تعادل بین قضا و قدر و اختیار در اسلام به معنای درک همزیستی آنهاست. این بدان معنی است که ما با تمام توان خود تلاش کنیم و انتخابهای مسئولانه داشته باشیم، سپس نتیجه را به خداوند توکل کنیم و راضی به قضا و قدر الهی باشیم.
پرسش پیرامون چگونگی برقراری تعادل میان قضا و قدر الهی و اختیار انسان، یکی از عمیقترین و پرتکرارترین مباحث کلامی در اسلام است. این مسئله به معنای یافتن نقطهای میانی بین دو ایده متضاد نیست، بلکه درک همزیستی هماهنگ آنها در چارچوب طرح کامل و پیچیده خداوند است. قرآن کریم رهنمودهایی ارائه میدهد که هم تلاش و کوشش و هم توکل و تسلیم را تشویق میکند، و تصویری جامع از وجود انسان در طرح الهی ترسیم مینماید. ابتدا باید قضا و قدر را بشناسیم. "قدر" یا تقدیر الهی، به علم بینهایت خداوند به تمامی رخدادها، گذشته، حال و آینده، و اندازهگیری و تعیین پیشین همه چیز اشاره دارد. این مفهوم شامل هر آنچه قرار است اتفاق بیفتد، از حرکت یک برگ تا سرنوشت ملتها، میشود. "قضا" یا فرمان الهی، تحقق یا اجرای آن اندازهگیریهای پیشین است. این به معنای به وجود آوردن آنچه خداوند از پیش اراده و علم داشته است. اما این به هیچ وجه به معنای آن نیست که انسانها رباتهایی هستند که صرفاً یک سناریوی از پیش تعیینشده را ایفا میکنند. برعکس، خداوند در حکمت و عدالت بیکران خود، موهبتی بینظیر به بشریت عطا کرده است: اراده آزاد یا "اختیار". این اراده آزاد به صراحت و تلویحاً در سراسر قرآن ذکر شده است. آیاتی مانند "إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا" (سوره انسان، آیه ۳) به وضوح نشان میدهد که انسانها ظرفیت انتخاب مسیر خود را دارند. آنها میتوانند ایمان بیاورند یا کفر ورزند، نیکی کنند یا شر. مفهوم اصلی مسئولیتپذیری، پاداش و مجازات در آخرت که محور اعتقاد اسلامی است، بر پایه وجود این اراده آزاد بنا شده است. اگر انسانها هیچ انتخابی نداشتند، مسئول دانستن آنها ناعادلانه میبود، و خداوند از هرگونه بیعدالتی مبراست. بنابراین، انتخابها، اعمال و نیتهای ما واقعی، تأثیرگذار و ثبتشدهاند. این بدین معناست که هر قدمی که برمیداریم، هر فکری که در سر میپرورانیم و هر تصمیمی که میگیریم، در پیشگاه الهی دارای وزن و معناست. ما در برابر انتخابهایمان مسئول هستیم و این مسئولیت، نشانهای از کرامت و ارج نهادن به مقام انسانی ماست. تعادل، بنابراین، در درک این نکته نهفته است که علم خداوند به آنچه ما "انتخاب خواهیم کرد"، توانایی ما را برای "انجام دادن" آن انتخاب از بین نمیبرد. این را میتوان با مثال یک معمار تصور کرد که دقیقاً میداند یک ساختمان پس از تکمیل شدن، چگونه خواهد بود و چگونه کار خواهد کرد، حتی تا آخرین آجر. اما کارگران هنوز باید برای ساخت آن تلاش کنند و آنها آزادی دارند که نقشهها را دنبال کنند یا از آن منحرف شوند (هرچند انحراف به پیامدهای منفی منجر میشود). به همین ترتیب، خداوند انتخابهای ما را قبل از انجام آنها میداند، اما این پیشدانش، ما را به عملی وادار نمیکند. فرآیند تصمیمگیری ما واقعی است و پیامدها، چه در این دنیا و چه در آخرت، نتیجه مسیر انتخابی ما هستند. این درک، به ما آرامش میدهد که در عین تلاش، سرنوشت نهایی در دست اوست. برای دستیابی به این تعادل در عمل، مسلمان تشویق میشود که دو اصل اساسی را در خود پرورش دهد: تلاش جدی (سعی) و توکل کامل به خداوند. ۱. تلاش جدی (سعی): قرآن بارها بر اهمیت کوشش، کار سخت و ابتکار عمل تأکید کرده است. "وَاَنْ لَیْسَ لِلْاِنْسانِ اِلّا ما سَعیٰ" (سوره نجم، آیه ۳۹). این آیه، در کنار بسیاری دیگر، نشان میدهد که پیشرفت دنیوی و معنوی ما مستقیماً با کوشش ما مرتبط است. هنگامی که با هدفی، چالشی یا مشکلی روبرو میشویم، مأموریم از عقل، منابع و تواناییهای جسمی خود به بهترین نحو استفاده کنیم. باید برنامهریزی کنیم، اجرا کنیم، بیاموزیم و پایداری کنیم. صرفاً دست روی دست گذاشتن و گفتن: "اگر مقدر باشد، اتفاق میافتد"، بدون هیچ تلاشی، سوءتفاهمی از توکل و نوعی سهلانگاری است. پیامبر اکرم (ص) خود به ما آموخت که شترمان را ببندیم و سپس به خدا توکل کنیم، که بر اهمیت تلاش پیش از توکل تأکید دارد. انتخابهای ما در آموزش، شغل، روابط، سلامت و عبادات، همگی زمینههایی هستند که اراده آزاد و تلاش ما نقش