چرا بعضی انسان‌ها نسبت به خوبی بی‌تفاوت‌اند؟

بی‌تفاوتی برخی انسان‌ها نسبت به خوبی ریشه در قساوت قلب، پیروی از هوای نفس، حب دنیا و غفلت دارد که همه این‌ها از دیدگاه قرآن به انتخاب‌های نادرست و دوری از یاد خدا بازمی‌گردد.

پاسخ قرآن

چرا بعضی انسان‌ها نسبت به خوبی بی‌تفاوت‌اند؟

قرآن کریم، به عنوان کلام الهی و راهنمای جامع بشریت، به ابعاد مختلف وجود انسان و حالات روحی او می‌پردازد. بی‌تفاوتی برخی انسان‌ها نسبت به خوبی، پدیده‌ای پیچیده است که ریشه‌های عمیقی در درون انسان و تعامل او با محیط اطراف و تقدیر الهی دارد. قرآن با لطافت و عمق، به ما نشان می‌دهد که چرا ممکن است قلوب برخی افراد نسبت به ندای فطری خیر و نیکی بی‌حس شود و چگونه این بی‌تفاوتی می‌تواند به تدریج بر زندگی فرد سایه افکند. این موضوع نه تنها به بعد فردی بلکه به ابعاد اجتماعی و معنوی نیز مرتبط است و درک آن، راه را برای خودشناسی و اصلاح باز می‌کند. یکی از مهم‌ترین دلایلی که قرآن به آن اشاره دارد، «قساوت قلب» یا سختی دل است. قلب انسان، مرکز ادراک، احساس و ایمان است و اگر این مرکز لطافت خود را از دست بدهد، دیگر قادر به دریافت نور هدایت و تأثیرپذیری از نیکی‌ها نخواهد بود. قرآن در آیات متعددی به این حالت اشاره می‌کند. به عنوان مثال، در سوره زمر، آیه ۲۲ می‌فرماید: «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِّن رَّبِّهِ ۚ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ»؛ یعنی «آیا کسی که خداوند سینه‌اش را برای اسلام گشاده ساخته و او بر نوری از پروردگارش قرار دارد (مانند کسی است که قلبش سخت و تاریک است)؟ پس وای بر کسانی که دل‌هایشان در برابر یاد خدا سخت شده است؛ آنان در گمراهی آشکارند.» این آیه به وضوح نشان می‌دهد که دوری از یاد خدا و غفلت، می‌تواند منجر به سختی دل شود. این سختی، مانند زنگاری است که روی آینه قلب می‌نشیند و مانع از بازتاب حقایق و درک زیبایی‌های خیر می‌شود. وقتی قلب سخت شد، نه از دیدن رنج دیگران متأثر می‌شود، نه از انجام دادن خوبی‌ها لذت می‌برد و نه از نصیحت و هدایت سودی می‌برد. این پدیده، نتیجه‌ای از انتخاب‌های مکرر انسان در رد حقیقت و پیروی از هوای نفس است. دلیل دیگر، «پیروی از هوای نفس و وسوسه‌های شیطانی» است. انسان در ذات خود به سوی خیر متمایل است، اما شیاطین از جن و انس پیوسته در تلاش‌اند تا او را از راه راست منحرف کنند و بدی را در نظرش زیبا جلوه دهند. قرآن بارها به نقش شیطان در فریب انسان‌ها اشاره می‌کند. در سوره کهف، آیه ۲۸ می‌فرماید: «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»؛ یعنی «و از کسی که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و از هوای نفس خود پیروی کرده و کارش از حدّ فراتر رفته، اطاعت مکن.» این آیه نشان می‌دهد که غفلت از یاد خدا، زمینه‌ساز پیروی از هوای نفس می‌شود و هوای نفس، انسان را به سمتی می‌برد که لذت‌های زودگذر و منافع شخصی را بر هر خیر و نیکی مقدم بدارد. وقتی انسان مدام بر اساس خواسته‌های نفسانی خود عمل کند، به تدریج حس مسئولیت‌پذیری و تمایل به خوبی در او کمرنگ می‌شود و به جای توجه به نیازهای دیگران، تنها به ارضای خواسته‌های خود می‌پردازد. شیطان نیز این مسیر را برای انسان جذاب‌تر می‌کند و زشتی گناه و بی‌تفاوتی را در نظر او می‌آراید. همچنین، «حب دنیا» یا دلبستگی شدید به زندگی دنیوی و فراموشی آخرت، عاملی مهم در بی‌تفاوتی نسبت به خوبی است. وقتی انسان تمام همّ و غمّ خود را صرف جمع‌آوری مال، کسب شهرت، یا رسیدن به مقام‌های دنیوی می‌کند، دیگر فرصتی برای تأمل در ارزش‌های اخلاقی و معنوی و توجه به دیگران پیدا نمی‌کند. قرآن در سوره