آیا سکوت در برابر ظلم کار درستی است؟

قرآن کریم سکوت در برابر ظلم را مردود می‌داند و مؤمنان را به پایداری در مسیر عدالت و «امر به معروف و نهی از منکر» فرامی‌خواند. این وظیفه‌ای همگانی برای مبارزه با ستم، حتی با وجود مخاطرات، محسوب می‌شود، مگر آنکه سکوت تاکتیکی برای اقدامی مؤثرتر باشد.

پاسخ قرآن

آیا سکوت در برابر ظلم کار درستی است؟

در آموزه‌های غنی و جامع قرآن کریم، سکوت در برابر ظلم و ستم نه تنها یک عمل صحیح و مطلوب تلقی نمی‌شود، بلکه به شدت مذمت شده و به عنوان نقض یکی از اساسی‌ترین وظایف ایمانی و اخلاقی مسلمانان، یعنی «امر به معروف و نهی از منکر»، شمرده می‌شود. قرآن با بیانی صریح و قاطع، مومنان را به ایستادگی در برابر ستم و دفاع از حق و عدالت فرا می‌خواند. این اصل نه تنها یک توصیه اخلاقی، بلکه یک فریضه اجتماعی است که سلامت و پایداری جامعه بر آن استوار است. قرآن کریم به کرات بر اهمیت برپاداری عدل و قسط در زمین تأکید دارد. در آیات متعددی، خداوند متعال خود را به عنوان «عدل» و «قسط» معرفی می‌کند و از بندگانش می‌خواهد که برپا دارنده عدالت باشند، حتی اگر این ایستادگی به ضرر خود، والدین یا نزدیکانشان باشد. این تأکید بی‌سابقه نشان می‌دهد که عدالت محوری‌ترین ارزش در منظومه فکری اسلام است. سکوت در برابر ظلم، به معنای چشم‌پوشی از این ارزش بنیادین و واگذاری میدان به ستمگران است که نتایج مخرب و گسترده‌ای در پی خواهد داشت. زمانی که ستمی رخ می‌دهد، سکوت، در حقیقت، نوعی رضایت ضمنی یا حداقل عدم مخالفت است که به ستمگر جرات و مجال بیشتری برای ادامه اعمالش می‌دهد. این همان چیزی است که قرآن از آن نهی می‌کند. مفهوم «امر به معروف و نهی از منکر» که در آیات متعددی از قرآن به آن اشاره شده، یکی از ارکان اصلی حیات اجتماعی و دینی جامعه اسلامی است. این اصل به معنای تشویق به کارهای نیک و بازداشتن از کارهای ناپسند و ستم است. این وظیفه هم بر عهده افراد است و هم بر عهده جامعه و حکومت. در سوره آل عمران، آیه ۱۰۴، خداوند می‌فرماید: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ یعنی «باید از میان شما، گروهی باشند که مردم را به نیکی دعوت کنند و به کارهای پسندیده وادارند و از کارهای ناپسند بازدارند، و آن‌ها رستگارانند.» این آیه به وضوح نشان می‌دهد که وجود گروهی فعال برای مقابله با انحرافات و ستم‌ها در جامعه ضروری است و رستگاری در گرو این اقدام است. این رستگاری هم برای فرد است که وظیفه خود را انجام می‌دهد و هم برای جامعه که از تباهی نجات می‌یابد. در سوره نساء، آیه ۱۳۵، خداوند فرموده: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا ۖ فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَنْ تَعْدِلُوا ۚ وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»؛ یعنی «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، پیوسته به عدالت قیام کنید، در حالی که برای خدا گواهی می‌دهید، هر چند به ضرر خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندانتان باشد؛ اگر فقیر باشد یا غنی، خداوند به هر دو سزاوارتر است. پس از هوای نفس پیروی نکنید که از عدالت منحرف شوید؛ و اگر حق را منحرف سازید یا از آن روی گردانید، یقیناً خداوند به آنچه می‌کنید، آگاه است.» این آیه یک دستور العمل بی‌نظیر برای برقراری عدالت است و هیچ استثنایی را در آن وارد نمی‌کند، حتی اگر منافع شخصی یا خویشاوندی در میان باشد. سکوت در برابر ظلم دقیقاً در نقطه مقابل این فرمان قرآنی قرار می‌گیرد. قرآن همچنین عواقب هولناک سکوت در برابر ستم را به تصویر می‌کشد. داستان‌های اقوام گذشته که به دلیل ظلم و فساد و عدم واکنش صحیح در برابر آن هلاک شدند، درسی عبرت‌آموز برای بشریت است. این داستان‌ها بیانگر آنند که ستم نه تنها به ستم‌دیده آسیب می‌رساند، بلکه به ساختار جامعه نیز ضربه می‌زند و اگر مورد مقابله قرار نگیرد، می‌تواند منجر