قرآن وجود شیطان را با عدل الهی سازگار میداند زیرا شیطان صرفاً یک وسوسهگر است نه اجبارکننده. وجود او تستی برای اراده آزاد انسان است تا ایمان و تقوای واقعی آشکار شود و انسانها بر اساس انتخابهایشان پاداش یا مجازات ببینند.
پرسش درباره چگونگی سازگاری وجود شیطان با عدل الهی، یکی از عمیقترین و مهمترین سوالات در حوزهی الهیات اسلامی است که قرآن کریم به آن پاسخهای جامع و چندوجهی ارائه میدهد. در نگاه اول، ممکن است وجود موجودی که کارش وسوسه و گمراهی انسانهاست، با مفهوم عدالت مطلق و حکمت بینهایت خداوند در تضاد به نظر آید؛ اما قرآن با ظرافت خاصی این موضوع را تبیین میکند و نشان میدهد که وجود شیطان نه تنها منافاتی با عدل الهی ندارد، بلکه بخشی از نظام حکیمانهی آفرینش برای رشد و تعالی انسان است. قرآن کریم به وضوح بیان میکند که شیطان (ابلیس) موجودی از جنس جِن است که از فرمان الهی سرپیچی کرد. هنگامی که خداوند به فرشتگان و ابلیس دستور داد تا بر آدم سجده کنند، ابلیس از سر تکبر و خودخواهی، به دلیل اینکه خود را از آتش و آدم را از گل میدانست، از سجده ابا ورزید. این سرپیچی، انتخابی آزادانه از جانب ابلیس بود، نه جبری الهی. خداوند او را به دلیل این نافرمانی و تکبر از درگاه خود راند، اما به درخواست ابلیس، تا روز قیامت به او مهلت داد تا انسانها را گمراه کند. این مهلت، نه به معنای تأیید عمل ابلیس، بلکه بخشی از امتحان بزرگ الهی برای بشر است. ابلیس در قرآن به عنوان «وسوسهگر» و «مُغوی» معرفی میشود، نه موجودی که دارای قدرت اجبار یا تسلط مطلق بر اراده انسان باشد. آیات متعددی تأکید میکنند که وسوسه شیطان تنها در حد دعوت و تزئین اعمال زشت است و هرگز نمیتواند انسان را به زور به گناه وادارد. خداوند متعال در سوره نحل (آیات ۹۹ و ۱۰۰) میفرماید: «همانا شیطان را بر کسانی که ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکل میکنند، تسلطی نیست. تسلط او تنها بر کسانی است که او را دوست خود گرفتهاند و او را شریک خداوند قرار دادهاند.» این آیات به صراحت نشان میدهد که قدرت شیطان محدود است و انسانها با تکیه بر ایمان و توکل به خدا میتوانند از نفوذ او در امان بمانند. اراده و اختیار انسان، عامل تعیینکننده در پذیرش یا رد وسوسههای شیطانی است. هدف از وجود شیطان و وسوسههای او، امتحان و آزمایش انسان است. زندگی دنیا صحنه آزمایش بزرگی است که خداوند آن را برای رشد و تکامل معنوی انسانها طراحی کرده است. وجود شیطان، در این صحنه، نقش نیرویی مخالف را ایفا میکند که انسان را به چالش میکشد تا جوهر ایمان و تقوای او آشکار شود. در واقع، اگر در مقابل خیر، شر و در مقابل هدایت، گمراهی وجود نداشت، مفهوم انتخاب و اختیار بیمعنا میشد. انسان در مواجهه با وسوسههای شیطانی، فرصت پیدا میکند تا با قدرت اراده و ایمان خود، مسیر حق را از باطل تشخیص دهد و با مجاهده نفس، به مراتب بالاتری از کمال انسانی دست یابد. این مبارزه درونی و بیرونی، ظرفیتهای نهفتهی انسان را شکوفا میسازد و ایمان او را قویتر میکند. عدل الهی اقتضا میکند که انسانها بر اساس انتخابها و تلاشهای خود مورد سنجش قرار گیرند، نه بر اساس اموری که خارج از اراده آنهاست. وجود شیطان، با هدف فراهم آوردن زمینه انتخاب آزادانه، نه تنها منافاتی با عدل خدا ندارد، بلکه تجلی کامل عدل و حکمت اوست. از سوی دیگر، خداوند متعال راههای مقابله با