قرآن کریم سکوت را به طور کلی و صریح نه نشانهی رضایت قطعی میداند و نه ناتوانی، بلکه بر وضوح و صراحت در گفتار تأکید میکند. معنای سکوت به شدت به بستر، نیت و شرایط حاکم بستگی دارد و نمیتوان برای آن قاعدهای واحد در نظر گرفت.
پرسش از اینکه سکوت نشانهی رضایت است یا ناتوانی، یکی از مسائل عمیق و چندوجهی در فهم رفتار انسانی است که غالباً در بستر فرهنگها و قوانین مختلف معانی متفاوتی پیدا میکند. در جستوجوی پاسخ این سوال در آیات قرآن کریم، به صراحت و به صورت قاعدهای کلی که سکوت را همواره نشانهی رضایت یا ناتوانی بداند، برنمیخوریم. قرآن کریم به جای اینکه بر سکوت به عنوان یک اصل ثابت تکیه کند، بیشتر بر اهمیت شفافیت، وضوح در گفتار، صداقت و مسئولیتپذیری در بیان حقایق و عمل به نیتها تأکید دارد. از این رو، برای پاسخ به این سوال، باید به اصول و آموزههای کلی قرآنی که به موضوع ارتباطات، نیتها و مسئولیتهای فردی میپردازند، مراجعه کرد و از این رهگذر به درک عمیقتری از جایگاه سکوت در منظومه فکری قرآن دست یافت. قرآن کریم اهمیت بسیاری به گفتار و بیان روشن و صریح میدهد. آیاتی چون «قَوْلًا سَدِیدًا» (سخن استوار و درست) در سوره احزاب آیه 70، و «قَوْلًا مَعْرُوفًا» (سخن پسندیده) در سوره نساء آیه 5، نشاندهندهی این هستند که خداوند از مؤمنان میخواهد که در سخن گفتن دقت و وضوح داشته باشند. این تأکید بر وضوح کلام، بهطور ضمنی این نکته را میرساند که اتکا بر سکوت برای فهمیدن رضایت یا عدم رضایت، یا توانایی و ناتوانی، میتواند منجر به ابهام و سوءتفاهم شود. از این رو، قرآن بیشتر به صراحت در کلام و عمل تشویق میکند تا تفسیر خاموش از سکوت. سکوت ذاتاً مبهم است و میتواند معانی گوناگونی داشته باشد؛ از تفکر و تأمل عمیق گرفته تا عدم تمایل به پاسخگویی، ترس، توافق، یا حتی ناتوانی از بیان. در مواردی که قرآن به قراردادها و تعهدات اشاره میکند، مانند عقد ازدواج یا معاملات تجاری، تأکید بر رضایت طرفین است که غالباً از طریق بیان صریح ابراز میشود. اگرچه در برخی فروع فقهی و سنت نبوی، سکوت دوشیزه در هنگام خواستگاری به معنای رضایت تلقی شده است، اما این یک قاعده کلی قرآنی نیست و بیشتر یک استثنا در یک بستر خاص اجتماعی و فقهی است. این مورد نیز به دلیل حیا و شرم طبیعی دوشیزه در بیان صریح رضایت تلقی میشود، نه اینکه سکوت فینفسه نشانه عمومی رضایت باشد. این نوع تفاسیر از سنت نبوی بر اساس درک دقیق از موقعیتها و عرفهای زمان و مکان صورت گرفته و نمیتوان آن را به تمامی جنبههای زندگی تعمیم داد. در بسیاری از موارد دیگر، برای صحت یک معامله یا تعهد، نیاز به ایجاب و قبول صریح است. همچنین، سکوت میتواند نشانهی ناتوانی نیز باشد. ناتوانی از بیان حق، ناتوانی از مقابله با ظلم، یا حتی ناتوانی فیزیکی برای صحبت کردن. قرآن کریم در آیاتی به شرایط ضعف و ناتوانی اشاره دارد و بر حمایت از ضعفا و مظلومان تأکید میکند. برای مثال، در سوره نساء آیه 75، خداوند به کسانی اشاره میکند که فریاد میزنند: «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِیرًا» (پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستمگرند، بیرون آر و از جانب خود سرپرستی برای ما قرار ده و از جانب خود یاوری برای ما بفرست). این آیات نشان میدهد که در برخی مواقع، سکوت مردم میتواند ناشی از سرکوب و ناتوانی باشد و خداوند به کمک و رهایی آنها فرمان میدهد. از این