حدید، آیه ۲۰، زندگی دنیا را چنین توصیف می‌کند: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۗ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»؛ یعنی «بدانید که زندگی دنیا تنها بازی و سرگرمی و زینت و فخرفروشی میان شما و افزون‌طلبی در اموال و فرزندان است؛ همانند بارانی که گیاهش کشاورزان را به شگفتی آورد، سپس خشک شود و آن را زرد بینی و سرانجام خاشاک گردد؛ و در آخرت عذابی سخت است و آمرزش و خشنودی از سوی خدا. و زندگی دنیا جز کالای فریبنده نیست.» این آیه به وضوح نشان می‌دهد که دلبستگی افراطی به زرق و برق دنیا، انسان را از هدف اصلی آفرینش باز می‌دارد و به سمت غفلت و بی‌تفاوتی سوق می‌دهد. فردی که تنها به منافع شخصی و مادی خود می‌اندیشد، به آسانی می‌تواند نسبت به مشکلات جامعه، فقر و رنج دیگران بی‌تفاوت شود. «جهل و ناآگاهی» نیز می‌تواند در این بی‌تفاوتی نقش داشته باشد. برخی افراد ممکن است به دلیل عدم آگاهی از نتایج و برکات دنیوی و اخروی خوبی، یا ندانستن راه و روش انجام آن، نسبت به آن بی‌میل باشند. قرآن بارها به اهمیت علم و تدبر در آیات الهی و نشانه‌های خلقت اشاره می‌کند تا انسان به معرفت دست یابد و مسیر درست را بشناسد. کسانی که به دنبال کسب دانش و بصیرت نیستند، ممکن است از خیر و خوبی به دلیل ناآگاهی نسبت به ارزش آن، غافل شوند. در نهایت، این بی‌تفاوتی می‌تواند نتیجه «عدم درک مسئولیت فردی و جمعی» باشد. قرآن بر این نکته تأکید دارد که هر انسانی در قبال اعمال خود و نیز در قبال جامعه‌اش مسئول است. بی‌تفاوتی نسبت به خوبی، در واقع نادیده گرفتن این مسئولیت‌هاست. خداوند به انسان اراده و اختیار داده تا مسیر خود را انتخاب کند و مسئولیت انتخاب‌هایش را بپذیرد. هرچه انسان از مسیر هدایت دورتر شود و به ندای فطرت خود بی‌توجهی کند، بی‌تفاوتی‌اش نسبت به خوبی عمیق‌تر خواهد شد. اما قرآن همواره باب توبه و بازگشت را باز می‌داند و تشویق می‌کند که انسان با یاد خدا، تهذیب نفس، و تلاش برای انجام کارهای خیر، قلب خود را دوباره زنده کند و از بی‌تفاوتی رهایی یابد. این مسیر، نیازمند خودشناسی، مراقبه، و توکل بر خداوند است تا انسان بتواند دوباره چراغ فطرت خود را روشن سازد و نسبت به خیر و نیکی حساس و فعال شود.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که در زمان‌های قدیم، تاجری ثروتمند در شهری زندگی می‌کرد که تمام همّ و غمّش تجارت و انباشت ثروت بود. او چنان در کار خود غرق شده بود که به اطرافش کمتر توجه می‌کرد. روزی سعدی شیرین‌سخن از آن دیار می‌گذشت. دید که آن تاجر در بازار، در حال شمارش طلاهاست و مردی فقیر در گوشه‌ای نشسته و با حسرت به او می‌نگرد. سعدی با مهربانی به تاجر نزدیک شد و گفت: «ای مرد نیک‌اندیش (به ظاهر)! آیا می‌دانی که در این دنیا، نیکی کردن و دل‌نوازی از هزاران دینار پرارزش‌تر است؟» تاجر بی‌تفاوت سری تکان داد و گفت: «ما به کار خویش مشغولیم و وقت این صحبت‌ها نداریم.» سعدی لبخندی زد و گفت: «دریغا که برخی دل‌ها چنان به دنیا بسته می‌شوند که ندای خوبی و محبت را نمی‌شنوند. چون آب از جویبار دور شود، خشکی بر آن چیره گردد و گیاهی نروید.» تاجر از سخنان سعدی بی‌خبر بود و به کار خود ادامه داد. اما روزگار چرخی زد و طوفان و بلایی بر تجارتش فرود آمد و او همه چیز خود را از دست داد. آن زمان بود که به یاد سخنان سعدی افتاد و حسرت خورد که چرا در اوج توانمندی، دست نیکی نگرفت و دل‌های نیازمندان را شاد نکرد. او فهمید که بی‌تفاوتی، نه تنها روح را فقیر می‌کند، بلکه گاهی اوقات دست تقدیر نیز به آن پاسخ می‌دهد. پس بهتر است تا دل نرم است، بذر نیکی کاشت و ثمره‌ی آن را در دنیا و آخرت چشید.

سوالات مرتبط