قرآن بر عدالت مطلق در قضاوت، بیطرفی کامل حتی در برابر خود و دشمنان، و دوری از هرگونه فساد مانند رشوه تأکید دارد. این اصول، مبنای جامعهای عادلانه و بر اساس تقوا هستند و قاضی باید بر اساس بینه و دانش کافی حکم صادر کند.
قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت الهی، اهمیت بیبدیلی به موضوع عدالت، به ویژه عدالت در قضاوت، میدهد. این موضوع نه تنها یک دستور اخلاقی است، بلکه ستون فقرات یک جامعه سالم و پایدار محسوب میشود. از منظر قرآن، عدالت جوهر اصلی رابطه انسان با خدا و انسان با دیگران است. خداوند متعال خود عادل است و از بندگانش نیز انتظار دارد که در تمام امور زندگی، از جمله در جایگاه داوری و قضاوت، عدل را سرلوحه کار خود قرار دهند. این مفهوم گستردهتر از صرف رسیدگی به اختلافات حقوقی است؛ بلکه شامل هر نوع تصمیمگیری و ارزیابی میشود که بر زندگی دیگران تأثیر میگذارد. تأکید قرآن بر عدالت در قضاوت، از این رو است که اگر عدالت در جامعهای حاکم نباشد، بذر ستم و بیعدالتی پاشیده شده و آرامش و امنیت از بین خواهد رفت. در دیدگاه اسلامی، قاضی نه تنها یک مجری قانون، بلکه نمایندهای از عدل الهی بر روی زمین است و باید با دقت و مسئولیتپذیری کامل به وظیفه خود عمل کند. یکی از بنیادیترین اصول عدالت در قضاوت که در قرآن کریم بر آن تأکید شده، اصل بیطرفی مطلق است. قاضی یا داور، در هر مقامی که باشد، نباید تحت تأثیر احساسات شخصی، منافع خویشاوندی، دوستی یا دشمنی قرار گیرد. این اصل در آیات متعددی به روشنی بیان شده است. آیه 135 سوره نساء به صراحت این موضوع را بیان میکند: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ ۚ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا ۖ فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَن تَعْدِلُوا ۚ وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا.» این آیه مؤمنان را به پایداری در عدالت و شهادت برای خدا، حتی اگر علیه خود، پدر و مادر یا نزدیکان باشد، فرا میخواند. این یک دستورالعمل بینظیر برای قاضی و هر فردی است که در موقعیت داوری قرار میگیرد؛ یعنی باید مصلحت الهی و اجرای حق را بر هر مصلحت شخصی یا گروهی ترجیح دهد. تأکید بر اینکه «خداوند به هر دو (غنی و فقیر) سزاوارتر است» نشان میدهد که ثروت یا فقر طرفین نباید در حکم تأثیر بگذارد، و هر دو باید با دیدی یکسان مورد بررسی قرار گیرند. علاوه بر این، قرآن حتی از مسلمانان میخواهد که عدالت را در مورد دشمنان خود نیز رعایت کنند، که این اوج بیطرفی و انصاف است. در آیه 8 سوره مائده میخوانیم: «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.» این آیه به روشنی بیان میکند که کینه و دشمنی با گروهی نباید مانع از رعایت عدالت شود. این سطح از عدالتخواهی، که شامل بیطرفی نسبت به مخالفان نیز میشود، یک اصل اخلاقی متعالی و بسیار دشوار است که تنها در سایه تقوا و خداترسی محقق میشود. هدف نهایی، دستیابی به تقواست، زیرا عدالت ورزی خود نزدیکترین راه به تقواست. این نشان میدهد که عدالت نه تنها یک حکم بیرونی، بلکه یک فضیلت درونی است که از ایمان سرچشمه میگیرد. قرآن به دقت در مسائل قضایی نیز اهمیت زیادی میدهد. قاضی باید بر اساس بینه و دلایل محکم حکم صادر کند، نه بر اساس ظن و گمان یا شایعات. اصل مساوات در برابر قانون و در محکمه قضایی، از دیگر اصول بنیادین است. همه افراد، فارغ از جایگاه اجتماعی، نژاد یا ثروت، باید به یک اندازه مورد احترام و رسیدگی قرار گیرند. رشوه خواری و هرگونه فساد در سیستم قضایی به شدت منع شده است، زیرا این اعمال نه تنها عدالت را مخدوش میکنند، بلکه اساس اعتماد عمومی را از بین میبرند و به ظلم و ستم دامن میزنند. آیه 188 سوره بقره هشدار میدهد: «وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ.» این