از دیدگاه قرآن، موفقیت واقعی در ثروت و قدرت نیست، بلکه در بندگی خالصانه، تقوا، و اعمال صالحی است که برای آخرت اندوخته میشود و آرامش پایدار به ارمغان میآورد.
در نگاه اول، واژه "موفقیت" ممکن است تصاویری از ثروت انبوه، شهرت فراگیر، قدرت سیاسی یا دستیابی به جایگاههای اجتماعی بالا را به ذهن متبادر کند. جامعه اغلب این معیارها را به عنوان شاخصهای اصلی موفقیت میشناسد و افراد زیادی تمام تلاش خود را صرف رسیدن به آنها میکنند. اما آیا واقعاً هر نوع موفقیتی، با هر روشی و با هر هدفی که به دست آید، از دیدگاه قرآن کریم ارزشمند و ستودنی است؟ پاسخ قاطعانه قرآن به این سؤال "خیر" است. قرآن کریم یک چارچوب ارزشی جامع ارائه میدهد که موفقیت حقیقی را فراتر از دستاوردهای مادی و زودگذر دنیا میبیند و آن را با معیارهای اخلاقی، معنوی و الهی پیوند میزند. قرآن با صراحت بین موفقیتهای ظاهری دنیا و رستگاری حقیقی و پایدار در آخرت تفاوت قائل میشود. بسیاری از دستاوردهای دنیوی، مانند مال و فرزند، در قرآن به عنوان "زینت حیات دنیا" (زیور و آرایش زندگی دنیا) معرفی شدهاند. خداوند در سوره کهف آیه ۴۶ میفرماید: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا» یعنی «مال و فرزند، زیور زندگی دنیا هستند؛ و [اما] اعمال صالح پایدار، پاداششان نزد پروردگارت بهتر و امید [به آنها] نیکوتر است.» این آیه به وضوح نشان میدهد که هرچند مال و فرزند میتوانند جزء نعمتهای الهی باشند و جنبهای از "موفقیت" دنیوی تلقی شوند، اما ارزش واقعی و پایدار در اعمال صالحی است که برای آخرت انسان اندوخته میشود. این اعمال صالح هستند که باقی میمانند و نزد خداوند پاداش حقیقی دارند. موفقیتهای دنیوی، هر چقدر هم که چشمگیر باشند، موقتی و فانی هستند؛ نه تنها با مرگ از بین میروند، بلکه ممکن است در طول زندگی نیز از دست بروند یا به جای آرامش، منبع اضطراب و تباهی شوند. قرآن کریم، کامیابی واقعی را نه در انباشت ثروت یا کسب قدرت به هر قیمتی، بلکه در تقرب به خداوند، تزکیه نفس، انجام اعمال نیک، و تبعیت از دستورات الهی میداند. واژههایی نظیر "فلاح" (رستگاری) و "فوز" (پیروزی/کامیابی) در قرآن برای توصیف این موفقیت حقیقی به کار رفتهاند. برای مثال، در ابتدای سوره مؤمنون، خداوند معیارهای رستگاری مؤمنان را اینگونه برمیشمرد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١﴾ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿٢﴾» یعنی «یقیناً مؤمنان رستگار شدند؛ همانان که در نمازشان فروتنند.» و ادامه میدهد که رستگاران کسانی هستند که از لغو و بیهودگی دوری میکنند، زکات میپردازند، دامن خود را از گناه پاک نگه میدارند، امانتها و پیمانهای خود را رعایت میکنند، و به نمازهایشان پایبندند. این آیات به ما میآموزند که موفقیت حقیقی در بندگی خالصانه، صداقت، پاکدامنی، مسئولیتپذیری اجتماعی و اخلاقی، و حفظ ارتباط معنوی با خالق است. چنین موفقیتی، آرامش درونی و رضایت الهی را به ارمغان میآورد که با هیچ مقدار از ثروت دنیا قابل مقایسه نیست. علاوه بر این، در سوره نور آیه ۵۲ به صراحت بیان شده است: «وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» یعنی «و هرکس که از خدا و پیامبرش اطاعت کند و از خدا بترسد و پرهیزگاری پیشه کند، پس اینانند که رستگارانند (کامیابانند).» این آیه یک معادله روشن ارائه میدهد: مسیر موفقیت حقیقی، از طریق اطاعت محض از خداوند و پیامبرش، و نیز با ترس از مقام الهی و رعایت تقوا