ترس از جهنم میتواند جرقهای قدرتمند برای شروع ایمان و توبه باشد، اما ایمان واقعی فراتر از ترس، به عشق و امید به رحمت الهی گره خورده است.
درک جایگاه ترس از جهنم در مسیر ایمان و کمال معنوی، نیازمند تأملی عمیق در آموزههای قرآنی است. پاسخ به این پرسش که آیا ترس از جهنم میتواند ایمانآور باشد، مثبت است؛ اما این ترس فقط یک نقطه آغازین یا یکی از ابعاد ایمان است، نه کل آن. قرآن کریم با شیوههای مختلف، هم بشارت (بهشت و رحمت الهی) و هم انذار (جهنم و عذاب الهی) را برای هدایت انسان به کار میگیرد. ترس از جهنم، به عنوان یک عامل بازدارنده قدرتمند، میتواند نقش مهمی در سوق دادن انسان به سوی توبه، اجتناب از گناهان و انجام اعمال نیک ایفا کند و از این رو، میتواند جرقهای برای بیدار شدن ایمان باشد. از دیدگاه قرآن، ترس از جهنم یک واکنش طبیعی و منطقی به توصیفات هولناکی است که از عذاب الهی و سرنوشت گناهکاران ارائه میشود. این ترس، انسان را به تفکر درباره عواقب اعمالش وادار میکند و انگیزهای قوی برای تغییر مسیر زندگی او فراهم میآورد. وقتی فردی عمق و شدت آتش دوزخ را درک میکند، این درک میتواند او را به سمت ترک معاصی و پایبندی به فرامین الهی سوق دهد. این بیم و هراس، نه تنها بازدارنده است، بلکه میتواند فرد را به جستجوی رحمت الهی و راهی برای نجات وا دارد. بسیاری از افراد ممکن است در ابتدا به دلیل ترس از عذاب، به سمت ایمان و عمل صالح روی آورند؛ این ترس اولیه، زمینهای برای شکلگیری و تقویت تقوا (پرهیزگاری و خداترسی) فراهم میآورد که یکی از ستونهای اصلی ایمان است. تقوا نه تنها به معنای اجتناب از محرمات است، بلکه شامل انجام واجبات و حرکت در مسیر رضایت الهی نیز میشود. با این حال، باید توجه داشت که ایمان کامل و بالغ، فراتر از صرف ترس از جهنم است. در حالی که ترس میتواند انسان را از انجام گناهان بازدارد و به سوی اطاعت سوق دهد، اوج ایمان در جایی است که بنده، نه فقط از ترس عذاب، بلکه از سر محبت به خداوند، شکرگزاری نعمتهای او و اشتیاق به رضایت و قرب او، به بندگی میپردازد. قرآن کریم مکرراً مؤمنان را کسانی معرفی میکند که «با بیم و امید» به سوی پروردگارشان روی میآورند. این تعادل بین خوف (ترس) و رجاء (امید) بسیار حیاتی است. ترس از جهنم انسان را از غرور و بیتفاوتی نسبت به عواقب گناه حفظ میکند، در حالی که امید به رحمت الهی، او را از یأس و ناامیدی نجات داده و به حرکت رو به جلو تشویق میکند. ایمان واقعی، ترکیبی از این دو حالت است که در آن بنده هم از عظمت و عدل الهی بیمناک است و هم به فضل و رحمت بیکران او امیدوار. این توازن موجب میشود که انسان همواره در حالت بیداری روحی و تلاش برای کمال باشد. ایمان تنها با ترس از جهنم تثبیت نمیشود، بلکه نیازمند شناخت عمیقتر خداوند، درک صفات کمالیه او، و تفکر در آیات آفاقی و انفسی است. ترس از جهنم میتواند نقطه شروعی باشد که فرد را به مطالعه قرآن، تفکر در معانی آن و جستجوی دانش دینی ترغیب کند. این مرحله از ترس، پلی است به سوی عشقی عمیقتر به آفریدگار و تمایلی صادقانه برای کسب رضایت او. زمانی که فرد از طریق این ترس، مسیر هدایت را مییابد، به تدریج با ابعاد دیگر ایمان مانند توکل، صبر، شکر و محبت آشنا میشود و ایمانش از سطحی صرفاً ترسمحور، به ایمانی عمیقتر و ریشهدارتر تبدیل میشود که با عشق و آگاهی آمیخته است. این تحول، نشاندهنده بلوغ ایمانی است که در آن بنده، نه فقط از بیم مجازات، بلکه از سر معرفت و عشق، از گناهان دوری جسته و به سوی اعمال صالح شتافته و در پی کسب رضایت معبود خویش است. به طور خلاصه، ترس از جهنم یک نیروی محرکه قوی و یک عامل بازدارنده مؤثر است که میتواند فرد را به سمت ایمان سوق دهد و او را در مسیر پرهیزگاری ثابت قدم نگه دارد. این ترس، به خصوص در مراحل اولیه بیداری معنوی، بسیار حیاتی است. اما برای رسیدن به اوج ایمان، این ترس باید با امید به رحمت الهی، و مهمتر از همه، با عشق و معرفت به ذات پروردگار متعال همراه شود. ایمان واقعی، در بر گیرنده تمامی این ابعاد است: ترس از عذاب، امید به پاداش، و عشق بیکران به آفریدگار هستی.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند، نگه دارید؛ بر آن فرشتگانی درشتخو و سختگیر گمارده شدهاند که هرگز از آنچه خدا به آنان فرمان داده، سرپیچی نمیکنند و آنچه را مأمورند، انجام میدهند.
آیا (چنین کسی بهتر است) یا آن که در ساعات شب به عبادت مشغول است، در حال سجده و قیام، از آخرت میترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد؟ بگو: آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند برابرند؟ فقط خردمندان پند میگیرند.
و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نفس خود را از هوای نفس بازداشت،
پس بیگمان بهشت جایگاه اوست.
آوردهاند که بازرگانی توانگر بود در شهری، پیوسته سرگرم گردآوری مال و ثروت، و از یاد آخرت غافل. شبانگاهی خوابی دید هولناک؛ صحرایی بیآب و علف، پر از شعلههای سوزان و صدای ناله و زاری. هاتفی از غیب بانگ زد که: «ای غافل از عاقبت کار، این جزای حرص و بیباکی توست!» بازرگان با وحشتی تمام از خواب برخاست و لرزه بر اندامش افتاد. از آن روزگار، دلش از هوای دنیا روی برگرداند و به یاد عذاب الهی افتاد. آنچه از مال داشت، به نیازمندان بخشید و از کبر و غرور دست شست و در راه بندگی قدم نهاد. او دانست که ترس از آن آتش سوزان، چگونه چراغ هدایت را در دلش روشن کرده و او را از راه گمراهی بازگردانده است. چنان شد که باقی عمر را با پرهیزگاری و احسان گذرانید و از جمله نیکوکاران گردید.