چرا برخی انسان‌ها با دین دشمنی دارند؟

دشمنی با دین ناشی از کبر، دلبستگی افراطی به دنیا، پیروی از هوس و جهل، و وسوسه‌های شیطانی است. این عوامل مانع از پذیرش حقیقت و راهنمایی الهی می‌شوند.

پاسخ قرآن

چرا برخی انسان‌ها با دین دشمنی دارند؟

دشمنی برخی انسان‌ها با دین، پدیده‌ای پیچیده و ریشه‌دار است که قرآن کریم به ابعاد مختلف آن اشاره کرده است. این دشمنی تنها به انکار وجود خدا یا حقانیت پیامبران محدود نمی‌شود، بلکه گاهی به عناد، ستیزه‌جویی و حتی تلاش برای از بین بردن آموزه‌های دینی می‌انجامد. قرآن با بیانی شیوا و عمیق، پرده از دلایل این رویگردانی و دشمنی برمی‌دارد و ریشه‌های آن را در اعماق نفس انسانی و تأثیرات بیرونی جستجو می‌کند. یکی از اصلی‌ترین دلایلی که قرآن به آن اشاره دارد، کبر و استکبار است. انسان‌های مغرور که خود را برتر از دیگران یا حتی برتر از فرامین الهی می‌دانند، حاضر به پذیرش حق نیستند. آنان گمان می‌کنند که پذیرش دین به معنای خضوع در برابر قدرتی بالاتر است که این با غرور و خودبزرگ‌بینی‌شان سازگاری ندارد. شیطان، اولین موجودی بود که به دلیل کبر، از سجده بر آدم سر باز زد و از رحمت الهی رانده شد. قرآن کریم در سوره بقره، آیه ۳۴ می‌فرماید: «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ» (و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «آدم را سجده کنید!» پس [همه] سجده کردند مگر ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و از کافران شد). این آیه نشان می‌دهد که ریشه اولین نافرمانی در عالم هستی، تکبر بوده است. فرعون نیز نمونه بارز استکبار انسانی در برابر دعوت الهی بود که به سرکشی و هلاکت او انجامید. کبر، مانعی بزرگ در مسیر پذیرش هدایت است، زیرا فرد متکبر خود را بی‌نیاز از هدایت می‌بیند و هر پیامی را که با نظر او موافق نباشد، رد می‌کند. این تکبر ممکن است ناشی از جایگاه اجتماعی، ثروت، علم ظاهری یا حتی نسب و قبیله باشد که فرد را از دیدن حقیقت محروم می‌سازد. این خصلت همچون پرده‌ای ضخیم بر قلب می‌نشیند و مانع از ورود نور الهی و روشن شدن مسیر درست می‌شود. قرآن بارها نسبت به این ویژگی خطرناک هشدار می‌دهد و تأکید می‌کند که تنها کسانی که در برابر خداوند فروتنی می‌کنند، می‌توانند به حکمت و رستگاری حقیقی دست یابند. دلیل مهم دیگر، حب دنیا و مادی‌گرایی افراطی است. برخی افراد چنان غرق در لذت‌ها و مظاهر فریبنده دنیا می‌شوند که هرگونه ندای الهی که آنها را به اعتدال و پرهیزگاری فرا می‌خواند، بر خلاف منافع دنیوی خود می‌بینند و با آن به دشمنی برمی‌خیزند. قرآن بارها به این نکته اشاره کرده است که دنیا متاع قلیلی است و آخرت بهتر و پایدارتر است. اما دل‌بستگی به دنیا می‌تواند چنان قوی باشد که پرده بر دیدگان انسان اندازد و او را از درک حقایق بازدارد. در سوره توبه، آیه ۲۴، خداوند می‌فرماید: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ وَ أَزْوَاجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» (بگو: اگر پدران، و پسران، و برادران، و همسران، و خویشاوندانتان، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کسادش می‌ترسید، و خانه‌هایی که به آن دل بسته‌اید، نزد شما از خدا و رسول او و جهاد در راه او محبوب‌ترند، پس منتظر باشید تا خدا فرمان خود را [درباره شما] بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند). این آیه به روشنی نشان می‌دهد که وقتی محبت دنیا بر محبت خدا و رسول پیشی می‌گیرد، عواقب ناگواری به دنبال دارد و می‌تواند به دشمنی با دین منجر شود. این افراد حاضرند برای حفظ منافع مادی خود، هر گونه حقیقت معنوی را انکار کرده و با آن بستیزند. دیدگاهشان محدود به آنچه در این زندگی فانی قابل لمس است، می‌شود و از شنیدن ندای ابدی الهی غافل می‌گردند. این