تعیینکنندهای ایفا میکنند. ما از نظر اخلاقی و شرعی موظفیم بهترین انتخابهای ممکن را داشته باشیم و تلاش صادقانه برای دستیابی به خوبی و پرهیز از شر داشته باشیم. این رویکرد فعال به زندگی، نشاندهنده پذیرش مسئولیتی است که با اراده آزاد همراه است. ۲. توکل کامل (توکل): پس از به کار بستن بهترین تلاشمان، سپس نتیجه را کاملاً به خداوند واگذار میکنیم. این بدان معناست که میپذیریم همه چیز تحت کنترل ما نیست. شرایط، رویدادها و نتایجی وجود دارند که منحصراً در دست خداوند هستند. اگر، علیرغم تلاشهای مجدانه ما، نتیجه آنطور که ما میخواستیم نباشد، آن را با صبر و رضایت میپذیریم، با این آگاهی که طرح خداوند کامل است و حکمت او بینهایت. این پذیرش (رضا به قضا) تسلیم شدن به تنبلی نیست، بلکه اقراری عمیق به حاکمیت مطلق خداوند است. این ما را از اضطراب بیش از حد در مورد نتایج رها میکند و به ما قدرت میدهد تا بر فرآیند تمرکز کنیم، با علم به اینکه داور نهایی آفریدگار است. به عنوان مثال، یک کشاورز بذر میکارد، آبیاری میکند و به خاک رسیدگی میکند (تلاش)، اما در نهایت برای باران، نور خورشید و محصولی پربار به خداوند توکل میکند (توکل). این ترکیب از تلاش و توکل، آرامش درونی و تابآوری را تقویت میکند. علاوه بر این، مفهوم "دعا" نقش حیاتی در این تعادل ایفا میکند. در حالی که قدر، پیشدانش خداوند است، دعا وسیلهای است که از طریق آن میتوانیم با خود قدر تعامل کنیم. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "لا یردّ القضاء إلا الدّعاء" (جز دعا چیزی قضا را برنمیگرداند). این بدان معناست که در حالی که خداوند میداند چه اتفاقی خواهد افتاد، او همچنین میداند که ما دعا خواهیم کرد و ممکن است حکمی را بر اساس آن دعا تغییر دهد. این ما را تشویق میکند که همیشه به خداوند روی آوریم، نیازهای خود را بیان کنیم و از او یاری بجوییم، هم عامل بودن ما و هم وابستگی ما به او را تقویت میکند. دعا پلی است میان اراده ما و مشیت الهی که در عین حفظ اختیار ما، قدرت لایزال الهی را یادآوری میکند. به طور خلاصه، زندگی متعادل بر اساس آموزههای قرآنی به معنای عمل با conviction کامل و تلاش در زمینههایی است که کنترل داریم، انجام انتخابهای آگاهانه و اخلاقی صحیح، و سپس واگذاری نتیجه نهایی به خداوند با ایمان و پذیرش کامل. این بدان معناست که ما نقش خود را به عنوان عوامل آگاه و مسئول خداوند در زمین انجام میدهیم، در حالی که همزمان به حاکمیت مطلق او اقرار میکنیم. ذهن انسان ممکن است در درک کامل پیچیدگی بینهایت پیشدانش خداوند و اراده آزاد همزمان ما دچار مشکل شود، اما راهنمایی عملی واضح است: تلاش کنید، انتخابهای درست انجام دهید و به پروردگارتان توکل کنید. این رویکرد به زندگی هدفمند، آرامش و رشد معنوی منجر میشود و هم پتانسیل انسانی ما و هم تسلیم ما در برابر اراده الهی را به کمال میرساند.
همانا خداوند حال هیچ قومی را تغییر نمیدهد تا آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. و هرگاه خدا برای قومی بدی بخواهد، هیچ بازگردانندهای برای آن نیست، و جز او هیچ سرپرستی برای آنان نخواهد بود.
همانا ما او را راه نمودیم، خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس.
و هر که بر خدا توکل کند، او برایش کافی است. همانا خداوند کار خود را به انجام میرساند. بیگمان خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.
آوردهاند که درویشی با خود عهد کرد که هرگز دست به کسب نزند و رزق خویش را از خداوند طلب کند و در کنجی بنشست و عبادت پیشه کرد. روزی چند گرسنگی بر او غالب شد. او با خود گفت: «چگونه است که پرندگان و حیوانات بیزبان هم روزی خود را مییابند و من درویش محروم ماندهام؟» همینطور که در این افکار بود، مردی نیکوکار از کنار او گذشت و چون ضعف درویش را دید، مقداری غذا و آب به او داد. درویش شکر کرد و از این پیشامد متحیر گشت. شب هنگام که تنها بود، با خود اندیشید که «اگر من هم مانند دیگران تلاش میکردم، حتماً خداوند مرا بیشتر میرسانید. خداوند امر به تلاش کرده و روزی میدهد.» پس از آن روز، درویش از کنج عزلت بیرون آمد و با دسترنج خویش روزی طلبید و هرگز از کار و کوشش فروگذار نکرد و همیشه شکرگزار بود که خداوند هم اختیار و هم رزق را به بنده داده است.