چرا برخی افراد با گناه احساس قدرت کاذب می‌کنند؟

این احساس قدرت کاذب ناشی از تکبر، فریب شیطان و تمرکز بر دنیاست. گناهکاران مهلت الهی را نشان قدرت خود می‌پندارند، حال آنکه قدرت حقیقی تنها نزد خداست و گناه جز هلاکت نمی‌آورد.

پاسخ قرآن

چرا برخی افراد با گناه احساس قدرت کاذب می‌کنند؟

احساس قدرت کاذب از طریق گناه، پدیده‌ای روانشناختی و معنوی است که ریشه‌های عمیقی در طبیعت انسان و تأثیرات بیرونی دارد. از منظر قرآن کریم، این احساس نه تنها واقعی نیست، بلکه یک توهم خطرناک است که فرد را به سوی هلاکت می‌کشاند. برای درک این مسئله، باید به چند جنبه کلیدی توجه کنیم: تکبر و غرور، فریب شیطان، کوتاه‌بینی و تمرکز بر دنیا، و سنت الهی "استدراج". در وهله اول، یکی از اصلی‌ترین ریشه‌های این احساس قدرت، "تکبر" و "غرور" است. قرآن کریم به کرات به سرنوشت متکبران و طغیان‌گران اشاره می‌کند. فرعون، که خود را "رب اعلی" می‌خواند و در زمین فساد می‌کرد، نمونه‌ای بارز است. او با به کارگیری قدرت و ثروت خود برای ظلم و ستم بر بنی‌اسرائیل، احساس بی‌کرانی از قدرت و تسلط می‌کرد. اما این قدرت ظاهری، به جز غرقی ذلت‌بار و عذابی ابدی، نتیجه‌ای نداشت. از دیدگاه قرآن، متکبر کسی است که خود را از اطاعت خدا بی‌نیاز می‌داند و قوانین الهی را زیر پا می‌گذارد. این نافرمانی و سرکشی، برای فرد متکبر، نوعی پیروزی بر محدودیت‌ها و یک حس کاذب از آزادی و قدرت مطلق را به ارمغان می‌آورد. وقتی فردی گناه می‌کند و می‌بیند که بلافاصله مجازات نمی‌شود یا حتی از طریق آن گناه به منافع دنیوی دست می‌یابد، این امر می‌تواند غرور او را تقویت کرده و او را به این باور برساند که از قدرت خاصی برخوردار است که به او اجازه می‌دهد از مجازات فرار کند یا بر دیگران سلطه یابد. این دقیقاً همان دام شیطان است که در ادامه به آن می‌پردازیم. دومین عامل مهم، "فریب شیطان" است. شیطان، دشمن آشکار انسان، همواره در تلاش است تا گناه را در نظر انسان زیبا و جذاب جلوه دهد. او با وسوسه‌های خود، عواقب زشت گناه را می‌پوشاند و منافع زودگذر و لذت‌های آنی را برجسته می‌کند. در قرآن می‌خوانیم که شیطان چگونه اعمال بد انسان‌ها را برایشان "مزین" می‌کند. (انعام آیه 43، نحل آیه 63). وقتی گناهی مزین می‌شود، فرد گناهکار ممکن است فکر کند که با انجام آن، هوشمندانه عمل کرده یا به چیزی دست یافته که دیگران به آن دسترسی ندارند. این حس "برتری" یا "زرنگی"، که در واقع توهمی بیش نیست، به احساس قدرت کاذب او دامن می‌زند. برای مثال، کسی که از طریق تقلب به ثروتی دست می‌یابد، ممکن است خود را باهوش‌تر از دیگران ببیند و این موفقیت ظاهری، او را در مسیر گناه راسخ‌تر کند. این در حالی است که هر آنچه شیطان به آن دعوت می‌کند، نهایتاً به ضعف، پشیمانی و خواری می‌انجامد. سومین دلیل، "کوتاه‌بینی و تمرکز صرف بر دنیا" است. برخی افراد به دلیل ضعف ایمان یا عدم درک عمیق از فلسفه هستی، تمام تمرکز خود را بر دستاوردها و لذت‌های دنیوی می‌گذارند. از این رو، وقتی گناهی مانند دزدی، رباخواری، رشوه، یا ظلم به دیگران، منجر به کسب ثروت، قدرت اجتماعی یا موقعیت کاذبی شود، فرد ممکن است آن را نشانه‌ای از "قدرت" خود بداند. آنها به پیامدهای اخروی و حتی دنیوی بلندمدت گناه بی‌توجه‌اند و فقط به منافع زودگذر آن نگاه می‌کنند. داستان قارون در قرآن (قصص، آیات 76-82) نمونه‌ای شاخص از این تفکر است. او که به دلیل ثروت فراوان خود احساس قدرت و بی‌نیازی می‌کرد و با تکبر و غرور با مردم برخورد می‌نمود، نهایتاً با همان ثروت و قدرتش به اعماق زمین فرو رفت. این سرنوشت نشان می‌دهد که قدرت دنیوی که بر پایه گناه و طغیان بنا شود، همچون خانه‌ای بر شن است که با کوچکترین لرزشی فرو می‌ریزد. و بالاخره، سنت الهی "استدراج" یا مهلت دادن به گناهکاران. خداوند متعال گاهی به ستمگران و گناهکاران مهلت می‌دهد و فورا آنها را مجازات نمی‌کند. این مهلت، که به ظاهر برای آنها نوعی قدرت و مصونیت از مجازات به نظر می‌رسد، در واقع برای افزایش گناهان و تشدید عذاب آنها در آینده است. قرآن می‌فرماید: "و گمان نکنند کسانی که کفر ورزیدند، که مهلتی که به آنان می‌دهیم، به نفع آنهاست؛ ما به آنان مهلت می‌دهیم تا گناهانشان افزون شود و برای آنان عذابی خوارکننده است." (آل عمران، آیه 178). این آیه به زیبایی توضیح می‌دهد که احساس قدرت در نتیجه عدم مجازات فوری، خود فریب دیگری است. فرد گناهکار ممکن است تصور کند که خداوند او را دوست دارد یا از اعمالش راضی است، در حالی که این مهلت، زمینه را برای فرو رفتن بیشتر او در منجلاب گناه و طغیان فراهم می‌سازد. این توهم قدرت، فرد را به سوی سقوطی عمیق‌تر و مجازاتی شدیدتر سوق می‌دهد. در نهایت، قرآن کریم به صراحت بیان می‌کند که قدرت حقیقی تنها از آن خداوند است. هر قدرتی که در راستای نافرمانی او به کار گرفته شود، ماهیتی شکننده و ناپایدار دارد. قدرت واقعی در اطاعت از خداوند، کسب رضایت او، و زندگی با ایمان و تقوا نهفته است. چنین قدرتی به انسان آرامش درونی، عزت نفس حقیقی و سعادت ابدی می‌بخشد، در حالی که قدرت کاذب ناشی از گناه، جز رسوایی و ندامت در دنیا و آخرت به ارمغان نمی‌آورد. این درک عمیق از تفاوت میان قدرت حقیقی و قدرت موهوم، می‌تواند افراد را از دام گناه و توهمات آن نجات دهد و به سمت زندگی‌ای با معنا، هدفمند و پر از آرامش رهنمون سازد.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