دل‌بستگی شدید به لذت‌های گذرا، آن‌ها را نسبت به هر گونه انضباط یا محدودیتی که دین برای صلاح نهایی‌شان وضع می‌کند، کینه‌توز می‌کند. یکی دیگر از عوامل، پیروی از هوی و هوس و جهل است. دین، انسان را به رعایت حدود الهی و کنترل شهوات فرامی‌خواند. اما برخی افراد نمی‌خواهند از آزادی مطلق نفس خود دست بکشند و زندگی خود را بر اساس لذت‌های آنی تنظیم می‌کنند. وقتی دین برایشان محدودیت‌هایی ایجاد می‌کند، با آن به مخالفت برمی‌خیزند. این پیروی از هوی و هوس، غالباً با جهل و عدم درک صحیح از فلسفه دین همراه است. انسان جاهل، بدون تفکر و تعقل، آنچه را که با میل او سازگار نیست، رد می‌کند. قرآن در آیات متعددی بر این نکته تأکید دارد که بسیاری از کفار و منکران، بدون علم و دانش، تنها از ظن و گمان و هوس‌های نفسانی پیروی می‌کنند. سوره فرقان، آیه ۴۳ می‌فرماید: «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا» (آیا دیدی کسی را که هوای نفس خود را معبود خود گرفته است؟ آیا تو می‌توانی نگهبان او باشی؟). این نشان می‌دهد که وقتی هوای نفس جایگزین عقل و ایمان می‌شود، انسان به بیراهه می‌رود و حتی با حقانیت دشمنی می‌کند. جهل نیز می‌تواند از عدم تمایل به کسب معرفت یا از تاثیرات محیط و تربیت نادرست نشأت بگیرد. کسانی که بدون تحقیق و با تعصب، آموزه‌های نادرست را از گذشتگان خود به ارث برده‌اند، ممکن است در مقابل حقیقت مقاومت کنند. آن‌ها راحتی دروغینِ باورهای موروثی را به مسیر پرچالش حقیقت‌جویی و خودشناسی ترجیح می‌دهند. در نهایت، وسوسه‌های شیطانی و گمراهی توسط شیاطین انس و جن نقش بسزایی دارند. شیطان دشمن آشکار انسان است و همواره تلاش می‌کند تا او را از راه حق منحرف سازد و به سوی کفر و عناد سوق دهد. این وسوسه‌ها می‌توانند در قالب شبهات، زیبایی‌های فریبنده دنیا، یا تحریک به گناه و نافرمانی ظاهر شوند. شیاطین انس نیز، که همان انسان‌های بدکار و منحرف هستند، با تزیین باطل و ترویج افکار ضاله، انسان‌ها را از دین دور می‌کنند. قرآن در سوره ناس به صراحت به شر وسواس خناس اشاره می‌کند که در سینه‌های مردم وسوسه می‌اندازد. همچنین در سوره انعام، آیه ۱۱۲ می‌فرماید: «وَ كَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا» (و این‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان به برخی دیگر سخنان آراسته و فریبنده را [برای گمراه کردن مردم] وحی می‌کنند). این آیه نشان می‌دهد که نه تنها شیاطین جن بلکه انسان‌های بدذات نیز با تزیین باطل و سخنان فریبنده، به گمراه کردن مردم و ایجاد دشمنی با دین می‌پردازند. این شیاطین با القای شبهات، تحریف حقایق و بزرگنمایی خطاها، سعی در ایجاد شک و تردید در دل‌ها دارند و مسیر را برای رویگردانی از دین هموار می‌کنند. آن‌ها از ضعف‌ها و آسیب‌پذیری‌های انسان سوءاستفاده کرده و راه انحراف را جذاب و منطقی جلوه می‌دهند، در حالی که ایمان را محدودکننده و غیرمنطقی می‌نمایانند. در جمع‌بندی، می‌توان گفت که دشمنی با دین، معلول عوامل متعددی است که ریشه‌هایی در کبر و غرور، دلبستگی افراطی به دنیا، پیروی از هوی و هوس و جهل، و نیز وسوسه‌ها و توطئه‌های شیطانی دارند. شناخت این عوامل می‌تواند به ما کمک کند تا با درک عمیق‌تری به این پدیده نگاه کنیم و راه‌های مقابله با آن را بیابیم؛ راه‌هایی که با دعوت به تفکر، ترویج علم و معرفت، و تقویت ایمان و صبر در برابر وسوسه‌ها میسر می‌گردد. درک این نکته که ایمان نه تنها محدودیت نیست، بلکه آزادی حقیقی و آرامش پایدار را به ارمغان می‌آورد، می‌تواند بسیاری از سوءتفاهم‌ها و دشمنی‌ها را از میان بردارد. قرآن راه هدایت را روشن کرده است، اما پذیرش آن مستلزم قلبی پذیرا، روحی حق‌جو و اراده‌ای قوی برای غلبه بر موانع درونی و بیرونی است.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

