چرا بعضی افراد مسیر غلط را زیبا می‌بینند؟

بعضی افراد مسیر غلط را زیبا می‌بینند چون شیطان اعمال زشت را برایشان آراسته و هوای نفسشان را بر عقلشان غالب کرده است، که این امر به غفلت و کور شدن بصیرت معنوی منجر می‌شود. رهایی از این وضعیت با تقوا، تدبر در آیات الهی و مبارزه با نفس ممکن است.

پاسخ قرآن

چرا بعضی افراد مسیر غلط را زیبا می‌بینند؟

چرا بعضی افراد مسیر غلط را زیبا می‌بینند؟ این پرسشی عمیق است که ریشه‌های روان‌شناختی، اجتماعی و به ویژه، ابعاد معنوی و قرآنی دارد. قرآن کریم، این کتاب هدایت‌بخش الهی، با بینشی بی‌نظیر به تحلیل این پدیده پرداخته و پرده از دلایل اصلی آن برمی‌دارد. برای فهم این موضوع، باید به چند جنبه کلیدی که قرآن به آن‌ها اشاره می‌کند، توجه کنیم. در حقیقت، این "زیبا دیدن" مسیر نادرست، تنها یک توهم است که شیطان و نفس اماره در دل انسان‌ها ایجاد می‌کنند تا آن‌ها را از صراط مستقیم منحرف سازند. یکی از محوری‌ترین دلایلی که قرآن بر آن تأکید دارد، تزیین اعمال زشت توسط شیطان است. شیطان، دشمن قسم‌خورده انسان، از دیرباز در تلاش بوده تا حقیقت امور را وارونه جلوه دهد و باطل را در لباس حق، و زشتی را در پوشش زیبایی، به چشم انسان بنشاند. او از تمام وسایل و ابزارهای فریبنده استفاده می‌کند تا گناه را جذاب، معصیت را شیرین و انحراف را دلپذیر نشان دهد. قرآن کریم در آیات متعددی به این نقش شیطان اشاره می‌کند. به عنوان مثال، در سوره انعام، آیه 43 می‌فرماید: "وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ" (یعنی: «ولی دل‌هایشان سخت شد و شیطان آنچه را که می‌کردند، برایشان آراست»). این آیه به وضوح نشان می‌دهد که یکی از کارهای اصلی شیطان، آراستن و زیبا جلوه دادن کارهای ناپسند است. او با وعده‌های دروغین، توهم قدرت، لذت زودگذر و موفقیت‌های کاذب، ذهن و دل انسان را فریب می‌دهد. او به انسان می‌گوید که این کار خلاف، در واقع سود تو را در پی دارد، یا این لذت گناه، فرصتی است که نباید از دست بدهی. شیطان در این مسیر از تمام نقاط ضعف انسان، از جاه‌طلبی گرفته تا حرص و شهوت، بهره می‌گیرد و با چرب‌زبانی و تزیین‌گری، راه خطا را همچون مسیری پرگل و جذاب به تصویر می‌کشد. دلیل دیگری که در قرآن مطرح می‌شود، پیروی از هوای نفس و شهوات دنیوی است. بسیاری از اوقات، انسان‌ها آگاهانه یا ناآگاهانه، به جای پیروی از عقل سلیم و هدایت الهی، تسلیم امیال و خواسته‌های درونی خود می‌شوند. نفس اماره، که گرایش به بدی‌ها دارد، اگر کنترل نشود، انسان را به سمت لذت‌های زودگذر و گناه‌آلود سوق می‌دهد. قرآن در سوره جاثیه، آیه 23 می‌فرماید: "أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً ۖ فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ" (یعنی: «آیا دیدی آن کس را که هوای نفس خود را معبود خویش ساخته بود؟ و خدا او را با علم (به کج‌روی‌اش) گمراه ساخت و بر گوش و دلش مُهر نهاد و بر چشمش پرده‌ای افکند؛ پس بعد از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟»). این آیه به زیبایی و با عمق فراوان، نتیجه پیروی از هوای نفس را بیان می‌کند: گمراهی و کور شدن چشم و گوش دل از حقیقت. وقتی انسان هوای نفس را بر همه چیز مقدم می‌شمارد، کم‌کم قدرت تشخیص حق از باطل را از دست می‌دهد و آنچه را که نفسش می‌طلبد، زیبا و درست می‌پندارد، حتی اگر با معیارهای الهی و عقلانی در تضاد باشد. لذت‌های آنی و زرق و برق دنیا، می‌توانند چنان پرده‌ای بر دیدگان انسان بیندازند که دیگر نتواند عاقبت کار خود را ببیند و در نتیجه، مسیر انحراف را که به ظاهری آراسته خود را نشان می‌دهد، برگزیند. همچنین، غفلت و عدم تعمق در آیات الهی و نشانه‌های پروردگار می‌تواند منجر به این شود که انسان مسیر غلط را زیبا ببیند. وقتی انسان از یاد خدا غافل می‌شود و نسبت به آموزه‌های دینی و هشدارهای الهی بی‌تفاوت می‌گردد، قلبش سخت شده و قابلیت درک حقیقت را از دست می‌دهد. این همان "ختم بر قلب" و "غشاوه بر بصیرت" است که در قرآن به آن اشاره شده است. در سوره بقره، آیه ۷ می‌فرماید: "خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ" (یعنی: «خدا بر دل‌هایشان و بر گوششان مُهر نهاده و بر چشمانشان پرده‌ای است و برای آنان عذابی