قرآن با تأکید بر اعتدال و وسطیت، آزادی عقیده، عدالت، وحدت، و تشویق به تعقل و دانش، با افراطگرایی مقابله میکند. این تعالیم، دین را آسان و بر پایه رحمت میدانند و هرگونه غلو و خشونت را رد میکنند.
قرآن کریم، کتاب هدایت الهی، مجموعهای از اصول و ارزشها را ارائه میدهد که به طور بنیادین با هرگونه افراطگرایی، تعصب و غلو در اندیشه و عمل مقابله میکند. رویکرد قرآن در مبارزه با افراط، چندوجهی و عمیق است و بر پایههایی چون اعتدال، آزادی عقیده، عدالت، وحدت، و دعوت به تعقل و تفکر بنا شده است. این تعالیم نه تنها در زمان نزول قرآن، بلکه در تمامی اعصار و برای تمام جوامع، راهنمای بشریت برای گریز از دام افراط و رسیدن به جامعهای متعادل و صلحآمیز هستند. یکی از مهمترین ارکان مقابله با افراط در قرآن، تأکید بر اصل اعتدال و وسطیت است. قرآن امت اسلامی را "امت وسط" معرفی میکند (بقره، 143)، به این معنا که این امت باید در تمامی امور، از افراط و تفریط دوری کرده و راه میانه را برگزیند. این اعتدال شامل باورها، اعمال عبادی، روابط اجتماعی، و حتی برداشت از متون دینی میشود. افراطگرایی غالباً از برداشتهای خشک، تکبعدی و غیرمنعطف از دین نشأت میگیرد؛ در حالی که قرآن با تأکید بر رحمت، آسانی دین (حج، 78)، و دوری از سختگیری (بقره، 185)، راه را بر چنین برداشتهایی میبندد. این اصل به مؤمنان میآموزد که هم در غلو درباره پیامبران و اولیا (مانند آنچه در مورد مسیح شد) و هم در کمانگاری مقام ایشان، دچار خطا نشوند. دینداری حقیقی نه در کنارهگیری کامل از دنیا و نه در غرق شدن تمامعیار در آن است؛ بلکه در حفظ تعادل میان دنیا و آخرت، مادیات و معنویات، فرد و جامعه، و حقوق فردی و اجتماعی است. قرآن انسان را موجودی جامع میداند که باید تمامی ابعاد وجودی خود را در مسیر اعتدال رشد دهد و از کشیده شدن به سمت هر یک از دو قطب افراط یا تفریط پرهیز کند. این اصل محوری، بنیان محکمی را در برابر ایدئولوژیهایی فراهم میآورد که به دنبال تقسیم جامعه به افراطی و متهاون، یا ایجاد مرزهای کاذب بین انسانها هستند. قرآن به صراحت بیان میکند که "یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ" (بقره، 185) یعنی خداوند برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد. این آیه به روشنی ماهیت دین را تسهیلگر و نه سختگیرانه معرفی میکند و هرگونه سختگیری بیحد و مرز که از مشخصههای افراط است را نفی میکند. اعتدال قرآنی به معنای سستی و بیتفاوتی نیست، بلکه به معنای ایستادگی بر حق با رویکردی واقعبینانه، متوازن و رحمانی است. دومین اصل حیاتی، عدم اکراه در دین و احترام به آزادی عقیده است. آیه مشهور "لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ" (بقره، 256) به صراحت هرگونه اجبار در پذیرش ایمان را نفی میکند. این آیه نشاندهنده آن است که ایمان، یک امر قلبی و اختیاری است و هرگونه تحمیل آن نه تنها بیفایده است، بلکه با ماهیت ایمان در تضاد است. افراطگرایان غالباً با زور و اجبار به دنبال تحمیل عقاید خود هستند، در حالی که قرآن بر لزوم گفتگوی مسالمتآمیز (نحل، 125)، دعوت با حکمت و موعظه حسنه، و جدال احسن تأکید میکند. این رویکرد قرآنی، فضا را برای تنوع فکری و احترام متقابل میان پیروان ادیان و عقاید مختلف فراهم میآورد و زمینههای خشونت و تصفیهحسابهای عقیدتی را از بین میبرد. قرآن به کرات بیان میکند که هدایت و گمراهی از جانب خداست و وظیفه پیامبر صرفاً ابلاغ رسالت است، نه اجبار مردم به ایمان آوردن (یونس، 99؛ غاشیه، 21-22). این تاکید بر آزادی اراده انسان و مسئولیت فردی در پذیرش یا رد حق، ریشه بسیاری از افراطگراییهایی که با نام دین به دنبال تحمیل باورها هستند را میخشکاند. این اصل به صراحت نشان میدهد که دین نمیتواند ابزاری برای قدرتطلبی یا سرکوب باشد، بلکه مسیری برای انتخاب آگاهانه و رشد فردی است. سومین راهبرد قرآن، تأکید بر عدالت و قسط در تمامی شئون زندگی است. قرآن مؤمنان را به قیام برای عدالت و شهادت به حق، حتی علیه خود یا والدین و خویشاوندان (نساء، 135)، فرا میخواند. افراطگرایی اغلب با