آیه بر این حقیقت تأکید دارد که خوردن اموال مردم به ناحق، از طریق رشوه دادن به حاکمان برای دستیابی به منافع نامشروع، گناهی بزرگ است و عدالت را به کلی زیر پا میگذارد. علاوه بر این، قاضی باید از دانش کافی برخوردار باشد و در تصمیمگیری خود، با حکمت و بصیرت عمل کند. عجله در قضاوت ممنوع است و باید به تمام جوانب امر توجه شود و تحقیق کافی صورت گیرد. قرآن به مسلمانان توصیه میکند که در اختلافات، ابتدا به صلح و سازش روی آورند، اما اگر این امر میسر نشد، حکم عادلانه بر اساس شریعت و اصول قرآنی صادر شود. هدف نهایی از تاکید قرآن بر عدالت در قضاوت، ایجاد یک جامعه منظم، امن و با اعتماد متقابل است که در آن حقوق همه افراد حفظ شده و ظلم و ستم ریشهکن شود. عدالت در قضاوت، تجلی نام «عدل» خداوند بر روی زمین است و اجرای آن، موجب رضایت الهی و سعادت دنیوی و اخروی خواهد بود. این موضوع نه تنها به معنای قضاوت در دادگاههاست، بلکه هر تصمیمگیری که بر افراد دیگر تأثیر میگذارد، از تصمیمات خانوادگی تا اقتصادی، باید بر مبنای عدالت و انصاف باشد. به عبارت دیگر، عدالت در قضاوت یک اصل جامع است که تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی را در بر میگیرد و ضامن کرامت انسانی و حقوق متقابل است. رعایت این اصول نه تنها به عدالت فردی کمک میکند، بلکه باعث استحکام بنیادهای جامعه شده و راه را برای رشد و توسعه معنوی و مادی هموار میسازد. قرآن تأکید دارد که اجرای عدالت، حتی اگر تلخ باشد، باید صورت گیرد تا جلوی فساد گرفته شود و افراد به حقوق خود برسند. این امر مستلزم شجاعت اخلاقی و تقوای عمیق است تا قاضی بتواند فارغ از هرگونه فشار خارجی یا تمایلات درونی، تنها رضایت خداوند و اجرای حق را در نظر بگیرد. در نهایت، عدالت در قضاوت پایهای است که بر روی آن، بنای یک جامعه اسلامی عادلانه و متوازن ساخته میشود، جامعهای که در آن هر کس به حق خود میرسد و هیچ کس مظلوم واقع نمیشود.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، پیوسته به قسط و عدل قیام کنید، در حالی که برای خدا گواهی میدهید، هرچند به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد؛ اگر فقیر باشد یا غنی، خداوند به هر دو سزاوارتر است. پس از هوا پیروی نکنید تا از حق منحرف نشوید. و اگر زبان بگردانید یا روی برتابید (و به ناحق حکم کنید)، قطعاً خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، برای خدا قیامکنندگان به عدالت باشید و گواهانی به قسط. و نباید کینه و دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است. و از خدا پروا کنید، همانا خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
همانا خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی میکند؛ شما را پند میدهد، باشد که متذکر شوید.
در روزگاران کهن، پادشاهی عادل بود در سرزمینی، که آوازه عدلش در شرق و غرب پیچیده بود. روزی دو مرد به دربار او آمدند تا دعوایی را مطرح کنند. یکی ثروتمند و با جاه و مقام بود و دیگری مردی فقیر و بیکس. پادشاه به قاضی شهر دستور داد تا به دعوایشان رسیدگی کند. قاضی، که در مکتب عدل پادشاه تربیت یافته بود، به دقت به سخنان هر دو گوش سپرد و دلایلشان را سنجید. با آنکه مرد ثروتمند سعی در فریب و رشوه داشت، قاضی بدون هیچ لرزشی در دل، و با یادآوری آیات الهی که از رشوه نهی کرده و به عدالت فرمان دادهاند، به نفع مرد فقیر و بر اساس حق حکم داد. مرد ثروتمند از این حکم برآشفته شد، اما پادشاه گفت: "قاضی ما، چشمش جز بر ترازوی عدل و فرمان الهی نیست. او میداند که داور اصلی، خداوند است و در محضر او هیچ ثروتی ارزشی ندارد." این داستان در دلها نشست و مردم دانستند که در این سرزمین، عدل بر همه چیز غالب است و حق مظلوم همیشه بر کرسی مینشیند.