قرآن کریم به معنای تحت اللفظی صحبت نمیکند، اما به عنوان راهنما و تسلیبخش، میتواند مانند یک دوست حکیم با روح و قلب شما سخن بگوید و شما را در مسیر زندگی هدایت کند.
قرآن کریم، کلام جاودان الهی، به معنای گفتگوی دوطرفه کلامی مانند یک دوست معمولی با ما صحبت نمیکند، زیرا اینگونه تصور از 'صحبت کردن' تنها برای موجودات دارای زبان و بیان مادی مصداق دارد. اما تأثیر، نقش و عمق ارتباطی که انسان میتواند با قرآن برقرار کند، بسیار فراتر و عمیقتر از هر دوستی صمیمی انسانی است. قرآن به عنوان راهنما، رحمت، شفا و نور بر قلبهای مؤمنان نازل شده است و به شیوهای منحصر به فرد، با روح و جان هر فرد سخن میگوید. این 'صحبت کردن' به معنای انتقال مفاهیم، الهامبخشی، تسلی دادن و راهنمایی مستقیم در لحظات مختلف زندگی است. هنگامی که ما با خلوص نیت و قلبی پذیرا به آیات قرآن روی میآوریم و در آنها تدبر میکنیم، احساس میکنیم که تکتک کلمات آن برای ما و متناسب با وضعیت، چالشها و سوالات خاص ما نازل شدهاند. این حس شخصی بودن، ریشه در این واقعیت دارد که پیام قرآن، پیامی جهانی و در عین حال فردی است؛ به هر انسانی با زبان فطرت و متناسب با وضعیت روحی و معنویاش سخن میگوید. قرآن مانند یک دوست دانا و حکیم، ما را در مسیر پر پیچ و خم زندگی راهنمایی میکند. در لحظات سردرگمی و تردید، به ما وضوح و جهتگیری میبخشد. در زمانهای اندوه، ناامیدی و اضطراب، تسلی و آرامش قلبی بیمانندی میدهد که هیچ منبع دیگری قادر به فراهم آوردن آن نیست. وقتی احساس تنهایی میکنیم، قرآن یادآور میشود که خالقی همیشه بیدار، مهربان و نزدیک، حتی نزدیکتر از رگ گردن به ماست و کلام او بهترین مونس و همدم است. این 'صحبت کردن' قرآن، نه با صدا، بلکه با معنای عمیق، با هدایتهای روشن، با الهامبخشیهای روحی و با اثرگذاری عمیق و تحولآفرین بر روح و روان ما اتفاق میافتد. برای اینکه قرآن مانند یک دوست واقعی با ما 'صحبت کند' و ارتباط قلبی ما با آن عمیقتر شود، لازم است که ما نیز نقش خود را به جدّ ایفا کنیم. این کار از طریق تلاوت منظم و با تدبر در آیات آن، سعی در فهمیدن پیامها و اهداف آن، و تلاش بیوقفه برای بهکار بستن تعالیمش در زندگی روزمره صورت میگیرد. وقتی آیهای را میخوانیم که به صبر در برابر مشکلات توصیه میکند، و ما خود درگیر مشکلی بزرگ هستیم، آن آیه مستقیماً با ما سخن میگوید، به ما قدرت میدهد و راهکار معنوی ارائه میدهد. وقتی آیهای درباره عدالت، احسان، صداقت یا تقوا میخوانیم، گویی قرآن به ما یادآوری میکند که چگونه باید در روابط اجتماعی، فردی و شغلیمان رفتار کنیم و اصول اخلاقی الهی را پیاده سازیم. اینگونه است که قرآن به یک معلم، مشاور و دوست قابل اعتماد برای زندگی ما تبدیل میشود. داستانهای پیامبران و امتهای گذشته که با جزئیات و عبرتآموز در قرآن آمده است، صرفاً روایتهای تاریخی نیستند، بلکه آینههایی هستند که تجربیات بشری را در طول تاریخ بازتاب میدهند و به ما کمک میکنند تا از اشتباهات گذشته درس بگیریم و به رستگاری و سعادت دنیا و آخرت برسیم. قرآن به ما میآموزد که چگونه زندگی معناداری داشته باشیم، چگونه با دیگران ارتباط سازنده برقرار کنیم، حقوق متقابل را رعایت کنیم، و چگونه به خداوند نزدیک شویم و رضایت او را جلب کنیم. این کتاب الهی، به ما بصیرت