بیعدالتی و تبعیض همراه است، در حالی که اسلام بر عدالت فراگیر، بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، یا مذهب تأکید دارد. عدالت در قضاوت، در روابط اجتماعی، در مسائل اقتصادی، و حتی در برخورد با دشمنان (مائده، 8) یک اصل بنیادین است. این رویکرد عادلانه، ریشههای ظلم و ستم را که خود از عوامل اصلی بروز افراط و خشونت در جامعه هستند، از بین میبرد. هنگامی که یک جامعه بر پایه عدالت بنا شود، فرصت برای رشد و شکوفایی برای همگان فراهم میآید و زمینههای سرخوردگی و طغیان که منجر به افراطگرایی میشود، کاهش مییابد. عدالت قرآنی شامل "قسط" به معنای رعایت توازن و حق هر ذیحقی است، که این خود مستقیماً با هرگونه نابرابری و تبعیض که بستر افراطگرایی است، در تضاد قرار میگیرد. چهارمین اصل، دعوت به وحدت و برادری و نهی از تفرقه است. قرآن به صراحت از مسلمانان میخواهد که به ریسمان الهی چنگ زنند و متفرق نشوند (آل عمران، 103). تفرقه و فرقهگرایی، بستر مناسبی برای رشد افراطگرایی فراهم میآورد، چرا که هر گروه خود را تنها حقمدار میداند و دیگران را باطل و مستحق نابودی. قرآن این تقسیمبندیها و تفرقهها را مذمت میکند و مؤمنان را به اجتناب از تبدیل دین به فرقهها و دستهها برحذر میدارد (روم، 32). این تأکید بر وحدت و همدلی، موجب میشود تا مؤمنان به جای درگیریهای داخلی، بر اهداف مشترک و رسالت جهانی اسلام تمرکز کنند و از افتادن در دام تعصبات کورکورانه فرقهای که منشأ بسیاری از افراطهاست، دوری گزینند. قرآن همچنین بر کرامت انسانها فارغ از نژاد و قومیت تأکید دارد، "یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ" (حجرات، 13)، این آیه تمام بنیبشر را بر اساس تقوا سنجیده و هرگونه برتریجویی نژادی یا قومی را که از سرچشمههای افراط است، نفی میکند. پنجمین عامل، تشویق به تعقل، تفکر، و جستجوی دانش و نهی از تقلید کورکورانه و پیروی از گمان است. قرآن بارها انسان را به تدبر در آیات الهی، تفکر در خلقت، و استفاده از عقل دعوت میکند. افراطگرایی غالباً بر پایه جهل، خرافات و عدم تحلیل منطقی بنا میشود. قرآن کسانی را که بدون علم و آگاهی به دنبال چیزی میروند، مذمت میکند و هشدار میدهد که از چیزی که به آن علم نداری، پیروی مکن (اسراء، 36). این تأکید بر معرفتجویی و خردورزی، راه را بر پذیرش ایدئولوژیهای افراطی که معمولاً فاقد پشتوانه منطقی و علمی هستند، میبندد. قرآن از مردم میخواهد که به دلایل و براهین توجه کنند، نه به سنتهای آباء و اجدادی که بدون دلیل و منطق پذیرفته شدهاند. این رویکرد عقلانی، پایههای تفکر نقادانه را تقویت کرده و فرد را در برابر پذیرش ایدئولوژیهای غیرمنطقی و متعصبانه مقاوم میسازد. تفکر عمیق و منطقی مانع از شکلگیری اندیشههای سطحی و خشک میشود که بستر ساز افراط هستند. در نهایت، قرآن با هشدار درباره غلو و زیادهروی در دین (نساء، 171) به طور مستقیم به این مسئله میپردازد. این آیه، اگرچه خطاب به اهل کتاب است، اما یک اصل کلی را بیان میکند: تجاوز از حدود الهی و زیادهروی در هر امری، حتی در دین، منجر به هلاکت و گمراهی میشود. افراطگرایی دقیقاً مصداق این غلو است؛ یعنی فرد یا گروهی حد و مرزهای تعیینشده توسط خدا را نادیده گرفته و به نام دین، فراتر از آن میروند و سختگیریها و خشونتهایی را اعمال میکنند که هرگز مورد تأیید شارع مقدس نبوده است. قرآن دین را فطری و آسان میداند، نه یک بار سنگین و غیرقابل تحمل. بنابراین، هر ایدئولوژیای که بخواهد دین را به شکلی سختگیرانه، انحصاری و با توسل به خشونت تعبیر کند، در حقیقت از مسیر قرآنی خارج شده است. این آموزهها، جوامع را از سقوط در گرداب تعصب و خشونت محافظت کرده و راهی برای صلح و همزیستی مسالمتآمیز ارائه میدهند. قرآن پیوسته بر این نکته تأکید دارد که هدف از بعثت پیامبران و ارسال کتب آسمانی، اقامه قسط و عدل و هدایت مردم به سوی راه راست است، نه تحمیل عقاید با زور یا ایجاد تفرقه و نشت در میان مردم. این رویکرد جامع، قرآن را به منبعی بینظیر برای مقابله با چالشهای فکری و اجتماعی مدرن، از جمله افراطگرایی، تبدیل میکند.