در گلستان سعدی آمده است که مردی ثروتمند و مغرور، پیوسته از فقر و سادگی درویشان انتقاد می‌کرد و خود را برتر از آنان می‌پنداشت. روزی درویشی با وقار و نیک‌اندیش از کنار او گذشت. مرد ثروتمند با غرور از دارایی‌هایش گفت و درویشان را به دلیل نداشتن مال دنیا تحقیر کرد. درویش با لبخندی مهربانانه پاسخ داد: 'ای عزیز! ثروت حقیقی در آرامش دل و قناعت است، و تکبر، حجابی است که چشمان دل را از دیدن حقیقت محروم می‌سازد. چه بسا گنجی که در دل درویشی است، هیچ پادشاهی آن را در گنجینه‌اش نیابد.' مرد ثروتمند، از این سخنان حکیمانه خشمگین شد و با دشمنی، درویش را طرد کرد و به راه خود ادامه داد، بی‌آنکه کلام او را به گوش جان بشنود. روزگار گذشت و چرخ فلک به گردش افتاد. مرد ثروتمند همه دارایی‌اش را از دست داد و به فقر افتاد. در این حال، در گوشه ویرانه‌ای نشسته بود و حسرت گذشته می‌خورد. همان درویش را دید که با چهره‌ای نورانی و آرام از آنجا می‌گذشت. مرد ثروتمند آهی کشید و گفت: 'افسوس که آن روز چشمان من با غرور کور بود و گوش‌هایم با کبر کر، وگرنه آن پند ارزشمند را به جان می‌خریدم و امروز این حال و روز را نمی‌داشتم.' درویش با مهربانی گفت: 'دوست من! حقیقت همیشه در دسترس است، اما گاهی پرده‌های نفس و دنیا، ما را از دیدن آن بازمی‌دارند. امید که از این پس چشمانت به نور معرفت روشن شود.' این داستان یادآور آن است که کبر و دلبستگی به دنیا چگونه انسان را از پذیرش حق و راهنمایی‌های الهی بازمی‌دارد و گاهی به دشمنی می‌کشاند.

سوالات مرتبط