قرآن کریم بر امر به معروف و نهی از منکر تأکید فراوان دارد؛ بنابراین، خاموشی مطلق در برابر باطل، بهویژه هنگامی که توانایی و مسئولیت برای مقابله با آن وجود دارد، مغایر با تعالیم قرآنی و میتواند گناه تلقی شود.
در آموزههای غنی و عمیق قرآن کریم، مسئولیتهای فردی و اجتماعی مؤمنان به وضوح بیان شده است. یکی از مهمترین این مسئولیتها، ایستادگی در برابر باطل، ناحقی، ظلم و فساد است. این پرسش که آیا خاموشی در برابر باطل گناه است، ریشهای عمیق در این آموزهها دارد. پاسخ اجمالی این است که در بسیاری از موارد، بله، خاموشی در برابر باطل، بهویژه هنگامی که انسان توانایی و مسئولیت برای مقابله با آن را دارد، میتواند گناه محسوب شود و پیامدهای ناگواری به دنبال داشته باشد. اساس این دیدگاه، بر پایه اصل قرآنی «امر به معروف و نهی از منکر» استوار است. خداوند متعال در آیات متعددی مؤمنان را به دعوت به خیر، امر به نیکی و بازداشتن از بدیها ترغیب و حتی فرمان داده است. این اصل نه تنها یک توصیه اخلاقی، بلکه یک وظیفه شرعی و اجتماعی است که ضامن سلامت و پویایی جامعه اسلامی است. اگر افراد جامعه نسبت به ناهنجاریها، دروغها و ستمها بیتفاوت باشند، زمینه برای گسترش فساد فراهم میشود و حق پایمال میگردد. قرآن به صراحت میفرماید: «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران: 104). این آیه نشان میدهد که وجود گروهی که به این امر مهم بپردازند، نشانهای از رستگاری و موفقیت جامعه است. خاموشی در برابر باطل میتواند به معنای رضایت ضمنی به آن، یا حداقل بیتفاوتی نسبت به گسترش آن باشد. قرآن کریم به شدت از کسانی که نسبت به ظلم و ستم دیگران سکوت اختیار میکنند یا به ستمکاران متمایل میشوند، نکوهش میکند. آیه «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ» (هود: 113) هشدار میدهد که حتی تمایل قلبی به ستمکاران میتواند انسان را به سوی آتش بکشاند، چه رسد به سکوت و عدم اقدام در برابر باطل آشکار. این آیه به ما یادآوری میکند که مرز بین حق و باطل بسیار روشن است و نباید اجازه دهیم هیچگونه سازش یا بیتفاوتی ما را از مسیر حق منحرف کند. وظیفه مؤمن فراتر از صرف عبادت فردی است؛ او باید در جامعه نیز نقش فعال و سازندهای ایفا کند. قرآن مؤمنان را به اقامه قسط و عدل فرامیخواند و میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ» (نساء: 135). این آیه تاکید دارد که باید برای برپایی عدالت قیام کرد، حتی اگر شهادت به ضرر خود یا نزدیکان باشد. سکوت در برابر باطل، به معنای نادیده گرفتن این شهادت و نقض این وظیفه الهی است. زمانی که باطل رواج پیدا میکند و کسی صدای حق را بلند نمیکند، این سکوت به تقویت باطل و تضعیف حق منجر میشود. در واقع، گاهی سکوت، خود بزرگترین فریاد است، اما فریادی که به نفع باطل به صدا در میآید. تاریخ انبیاء و اولیاء الهی نیز گواه بر این است که آنها هرگز در برابر باطل سکوت نکردند. از حضرت نوح (ع) که سالها قوم خود را به راه راست دعوت کرد تا حضرت ابراهیم (ع) که در برابر بتپرستی ایستاد و حضرت موسی (ع) که فرعون را به چالش کشید و تا پیامبر اسلام (ص) که با تمام توان در برابر جاهلیت و بتپرستی زمان خود ایستادگی کرد، همگی