رو، نمیتوان سکوت را همواره به رضایت تعبیر کرد، بلکه در بسیاری از موارد، سکوت ممکن است فریاد ناتوانی یا ندای کمک باشد. علاوه بر این، سکوت در برخی مواقع میتواند نشانه حکمت و بصیرت باشد؛ مانند سکوت در برابر جهل یا سخنان بیهوده، یا سکوت برای تأمل و تفکر عمیق. این نوع سکوت، نه رضایت است و نه ناتوانی، بلکه انتخابی آگاهانه و سنجیده است که از خرد و بصیرت فرد نشأت میگیرد. قرآن کریم به تفکر و تدبر در آیات الهی و جهان هستی تشویق میکند، و در این مسیر، سکوت و تأمل نقش کلیدی دارد. در سوره نمل آیه 82 میخوانیم: «وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ» (و چون فرمان بر آنان واقع شود، جنبندهای از زمین برایشان بیرون آوریم که با آنان سخن گوید که مردم به آیات ما یقین نمیآوردند). این آیه هرچند مستقیم به سکوت اشاره نمیکند، اما به اهمیت گفتار در آگاهیبخشی تأکید دارد و نشان میدهد که گاهی نیاز به یک نشانه آشکار و گویای الهی است تا حقیقت روشن شود، و صرف سکوت نمیتواند دلیلی بر ایمان یا عدم ایمان باشد. همچنین، آیات بسیاری درباره پنهانکاری حقیقت و کتمان آن (مانند بقره، آیه 42: «وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ») وجود دارد که میتواند سکوت را در برخی موارد، نشانهی پنهان کردن حقیقت و نه رضایت یا ناتوانی مطلق، تلقی کرد. در نهایت، میتوان گفت که قرآن کریم به ما میآموزد که برای درک معنای سکوت، باید به بستر، نیت فرد، و شرایط حاکم بر آن توجه کنیم. هیچ قاعده واحدی برای تفسیر سکوت وجود ندارد. گاهی سکوت میتواند نشانهای از پذیرش ضمنی باشد (در موارد خاص و با قرینههای مشخص)، گاهی ممکن است ناشی از ضعف و ناتوانی، و گاهی نیز برخاسته از حکمت و تدبیر باشد. آنچه قرآن بر آن تأکید دارد، تشخیص حق و باطل، وضوح در ارتباطات، و مسئولیتپذیری در قول و عمل است. بنابراین، در مسائل مهم، اتکا بر سکوت برای استنباط رضایت یا عدم رضایت، یا توانایی و ناتوانی، امری نادرست است و باید به دنبال نشانههای واضحتر و صریحتر گشت و از سوء برداشتهای احتمالی پرهیز نمود. قرآن تشویق به شفافیت و صداقت میکند و از ابهام در روابط انسانی و اجتماعی دوری میجوید.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید و سخنی استوار و درست بگویید.
و اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده به بیخردان ندهید، و از آن به آنها روزی دهید و لباس بپوشانید و با آنها سخنی پسندیده بگویید.
و حق را با باطل نیامیزید و حق را -با اینکه میدانید- کتمان نکنید.
در گلستان سعدی آمده است که مردی ثروتمند نزد درویشی نشسته بود و از مال و ثروت و املاک خود سخنها میگفت و فخر میفروخت. درویش در تمام این مدت خاموش بود و چیزی نمیگفت. مرد ثروتمند از درویش پرسید: «چرا ساکتی؟ مگر چیزی برای گفتن نداری؟» درویش با لبخندی گرم پاسخ داد: «سکوت من پاسخی است به سخنان تو. تو از آنچه داری سخن میگویی و من از آنچه ندارم. من از آرامش درون و قناعت خود سخن نمیگویم، زیرا اینها چیزهایی نیستند که با کلام قابل بیان باشند. سکوت گاهی پر از معناست و گاهی خالی از آن، بستگی دارد که درویشی آن را برگزیده باشد یا ثروتمندی.» این داستان زیبا به ما میآموزد که سکوت معانی متعددی میتواند داشته باشد؛ گاهی نشان حکمت و بینش عمیق است و گاهی نیز ممکن است دلالت بر چیزی دیگر داشته باشد. فهم آن نیازمند درک درست از نیت و شرایط گوینده یا شنونده است.