کمی از این موفقیتهای دنیوی بهرهمند شوی؟" مرد پارسا لبخندی زد و گفت: "رفیق عزیز، آنچه تو از آن به 'موفقیت' یاد میکنی، برای من در آسایش قلب و آرامش روح خلاصه میشود. به راستی که من به حال او غبطه نمیخورم و آرزوی زوال نعمت از او را ندارم؛ که این حسد است و مایه تباهی. بلکه اگر غبطهای باشد، آن است که کاش او نیز به آرامش دل من دست مییافت، چرا که ثروت بیقناعت، همانند دریای بیکرانی است که هرچه بیشتر از آن مینوشی، تشنهتر میشوی. من به جای آرزوی داشتههای او، از خداوند مهربان میخواهم که به من و او از فضل بیکرانش عطا کند و قلبمان را از نور قناعت و شکرگزاری پر سازد. زیرا که حسد، دلی را که نور ایمان در آن است، تاریک میکند و غبطهای که به سوی تکاپوی حلال باشد، نور و برکت میآورد." این حکایت نشان میدهد که اگرچه موفقیتهای دیگران میتواند الهامبخش باشد، اما غبطه نباید به حسد تبدیل شود. بلکه باید با قناعت به آنچه داریم و طلب فضل الهی، دل را آسوده داشت و در مسیر خیر و تلاش، قدم برداشت.