زهد به معنای ترک دنیا نیست، بلکه به معنای توجه به آخرت و انجام اعمال صالح است.
زهد در لغت به معنای دوری از دنیا و ترک لذات مادی است، اما این مفهوم عمیقتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. آیا این بدان معناست که باید همواره از دنیا فاصله بگیریم و ارتباط خود را با آن قطع کنیم؟ در واقع، زهد به معنای ترک دنیا نیست، بلکه به معنای توجه و ترجیح دادن اولویتهای معنوی و اخلاقي در مقابل تمایلات دنیوی است. زهد زمانی معنا پیدا میکند که انسان به درک عمیقتری از زندگی و جایگاه این دنیا در مسیر رسیدن به آخرت برسد. در قرآن کریم، زهد به معنای بیعلاقگی به دنیا و در عوض توجه به آخرت و خداوند تعریف شده است. خداوند در قرآن و به ویژه در سورههای مختلف، بارها مسأله زهد و دنیا را مورد توجه قرار داده و به انسانها یادآوری کرده که بر چه پایههایی باید زندگی کنند. یکی از آیات مهم در این زمینه سوره حج آیه 77 است که میفرماید: "ای کسانی که ایمان آوردهاید! رکوع و سجود کنید و نیکوکار باشید، تا رستگار شوید". این آیه نشان میدهد که زهد حقیقی به معنای انجام اعمال صالح و عبادت خداوند است، نه ترک دنیا به طور کامل. به عبارت دیگر، زهد به ما آموخته میشود که همیشه باید هدفمان در زندگی به سمت رضایت خداوند و آخرت باشد. به نوعی میتوان گفت که زهد یک نوع سرمایهگذاری برای زندگی پس از مرگ است. این در حالی است که در سوره آل عمران آیه 14 آمده است: "زینتهای زیادی برای مردم در نظر گرفته شده است؛ از جمله زنان و فرزندان و اموال انباشته و...". این آیه خداوند به زیبایی و جذابیت دنیا اشاره میکند و بیان میکند که تمایلات دنیوی جزء طبیعت انسان است و از آن نباید به عنوان یک چیز بد یاد کرد. در واقع، زندگی در دنیا و برخورد با جذابیتهای آن، بخشی از خلقت ماست. ما به عنوان انسان، در دنیایی زندگی میکنیم که با منابع و امکانات مختلف پر شده است. زیباییها و زینتهای دنیا نباید ما را از مسیر اصلی که نزدیکی به خدا و آخرت است، باز دارد. اما آیا میتوان دنیا را به کلی رها کرد؟ آیا انسان باید بیتوجه به زیباییها و لذایذ زندگی کند؟ پاسخ به این سوال روشن است. زهد به معنای زاهدی و دوری از دنیا نیست، بلکه به معنای استفاده هوشمندانه و با تدبیر از آن است. زهد در واقع درونی است. فرد زاهد، با اینکه از ظواهر دنیا و زینتهای آن استفاده میکند، اما قلبش به آنها وابسته نیست. او برای داشتن یک زندگی معنوی، در تلاش است تا لذات دنیوی را کنترل کند و آنها را در راستای اهداف بزرگتری قرار دهد. بنابراین، زهد در مقام عمل نه تنها به ترک دنیا نمیانجامد، بلکه انسان را به سمت استفاده از دنیای مادی در جهت ترقی روحی و معنویاش سوق میدهد. در واقع، زهد به انسان این امکان را میدهد که از دنیا بهرهبرداری کند، در عین حال که در اهدافش به سوی آخرت و سعادت ابدی پیش برود. این نوع نگرش به دنیا و زهد نه تنها در بین مسلمانان، بلکه در بسیاری از فرهنگهای دیگر نیز قابل مشاهده است. اشخاص بزرگ در تاریخ بشریت وجود دارند که به این فلسفه زندگی پایبند بودهاند و توانستهاند با تکیه بر آن، زندگی موفق و پرباری داشته باشند. از دیدگاه روانشناسی هم میتوان گفت که زهد و دوری از افراط در لذتها، میتواند منجر به یک زندگی معنادارتر و پربارتر شود. افرادی که به زهد پایبندند، معمولاً از سلامت روحی بهتری برخوردارند و قادرند تا با مشکلات زندگی بهتر برخورد کنند. به کمک زهد، فرد میتواند با کنترل تمایلات و خواستههای خود، به احساس آرامش و رضایتمندی درونی برسد. از منظر اجتماعی هم زهد به عنوان یک اصل مهم میتواند به شکلگیری جامعهای سالم کمک کند. افرادی که به زهد پایبندند، کمتر به دام مصرفگرایی و لذتپرستی میافتند و از بروز بحرانهای اجتماعی ناشی از افراط در مصرفگرایی خودداری میکنند. این افراد معمولاً به همدلی و همیاری با دیگران بیشتر اهمیت میدهند و در تلاشاند تا از منابع و امکانات به نحو بهتری استفاده کنند. در نهایت، زهد به ما یادآوری میکند که زندگی زندگیهای مادی ما گذراست و آنچه اهمیت دارد، کنشها و رفتارهای ما در این دنیا است که به اعتبار آخرت ما بستگی دارد. این نکته را نیز باید در نظر داشته باشیم که زهد و دنیا دو عنصر متضاد نیستند، بلکه باید در کنار هم قرار بگیرند تا کیفیت و معنای زندگی را ارتقا بخشند. آنچه که در این میان اهمیت دارد، آگاهی از این است که در زندگیمان باید تعادلی برقرار کنیم که نه دنیای مادی ما را فدای آخرت کند و نه آخرت را به بهانههای دنیوی کاملاً کنار بگذاریم. در واقع، زهد حقیقی به ما آموزش میدهد که چگونه در این دنیا زندگی کنیم، در حالی که در قلبمان همواره به یاد خداوند و آخرت باشیم.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! رکوع و سجود کنید و نیکوکار باشید تا رستگار شوید.
محبت به شهوات، از جمله زنان و فرزندان و اموال انباشته، برای مردم زینت داده شده است. اینها متاع زندگی دنیاست و خداوند، جایگاه نیکو نزد اوست.
روزگاری، مردی در کنار دریا زندگی میکرد. او تمام روز را در تفکر درباره زندگیاش میگذرانید و به زهد و ترک دنیا فکر میکرد. اما روزی به او الهام شد که خداوند در کنار طبیعت و زیباییهای آن نیز حضور دارد. او تصمیم گرفت تا به جای ترک دنیا، در دل آن به خدا نزدیک شود. او از لذات دنیوی به عنوان ابزاری برای تقویت ایمان و خدمت به دیگران استفاده کرد. در نتیجه، زندگیاش تغییر کرد و آرامش و خوشحالی واقعی را تجربه نمود.