به نابودی یک تمدن شود. سکوت، به مرور زمان، نهادینه شدن ظلم را به دنبال دارد و این امر موجب می‌شود که فساد و تباهی در جامعه گسترش یابد و قدرت مقابله با آن از بین برود. در چنین شرایطی، جامعه به سمت سقوط و هلاکت پیش می‌رود، چنانکه در داستان قوم لوط یا عاد و ثمود می‌بینیم که چگونه بی‌تفاوتی و عدم اعتراض به منکرات و ستم‌ها، عذاب الهی را در پی داشت. البته، اسلام به مومنان می‌آموزد که در مقابله با ظلم از حکمت و بصیرت بهره گیرند. این به معنای آن نیست که هرگونه سکوتی ممنوع است، بلکه سکوت از روی ترس، بی‌تفاوتی، یا مصلحت‌اندیشی نادرست، مذموم است. اما اگر سکوت از روی تدبیر و برنامه‌ریزی برای مقابله‌ای موثرتر در آینده باشد، یا در شرایطی که سخن گفتن جز هلاکت بی‌ثمر فرد و افزایش ظلم حاصلی ندارد، آنگاه شاید شکل اعتراض تغییر کند و به اعتراض قلبی یا برنامه‌ریزی مخفیانه تبدیل شود. با این حال، اصل بر این است که ظلم نباید رها شود و باید به هر طریقی که ممکن است، مورد مقابله قرار گیرد. اسلام، هرگز تسلیم و رضا به ستم را نمی‌پسندد و این یک تفاوت بنیادین با مکاتب دیگر است که ممکن است به منفعت شخصی یا حفظ جان به هر قیمتی اولویت دهند. در اسلام، حفظ کرامت انسانی و اجرای عدالت از اولویت‌های بالایی برخوردار است. به طور خلاصه، قرآن کریم صراحتاً سکوت در برابر ظلم را مردود می‌داند و مومنان را به پایداری در مسیر عدالت و مبارزه با ستم فرا می‌خواند. این وظیفه، همگانی و مستلزم شجاعت، آگاهی و حکمت است تا جامعه بتواند از دام ستم و فساد رهایی یابد و به سوی سعادت و رستگاری حرکت کند. هدف نهایی، استقرار جامعه‌ای عادلانه است که در آن، حقوق همه افراد محفوظ و کرامت انسانی محترم شمرده شود. سکوت در برابر ظلم نه تنها به ستم‌دیده آسیب می‌رساند، بلکه به ستمگر نیز جرات بیشتری برای ادامه اعمالش می‌دهد و در نهایت، به خود جامعه آسیب وارد می‌کند و آن را به سوی تباهی سوق می‌دهد. بنابراین، مسلمانان موظفند که با الهام از آموزه‌های قرآنی، همیشه صدای حق و عدالت باشند و هرگز در برابر ظلم و ستم سر خم نکنند یا سکوت اختیار نکنند، مگر آنکه این سکوت، راهبردی برای عملی بزرگتر و موثرتر باشد که نهایتاً به برچیدن ظلم منجر شود. این تکلیف یک مسئولیت فردی و جمعی است که بر عهده تک تک اعضای جامعه اسلامی نهاده شده است.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که در روزگاران قدیم، پادشاهی بود که وزیری ستمگر داشت. این وزیر بر مردم بیداد می‌کرد و کسی را یارای آن نبود که سخنی به لب آورد، زیرا از خشم وزیر و عقوبت شاه می‌ترسیدند. روزی درویشی زاهد و پیر که از ظلم وزیر سخت دل‌تنگ شده بود، دیگر نتوانست خاموش بماند. با خود گفت: «سکوت در برابر ستم، خود ستمی دیگر است.» پس با توکل بر خدا، به دربار شاه رفت. وقتی به حضور شاه رسید، با احترام بسیار، داستانی را نقل کرد: «ای پادشاه دادگر، شنیده‌ام که شیری قوی‌پنجه، روزی توله‌ای ضعیف داشت. کفتاری حیله‌گر، هر روز تکه‌ای از بدن توله می‌خورد و شیر، به امید آنکه مبادا کفتار بر جان توله هجوم کامل آورد و جانش را بستاند، خاموش می‌نشست. اما هر روز کفتار جسورتر شد تا آنکه تمام توله را در مقابل چشمان شیر بلعید و شیر جز حسرت و پشیمانی نبرد.» شاه که مردی هوشمند بود، بلافاصله منظور درویش را دریافت. او در سکوتش، فساد وزیر را دیده بود اما به گمان مصلحت یا ترس از آشوب، دم برنیاورده بود. اما کلام درویش چون تیغی تیز، پرده از چشمانش برداشت. شاه بی‌درنگ دستور داد وزیر ستمگر را از کار برکنار و به سزای اعمالش رسانند. مردم شاد شدند و دانستند که یک صدای راستین، حتی از حلقوم درویشی ساده، می‌تواند ستمی دیرینه را براندازد و عدالت را بازگرداند. این حکایت به ما می‌آموزد که سکوت در برابر ظلم، تنها به ستمگر جرات می‌بخشد و عدالت را از جامعه دور می‌کند، و گاه یک کلام حق، جهان را از تاریکی می‌رهاند.

سوالات مرتبط