قرآن به طور صریح علیه تقلید کورکورانه از نیاکان و هرگونه تعصب بر اساس جهل، غرور یا نژادپرستی هشدار داده و بر اهمیت تفکر، دانش و عدالت تأکید میکند. هدف آن هدایت انسان به سوی حقیقت با عقل و برهان است.
در قرآن کریم، هرچند واژه «تعصب کور» به طور مستقیم به کار نرفته است، اما مفاهیم و مضامینی به کرات مطرح شدهاند که به وضوح هشدارهای جدی و روشنی درباره پدیدههایی چون تقلید کورکورانه، تبعیت بیچون و چرا از سنتهای نیاکان بدون پشتوانه عقلانی یا وحیانی، پافشاری بر عقاید باطل صرفاً به دلیل عادت یا تعصب قبیلهای و نژادی، و رد حقایق به دلیل غرور و تکبر ارائه میدهند. این موارد همگی اجزای اصلی همان چیزی هستند که ما امروز «تعصب کور» مینامیم. قرآن به شدت بر اهمیت تفکر، تعقل، تدبر در آیات الهی، جستجوی دانش، و تمایز میان حق و باطل بر اساس بصیرت و برهان تأکید میکند و انسان را از پیروی از ظن و گمان، هواهای نفسانی، و آنچه بدون علم و منطق است، برحذر میدارد. یکی از برجستهترین ابعاد این هشدار، مذمت شدید پیروی کورکورانه از نیاکان است. در بسیاری از آیات، قرآن کریم به مقاومت اقوام گذشته در برابر پیامبرانشان اشاره میکند که دلیل اصلیشان برای عدم پذیرش حق، صرفاً این بود که «ما پدرانمان را بر این راه یافتیم» یا «پدران ما چنین میکردند.» این تقلید بدون تفکر، مانع اصلی هدایت بسیاری از امتها بوده است. برای مثال، در سوره بقره آیه 170 میخوانیم: «و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید»، میگویند: «بلکه از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی میکنیم.» آیا اگر پدرانشان چیزی را نمیفهمیدند و هدایت نیافته بودند [باز هم از آنها پیروی میکنند]؟» این آیه به صراحت نادانی و عدم هدایت پدران را دلیلی برای عدم جواز پیروی از آنان در مسائل اعتقادی و عملی میداند. مشابه این هشدار در سوره مائده آیه 104 و سوره زخرف آیات 22 و 23 نیز تکرار شده است. قرآن به جای تقلید کور، بر تعقل و استفاده از قوای فکری تأکید فراوان دارد. آیات بسیاری مردم را به تفکر در آفرینش آسمانها و زمین، در چرخه شب و روز، در آیات الهی در وجود خودشان و در طبیعت دعوت میکنند. خداوند بارها از انسان میخواهد که بشنود، ببیند و تعقل کند. در سوره اسراء آیه 36 میفرماید: «و از چیزی که بدان علم نداری، پیروی مکن. به راستی گوش و چشم و دل، همه مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.» این آیه یک اصل کلی برای پرهیز از تعصب و پیروی از گمانهای بیاساس است؛ چرا که تعصب غالباً از عدم وجود علم و اتکا به باورهای بدون دلیل نشأت میگیرد. قرآن همچنین با تأکید بر عدم پیروی از گمان که «گمان هرگز به جای حق نمینشیند»، راه را بر تعصبات فکری که بر پایههای سست بنا شدهاند، میبندد. تعصب کور همچنین میتواند به نژادپرستی و قبیلهگرایی منجر شود، که قرآن به شدت آن را نفی میکند. در سوره حجرات آیه 13 میخوانیم: «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید [نه آنکه بر یکدیگر فخر بفروشید]. همانا گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست.» این آیه صراحتاً ملاک برتری را تقوا میداند، نه نژاد، قبیله یا رنگ پوست. این آموزه کاملاً در تضاد با هر نوع تعصب نژادی یا طبقاتی است و دعوت به برادری و برابری بر اساس ملاکهای الهی است. یکی دیگر از جنبههای تعصب کور، پافشاری بر عقاید نادرست و مقابله با حقیقت به دلیل غرور و لجاجت است. داستان ابلیس که به دلیل تکبر و خودبزرگبینی از سجده بر آدم سر باز زد و با وجود فرمان صریح الهی، بر رأی خود اصرار ورزید، نمونهای بارز از عواقب تعصب بر پایه غرور است. همچنین سرکشی فرعون و قومش در برابر معجزات موسی و اصرار بر کفر و ظلم، نشاندهنده تعصب بیبصیرتی است که به هلاکت منجر شد. قرآن اینگونه سرنوشتها را به عنوان عبرت برای آیندگان ذکر میکند تا مردم از افتادن در دام چنین تعصباتی دوری کنند. به طور خلاصه، قرآن کریم با محکوم کردن تقلید کورکورانه، تشویق به تفکر و تدبر، تبیین ملاکهای واقعی برتری (تقوا نه نژاد)، و هشدار در مورد عواقب غرور و لجاجت، هشدارهای جامعی را علیه پدیده «تعصب کور» ارائه میدهد. این آموزهها بنیادهای یک جامعه عقلانی، عادل و متحد را بنا مینهند که در آن حقیقت بر اساس برهان و بصیرت پذیرفته میشود، نه بر اساس عادات بیاساس، نژادپرستی، یا غرور. هدف قرآن، رهایی انسان از زنجیرهای جهل و تعصب و هدایت او به سوی نوری است که بر پایه علم، عقل و وحی استوار است.
و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید»، میگویند: «بلکه از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی میکنیم.» آیا اگر پدرانشان چیزی را نمیفهمیدند و هدایت نیافته بودند [باز هم از آنها پیروی میکنند]؟
و از چیزی که بدان علم نداری، پیروی مکن. به راستی گوش و چشم و دل، همه مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید [نه آنکه بر یکدیگر فخر بفروشید]. همانا گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست. به راستی که خداوند دانای آگاه است.
گویند در روزگاران قدیم، دو دوست همسفر شدند؛ یکی نامش 'عقلپذیر' بود که همیشه به دنبال دانش و برهان بود و هرچه را میشنید، با عقل خود میسنجید. دیگری 'سنتگرا' نام داشت که میگفت: «من هرگز از آنچه پدرانم انجام دادهاند، منحرف نمیشوم، حتی اگر خلاف منطق باشد!» روزی به گذرگاهی رسیدند که دو مسیر داشت؛ یکی هموار و روشن، اما 'سنتگرا' میگفت: «این راه تازه است و نیاکان ما از آن نرفتهاند.» و دیگری سخت و دشوار بود و پر از خار و خاشاک، اما 'سنتگرا' با تعصب میگفت: «این همان راهی است که پدرانم رفتهاند و من نیز پای بر جای پای ایشان مینهم!» عقلپذیر گفت: «راهی که به هلاکت میانجامد، هرچند قدمت داشته باشد، سزاوار دوری است و راهی که به سلامت میرساند، هرچند نو باشد، شایسته پیروی است.» سنتگرا به سخنش گوش نداد و به راه دشوار رفت و گرفتار شد. عقلپذیر از راه هموار به سلامت به مقصد رسید و شکر ایزد را به جای آورد که عقل را چراغ راه ساخت. سعدی فرماید: دانا به عقل خویش راه راست بیند، نادان به رسم پیشینیان گم شود.