میگذرد. موفقیت از این منظر، یک فرایند درونی و پایدار است که در آن، فرد در مسیر بندگی پیش میرود و هر قدمی که برای کسب رضایت الهی برمیدارد، او را به رستگاری نزدیکتر میکند. بنابراین، موفقیتی که بر پایه ظلم، دروغ، فریب، استثمار دیگران، یا غفلت از حقوق الهی و انسانی بنا شود، هر چند در ظاهر به چشم آید و فانی باشد، از دیدگاه قرآن هیچ ارزشی ندارد و بلکه موجب خسران و زیان ابدی است. قرآن کریم با ارائه داستانهایی مانند فرعون و قارون، این حقیقت را به بهترین شکل ممکن روشن میکند. فرعون نماد قدرت و حاکمیت دنیوی بود که به اوج موفقیت ظاهری رسید، اما تکبر و ظلم او، وی را به هلاکت کشاند و در زمره زیانکاران قرار داد. قارون نیز نماد ثروت بیکران بود که به دلیل غرور و بخل، و عدم استفاده صحیح از نعمتهای الهی، با تمام ثروتش به زمین فرو رفت و درس عبرتی برای بشریت شد. این داستانها به ما میآموزند که موفقیتهایی که با کبر و طغیان در برابر خدا، یا با زیر پا گذاشتن حقوق مردم به دست آیند، نه تنها بیارزشاند، بلکه عاقبتی تلخ و دردناک در دنیا و آخرت دارند. با این حال، این بدان معنا نیست که اسلام رسیدن به موفقیتهای دنیوی را نفی میکند. خیر، بلکه قرآن به مؤمنان توصیه میکند که برای کسب رزق حلال و پیشرفت در زندگی دنیا تلاش کنند، اما همواره این تلاش باید در چارچوب حلال و با نیت صالح باشد و هرگز نباید هدف اصلی و نهایی انسان را از یاد ببرد که همانا رضایت پروردگار و کسب سعادت اخروی است. در واقع، موفقیت دنیوی زمانی ارزشمند میشود که وسیلهای برای رسیدن به اهداف والاتر الهی و انسانی قرار گیرد؛ مثلاً کسب ثروت برای کمک به نیازمندان، برپایی عدالت، یا گسترش علم و دانش. موفقیت واقعی زمانی محقق میشود که فرد بتواند با هوشمندی، دنیا را مزرعهای برای آخرت ببیند و از نعمتهای آن در راستای اهداف الهی بهرهبرداری کند. در غیر این صورت، اگر موفقیت تنها به جمعآوری مال یا شهرت بدون توجه به مبانی اخلاقی و دینی منجر شود، نه تنها ارزشمند نیست، بلکه ممکن است در نهایت به خسران و تباهی بینجامد. نتیجهگیری این است که ارزش واقعی موفقیت نه در کمیت دستاوردها، بلکه در کیفیت آنها، چگونگی کسب آنها، و تأثیر آنها بر سعادت فردی و جمعی در دنیا و آخرت نهفته است.
مال و فرزند، زیور زندگی دنیا هستند؛ و [اما] اعمال صالح پایدار، پاداششان نزد پروردگارت بهتر و امید [به آنها] نیکوتر است.
یقیناً مؤمنان رستگار شدند؛
و هرکس که از خدا و پیامبرش اطاعت کند و از خدا بترسد و پرهیزگاری پیشه کند، پس اینانند که رستگارانند (کامیابانند).
روزی مردی توانگر بود که در کسب و کار چنان موفق گشت که نامش زبانزد خاص و عام شد و گنجینههایش از شمار بیرون بود. او در قصری مجلل زندگی میکرد و هر چه میخواست در دسترسش بود. اما دلش آرام و قرار نداشت و شبها از بیم از دست دادن آنچه داشت، خواب به چشمانش نمیآمد. در همان شهر، در گوشهای گمنام، دَرویشی میزیست که جز یک عبا و کاسهای برای آب، چیزی نداشت. او هر روز را به یاد خدا و خدمت به مردم میگذراند. توانگر از حال پریشان خود به یکی از دوستانش شکایت کرد و گفت: «این همه موفقیت مرا آسوده نکرد، بلکه باری بر دوشم شد.» دوستش گفت: «موفقیت حقیقی، آرامش قلب و رضای خاطر است، نه گنجینهای که موجب تشویش گردد. برو و از آن درویش بیاموز که با تهیدستی، غنیترین دل را دارد.» توانگر به خود آمد و دریافت که آنچه او موفقیت میپنداشت، جز سرابی فانی نبود و ارزش حقیقی در قناعت و اتصال به حق است.