بزرگ است»). این ختم و غشاوه، نتیجه طبیعی اعراض مداوم از حق و فرو رفتن در منجلاب گناهان است. هر چه انسان بیشتر در خطا قدم بردارد و از تذکرات الهی روی بگرداند، بصیرت معنوی‌اش کاهش می‌یابد تا جایی که دیگر قادر به دیدن زشتی اعمال خود نیست و حتی ممکن است آن را زیبا و پسندیده بیابد. این افراد اغلب در یک دایره باطل از توجیهات نفسانی و شیطانی گرفتار می‌شوند که هر روز آن‌ها را عمیق‌تر در مسیر اشتباه غرق می‌کند. نبود الگوهای صحیح، تأثیر محیط و دوستان ناباب، و ضعف ایمان نیز از عوامل بیرونی و درونی هستند که به این پدیده دامن می‌زنند. جامعه‌ای که ارزش‌های مادی و ظاهری در آن بر ارزش‌های معنوی و اخلاقی غالب است، می‌تواند بستری برای تزیین باطل فراهم کند. دوستان و همنشینان بد، با توجیه گناهان و عادی‌سازی آن‌ها، می‌توانند فرد را به سمت پذیرش کژی‌ها سوق دهند. در چنین فضایی، مرزهای میان حق و باطل کمرنگ می‌شوند و تشخیص راه درست، دشوارتر می‌گردد. ایمان ضعیف نیز موجب می‌شود که انسان در برابر وسوسه‌ها و فریب‌های شیطان آسیب‌پذیرتر شود و به جای مقاومت، تسلیم جذابیت‌های دروغین گناه گردد. برای رهایی از این فریب، قرآن کریم راه‌های روشنی را پیش رو می‌گذارد. اولین قدم، تقوا و پرهیزگاری است. تقوا به انسان بصیرت می‌دهد تا حق را از باطل تشخیص دهد. دومین قدم، تفکر و تدبر در آیات الهی و نشانه‌های آفرینش است. قرآن پیوسته انسان را به تفکر در آفاق و انفس دعوت می‌کند تا حقیقت برایش آشکار شود. سومین قدم، پناه بردن به خدا از شر شیطان و استعانت از او در برابر وسوسه‌ها است. چهارم، همنشینی با نیکان و دوری از بدکاران است. دوستان خوب می‌توانند انسان را در مسیر حق یاری کنند و از افتادن در دام گمراهی بازدارند. پنجم، تزکیه نفس و مبارزه با هوای نفس است. با تهذیب نفس، انسان می‌تواند کنترل شهوات خود را به دست گیرد و از اسارت آن‌ها رها شود. این مسیر، مسیری پر مشقت اما پرثمر است که به انسان قدرتی بی‌نظیر برای دیدن حقیقت و مقاومت در برابر زرق و برق باطل می‌بخشد. در نهایت، "زیبا دیدن مسیر غلط" یک بیماری روحی و معنوی است که ریشه‌های عمیقی در وسوسه‌های شیطانی، ضعف اراده، و پیروی از هوای نفس دارد. قرآن کریم به ما می‌آموزد که این زیبایی کاذب است و عاقبت آن جز خسران و پشیمانی نیست. راه نجات در تمسک به ریسمان الهی، افزایش بصیرت معنوی، و دوری از هر آنچه ما را از یاد خدا غافل می‌سازد، نهفته است. این یک یادآوری دائمی است که ظاهر فریبنده برخی امور دنیا، نباید ما را از حقیقت نهایی و هدف والای آفرینش غافل کند. تنها با نور هدایت الهی است که می‌توانیم زشتی‌ها را زشت و زیبایی‌های حقیقی را درک کنیم و از دام شیطان و نفس اماره رهایی یابیم. این بصیرت، موهبتی است که خداوند به کسانی می‌بخشد که در مسیر حق استقامت می‌کنند و با تمام وجود خواهان هدایت هستند.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که در روزگاری، دو مسافر در بیابان راه می‌پیمودند. یکی خردمند و اهل بصیرت بود و دیگری جوانی خام و شیفته ظواهر. ناگاه، در دوردست، راهی را دیدند که به ظاهر آراسته و نورانی بود، گویی با گل‌های رنگارنگ و سنگ‌های درخشان فرش شده. جوان با شور و هیجان گفت: «ببین! چه راهی زیبا و دل‌انگیز! قطعاً این راه به آبادی و خوشبختی می‌رسد. بیایید از این سو برویم.» پیرمرد خردمند با لبخندی آرام گفت: «ای جوان، ظاهر فریبنده است و هر درخشنده‌ای طلا نیست. این راه، هرچند زیبا می‌نماید، اما نشانه‌های هلاکت در آن هویداست. بسیاری به امید زیبایی‌های آن به دام افتاده‌اند. راه درست، شاید در ابتدا سخت و بی‌زرق و برق باشد، اما عاقبتش سعادت است.» اما جوان که مسحور ظاهر دل‌فریب راه شده بود، نصیحت پیر را نشنید و با شتاب به سوی آن راه پر زرق و برق گام نهاد. پیرمرد خردمند، آهی کشید و راه خود را در مسیر دشوار اما ایمن ادامه داد. دیری نپایید که صدای فریاد و پشیمانی جوان از دور به گوش رسید؛ او در مردابی گرفتار آمده بود که زیبایی‌اش، سرابی بیش نبود. زان پس، جوان دانست که هر زیبایی ظاهری، نشان از حقیقت ندارد و گاه مسیر غلط چنان آراسته می‌شود که عاقل را نیز به اشتباه می‌اندازد، اما خردمند کسی است که با بصیرت دل، فریب ظاهر را نخورد.

سوالات مرتبط