نمونههایی از عدم سکوت در برابر باطل هستند. این رویکرد، درسی بزرگ برای مسلمانان است که هیچگاه نباید در برابر ظلم و فساد سر تسلیم فرود آورند. البته، نحوه و زمان مقابله با باطل نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. اسلام بر «حکمت» و «موعظه حسنه» و «جدال احسن» در دعوت به حق تأکید دارد. این بدان معنا نیست که باید همیشه با خشونت یا پرخاشگری با باطل مقابله کرد. گاهی سکوت تاکتیکی، برای برنامهریزی بهتر یا جلوگیری از ضرر بزرگتر، مجاز است؛ اما این سکوت نباید دائمی یا از روی بیتفاوتی باشد. این تمایز بسیار مهم است. سکوت مصلحتی با سکوت از روی بیغیرتی و بیتفاوتی تفاوت دارد. هدف اصلی باید ریشهکن کردن باطل یا حداقل محدود کردن آثار آن باشد. اگر سکوت به گسترش باطل کمک کند، قطعاً ناپسند و گناه است. در نهایت، میتوان گفت که خاموشی در برابر باطل، به ویژه در جایی که امکان و توانایی افشای آن یا مقابله با آن وجود دارد، نه تنها از نظر اخلاقی مذموم است بلکه از نظر شرعی نیز میتواند مسئولیتآور باشد. مؤمن واقعی کسی است که در برابر حق و باطل بیتفاوت نباشد و در راه اقامه عدل و مبارزه با فساد، از هیچ کوششی فروگذار نکند. این وظیفه، نه فقط به صلاح فرد، بلکه به صلاح تمام جامعه است و ضامن حیات طیبه و جامعهای مبتنی بر ارزشهای الهی است. بنابراین، بیدار بودن و حساسیت نسبت به آنچه در جامعه میگذرد، از نشانههای ایمان واقعی است و سکوت در برابر باطل، غالباً تضعیف این ایمان و مسئولیتپذیری است.
و باید از میان شما گروهی باشند که به نیکی دعوت کنند و به کارهای پسندیده فرمان دهند و از کارهای ناپسند بازدارند؛ و آنانند که رستگارند.
و به کسانی که ستم کردهاند، متمایل نشوید که آتش (دوزخ) شما را فرا گیرد و جز خدا برای شما هیچ یاوری نیست و سپس یاری نمیشوید.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، پیوسته به عدالت قیام کنید، در حالی که برای خدا گواهی میدهید، اگرچه به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد؛ چه توانگر باشد یا فقیر، خداوند به هر دو سزاوارتر است. پس از هوای نفس پیروی نکنید که از عدالت منحرف شوید. و اگر زبان بپیچانید یا اعراض کنید، پس همانا خداوند به آنچه میکنید آگاه است.
آوردهاند که در شهری، بازرگانی بود که در معاملات خود گاه به بیانصافی میگرایید و حق مردم را پایمال میکرد. جمعی از مردم به دلیل ترس یا طمع، سکوت پیشه کرده بودند. اما در میان آنان، عابدی بود که هرچند به ظاهر در کار بازار نبود، اما دلش از بیعدالتی میسوخت. وی روزی با رویی گشاده و زبانی نرم نزد بازرگان رفت و گفت: «ای دوست، دانم که نیت تو خیر است، اما گاه اعمال ما همچون آبی است که ظاهراً زلال است ولی در دل خویش، کدورتی پنهان دارد. خاموشی من و دیگران در برابر برخی کجیها، نه از رضایت است که از امید به صلاح تو. اما بدان که سکوت خوبان، باطل را جری میکند و در قیامت هر کس را با کردهها و ناکردههایش میسنجند.» بازرگان از این سخن دلسوزانه عابد به خود آمد و فهمید که سکوت دیگران به معنای تأیید نیست، بلکه باری بر دوش او و عابد نیز از مسئولیت خود شانه خالی نکرده است. از آن پس، به راه انصاف بازگشت و کسبش با برکتتر شد.