روزی در شیراز، تاجری ثروتمند زندگی می‌کرد که مال و منال فراوانش او را به غرور و سرکشی کشانده بود. او با گناه و ستم، بر دارایی‌های خود می‌افزود و هر بار که بدون مجازات از کاری خلاف بیرون می‌آمد، احساس می‌کرد که قدرتی بی‌همتا یافته است. او به کارگرانش ستم می‌کرد، در معامله‌ها تقلب می‌نمود و به نصیحت‌های مردمان نیکوکار گوش نمی‌داد. روزی در بازار، پیرمردی دانا و سالخورده او را دید که با تکبر راه می‌رفت و به ثروت خود می‌بالید. پیرمرد با لبخندی مهربانانه به او گفت: «ای جوان، تو گویی خانه خود را بر آب می‌سازی و می‌پنداری که چون موج‌ها آرامند، بنیاد آن محکم است. آیا ندیده‌ای که آب آرام هم می‌تواند زیرِ بنیادها را خالی کند؟ این احساس قدرتی که از گناه به دست آورده‌ای، همچون کاخی است که بر شن بنا شده؛ ظاهری دلنشین دارد، اما با اندک طوفانی فرو می‌ریزد. قدرت حقیقی آن است که دل‌ها را با مهربانی فتح کنی و در راه حق قدم برداری، نه آنکه با ستم و غرور، خود را برتر پنداری. یاد کن که دارایی دنیا همچون سایه‌ای است که هر دم تغییر می‌کند و پایدار نمی‌ماند، اما آرامش قلبی که از نیکوکاری و رضایت الهی حاصل می‌شود، جاویدان است.» تاجر ابتدا از این سخنان برآشفت، اما با گذشت زمان و دیدن تغییرات روزگار، به حقیقت گفته‌های پیرمرد پی برد و فهمید که احساس قدرت او تنها یک وهم بوده است.

سوالات مرتبط