میدهد تا هدف واقعی خلقت خود را درک کنیم و به سوی آن حرکت کنیم. اهمیت تلاوت، حفظ و عمل به قرآن نیز در این میان بسیار بالاست. وقتی کلمات نورانی قرآن را بر زبان جاری میکنیم، نه تنها اجر و پاداش معنوی بیشماری میبریم، بلکه قلب و ذهنمان نیز با این کلمات نورانی عجین میشود و روحمان صیقل مییابد. هرچه بیشتر با قرآن مأنوس شویم و زندگی خود را بر مدار آن قرار دهیم، بیشتر احساس میکنیم که آن یک موجود زنده و پویاست که همواره در کنار ماست، به نیازهایمان پاسخ میدهد و ما را از گمراهی و تاریکی نجات میبخشد. این مصاحبت با قرآن، مصاحبتی الهی است که به رشد معنوی، آرامش درونی و رسیدن به کمال انسانی کمک شایانی میکند. بنابراین، میتوان گفت که قرآن کریم به معنای واقعی کلمه، میتواند بهترین دوست و راهنمای ما باشد؛ دوستی که هیچگاه ما را تنها نمیگذارد، همیشه راست میگوید، بهترین پندها را میدهد، ما را به سوی خیر و سعادت ابدی هدایت میکند و از هر بدی باز میدارد. این دوستی نیازمند رابطه فعال و پویا از سوی ماست؛ یعنی خواندن، فهمیدن، تدبر کردن و عمل کردن به آن. با این رویکرد فعالانه، قرآن نه تنها یک کتاب مقدس، بلکه یک همدم روحانی، یک منبع بیپایان از حکمت و آرامش و یک چراغ روشن در تاریکیهای زندگی خواهد بود که در هر لحظه ما را یاری میکند و به ما حس نزدیکی با پروردگار میدهد. این ارتباط، نوعی گفتگوی قلبی است که از طریق آن، کلام الهی در عمق وجود ما رسوخ کرده و ما را متحول میسازد و به صراط مستقیم هدایت میکند. قرآن، حقیقتاً 'حبلالله المتین' است؛ ریسمان محکم الهی که هر کس به آن چنگ زند، نجات مییابد و با نور هدایت آن، از تاریکیهای جهل و غفلت رهایی مییابد و به سوی نور و حقیقت رهنمون میشود.
آن کتاب [با عظمت] است؛ در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست؛ راهنمای پرهیزکاران است.
ای مردم! بیتردید از سوی پروردگارتان، پند و موعظهای برای شما آمده و درمانی برای بیماری دلها و هدایت و رحمتی برای مؤمنان است.
[این] کتابی است مبارک که آن را به سوی تو نازل کردهایم تا در آیاتش تدبر کنند و خردمندان پند گیرند.
گویند در روزگاران قدیم، مردی پارسا و خردمند بود که هر گاه در زندگی دچار مشکل یا تردیدی میشد، به سراغ کتابی کهن و پر حکمت میرفت. او معتقد بود که این کتاب، گویی با او سخن میگوید و راه درست را نشان میدهد. روزی یکی از دوستانش که او را در حال تدبر در آن کتاب دید، با کنجکاوی پرسید: «ای دوست، چگونه است که این اوراق بیجان، اینگونه آرامش و پاسخ به تو میبخشد؟ آیا این یک راز نهانی دارد؟» مرد خردمند لبخندی گرم زد و گفت: «این کتاب تنها اوراقی از کاغذ نیست؛ بلکه کلمات زندهای از خالق بیهمتای هستی است که از عمق روح با روح من سخن میگوید. هر بار که با قلبی پاک و ذهنی جویا به آن روی میآورم و میکوشم تا پیامهایش را درک کنم، گویی صدایی از ورای کلمات به گوش جانم میرسد و مرا راهنمایی میکند و از پریشانی نجاتم میدهد. این کتاب برای من، نه تنها یک راهنما و چراغ روشن، بلکه یک دوست صمیمی و وفادار است که هرگز مرا تنها نمیگذارد و همیشه بهترین پند را میدهد، پندی که مسیر زندگیام را روشن میکند.» و اینگونه بود که او با آن کتاب زندگی کرد و از نور حکمت بیکران آن تا پایان عمر بهرهمند شد و به رستگاری رسید.