شیطان و وسوسههای او را نیز به روشنی بیان کرده است. از جمله این راهها میتوان به یاد خدا (ذکرالله)، پناه بردن به خدا (استعاذه)، تقوا، تدبر در آیات قرآن، توبه، استغفار و پیروی از اوامر الهی اشاره کرد. این تعالیم قرآنی به انسان ابزارهایی میدهد تا در برابر وسوسهها مقاومت کند و مسیر سعادت را در پیش گیرد. در سوره اسراء (آیه ۶۵) میخوانیم: «همانا تو را بر بندگان من تسلطی نیست و کفایت پروردگارت کافی است.» این آیه نشان میدهد که شیطان بر بندگان مخلص خدا که با اختیار و اراده خود راه حق را برگزیدهاند، سلطهای ندارد. عدالت خداوند در این است که انسان را در برابر وسوسههای شیطان تنها نمیگذارد، بلکه راه و رسم مقابله با او را آموزش میدهد و هرگز باری بیش از توان انسان بر دوش او نمینهد. در نهایت، وجود شیطان و نقش او در نظام آفرینش، نه تنها منافاتی با عدالت و حکمت خداوند ندارد، بلکه بخشی از طراحی پیچیده و هدفمند الهی برای آزمون و ارتقای انسان است. این آزمون به انسان فرصت میدهد تا با انتخاب آگاهانه مسیر حق و مقاومت در برابر وسوسهها، به کمال و قرب الهی دست یابد. این فرایند، عدل الهی را در نهایت کمال خود به نمایش میگذارد، چرا که پاداش و مجازات، بر اساس اختیار و انتخاب آگاهانهی انسان رقم میخورد، نه به اجبار و اکراه. بنابراین، شیطان نه قدرتی مستقل و همتراز با خدا، بلکه ابزاری است در دست حکمت الهی برای تمییز خبیث از طیب و رشد اهل ایمان.
و هنگامی که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» همه سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و از کافران شد.
ابلیس گفت: «پس به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من هم برای آنها (انسانها) بر سر راه راست تو خواهم نشست.»
آنگاه از پیشرو و از پشتسرشان و از راست و از چپشان بر آنها حمله میآورم و بیشترشان را سپاسگزار نخواهی یافت.
همانا تو را بر بندگان من تسلطی نیست و کفایت پروردگارت کافی است.
بگو: «حق از پروردگار شماست؛ پس هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کافر شود.» ما برای ستمکاران آتشی آماده کردهایم که سراپردههای آن، آنان را دربرگرفته است؛ و اگر فریاد رسی خواهند، با آبی همچون مس گداخته که چهرهها را بریان میکند، به فریادشان میرسند. چه بد نوشیدنی و چه بد جایگاهی است!
آوردهاند که مردی پارسا و زاهد، روزی در گوشهی خانقاه نشسته بود و از وسوسههای دنیا و شیطان گله میکرد. گفت: «ای کاش این ابلیس نبود تا دلی آسوده داشتم و به راحتی راه خدا میپیمودم.» شیخ دانا که در آنجا حاضر بود، لبخندی زد و گفت: «ای دوست، اگر راه راست و راه کج معلوم نبود، و اگر خار و گل هر دو یکی مینمود، چگونه توانستی ارزش گل را بشناسی و از خار پرهیز کنی؟ وجود شیطان و وسوسهی او، همانند تاریکی شب است که ستارهها را زیباتر نشان میدهد. این وسوسهها تو را به سوی انتخاب میخوانند؛ انتخابی که حقیقت ایمان تو را آشکار میسازد. اگر همه چیز آسان بود، صبر و تقوای تو چه معنایی داشت؟ به راستی، اگر نتوانی از کوه بلند بگذری، چگونه توانایی پرواز خواهی یافت؟ پس، شیطان دشمن توست، اما دشمنی که اراده و تصمیم تو را آبدیدهتر میکند و تو را به سوی کمال رهنمون میشود، اگر از راه حق نگریزی.» آن مرد پارسا سر فرود آورد و دریافت که در پس هر دشواری، حکمتی نهفته است و آزمونها راهی برای رشد و نزدیکی به حقیقتاند.