و اینگونه شما را امتی میانه (معتدل) قرار دادیم تا گواهان بر مردم باشید و پیامبر هم گواه بر شما باشد. و قبلهای را که بر آن بودی، قرار ندادیم مگر برای آنکه کسی را که از پیامبر پیروی میکند از کسی که به عقب بازمیگردد، بشناسیم. و هر چند این امر دشوار بود مگر بر کسانی که خدا هدایتشان کرد. و خدا هرگز ایمان شما را ضایع نمیکند، زیرا خدا نسبت به مردم رؤوف و مهربان است.
در دین هیچ اجباری نیست؛ راه هدایت از گمراهی به خوبی روشن شده است. پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، به دستاویز محکمی چنگ زده که هرگز گسستنی نیست. و خدا شنوا و داناست.
ای اهل کتاب! در دین خود غلو (زیادهروی) نکنید و جز حق درباره خدا نگویید. همانا مسیح، عیسی پسر مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به مریم القا کرد، و روحی از جانب اوست. پس به خدا و پیامبرانش ایمان آورید و نگویید: [خداوند] سه [وجود] است. دست بردارید که برای شما بهتر است. همانا خدا معبودی یگانه است. منزّه است از اینکه فرزندی داشته باشد. آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. و خدا برای کارسازی کافی است.
حکایت کنند که در زمانهای قدیم، پادشاهی بود که به شدت بر زیردستان خود سخت میگرفت و در امور مملکت به هیچ کس رخصت خطا نمیداد. به هر خطایی، مجازاتی سخت و بیرحمانه در نظر میگرفت، تا آنجا که مردم از ترس او، در کنج خانهها پنهان میشدند. روزی درویشی حکیم به او گفت: «ای پادشاه، قدرت و عدل چون دو کفه ترازو باید در تعادل باشند. اگر یکی بسیار سنگین شود، دیگری از کار افتد و نظام برهم خورد. تو در عدالت خویش افراط میکنی و رحمت را فراموش کردهای. مگر نشنیدهای که رحمت بر غضب پیشی میگیرد؟ حکمرانی که با تندی و خشونت بر مردم حکومت کند، دیری نپاید که مردم از اطرافش پراکنده شوند و حتی نزدیکانش از او دوری جویند. آنکه در کارها از میانه بگذرد، ستوده است و پادشاهی که هم عدالت ورزد و هم مهر، دلها را تسخیر کند. اگر همه امور را به تندی رانی، خلق از تو روی گردانند و اگر همه را به سستی واگذاری، کارهای تو تباه شود. پس نه آنچنان بر گدا سخن بگو که از رنج سخن گدایی به گدایی دیگر برخیزد، و نه آنچنان بر توانگر سخن ران که به تکبر بر دیگران فخر فروشد. میانه روی کلید حفظ ملک و دل مردمان است.» پادشاه از سخن درویش پند گرفت و راه میانه پیش گرفت؛ سختگیری بیحد را کنار گذاشت و بر عدالت همراه با رحمت تأکید کرد. از آن پس، ملکش آبادتر و دلهای مردم با او مهربانتر شد و فهمید که قدرت حقیقی در تعادل و نیکرفتاری است، نه در خشونت و افراط.