آیا خداوند از اشک انسان آگاه است؟

بله، خداوند کاملاً از اشک انسان آگاه است، چرا که او دانای مطلق و نزدیک‌تر از رگ گردن است و هیچ چیز از علم او پنهان نیست.

پاسخ قرآن

آیا خداوند از اشک انسان آگاه است؟

پاسخ به این پرسش که آیا خداوند از اشک انسان آگاه است، با تأمل در آموزه‌های قرآن کریم، قاطعانه مثبت و سرشار از امید و آرامش است. قرآن، خداوند را وجودی مطلقاً آگاه، دانا، بینا و شنوا معرفی می‌کند که هیچ چیز، چه آشکار و چه پنهان، از علم او پنهان نمی‌ماند. اشک، چه از سر اندوه و درد باشد، چه از خشوع و ترس الهی، چه از سر پشیمانی و توبه، و چه حتی از سر شادی و شوق، بیانی عمیق از حالات درونی و احساسات ژرف انسانی است. اگر خداوند بر هر برگ افتاده‌ای و بر هر دانه‌ای که در تاریکی زمین قرار گرفته آگاه است، و اگر او از اسرار قلب‌ها و نجوای درون باخبر است، چگونه ممکن است از این پدیده عمیق انسانی، یعنی اشک، بی‌خبر باشد؟ قرآن کریم در آیات متعدد، بر وسعت علم الهی تأکید می‌ورزد. به عنوان مثال، در سوره انعام، آیه ۵۹ می‌فرماید: «و کلیدهای غیب تنها نزد اوست؛ جز او کسی آن را نمی‌داند. و آنچه در خشکی و دریاست می‌داند. و هیچ برگی (از درختی) نمی‌افتد مگر اینکه آن را می‌داند؛ و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی آشکار (علم الهی) ثبت است.» این آیه نشان می‌دهد که علم خداوند، کوچکترین جزئیات هستی را نیز شامل می‌شود. حال اگر افتادن یک برگ یا وجود یک دانه از نظر او پنهان نیست، چگونه ممکن است قطره اشکی که از عمق جان برمی‌خیزد، از حیطه علم او خارج باشد؟ اشک، تجلی بیرونی احساسات درونی است و چون خداوند از آنچه در سینه‌ها و دل‌ها می‌گذرد آگاه است، پس از نمود خارجی آن نیز کاملاً باخبر است. در سوره ق، آیه ۱۶، خداوند می‌فرماید: «و هر آینه ما انسان را آفریدیم و می‌دانیم که نفس او چه وسوسه‌ای به او می‌کند؛ و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.» این نزدیکی بی‌اندازه به انسان، به معنای آگاهی مطلق از همه حالات و افکار و احساسات اوست. اگر خداوند از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، پس چگونه می‌تواند از اشکی که از چشم ما فرو می‌ریزد و از دردی که آن اشک را جاری می‌سازد، غافل باشد؟ این آیه، تصویری از حضور دائمی و آگاهی بی‌نهایت خداوند نسبت به بندگانش ارائه می‌دهد. این نزدیکی به ما این اطمینان را می‌دهد که در لحظات خلوت و انزوا، حتی زمانی که کسی شاهد اندوه یا شادی ما نیست، خداوند همواره ناظر و آگاه است. علاوه بر این، قرآن کریم بارها به صفات «سمیع» (بسیار شنوا) و «بصیر» (بسیار بینا) برای خداوند اشاره می‌کند. خداوند هم سخنان آشکار را می‌شنود و هم نجوای پنهان و دعاهای بی‌صدا را. اشک نیز گاهی همانند یک دعای بی‌صداست؛ بیانی از ناگفته‌ها و دردهایی که به زبان نمی‌آیند. وقتی انسانی در اوج ناامیدی یا درد، اشکی می‌ریزد، این اشک خود به نوعی فریاد کمک‌خواهی یا ابراز ضعف در برابر قدرت الهی است. «و خداست که دعای مضطر را اجابت می‌کند، هرگاه او را بخواند.» (نمل، ۶۲) این اجابت مستلزم آگاهی کامل از وضعیت مضطر و از جمله اشک‌های اوست. اشک‌ها در فرهنگ قرآنی و اسلامی، معانی و ارزش‌های متعددی دارند. اشک‌های پشیمانی و توبه، نشانه‌ی بازگشت بنده به سوی خداست. اشک‌های خشوع و خوف از خدا، علامت تقوا و معرفت عمیق است. و اشک‌های ناشی از مصیبت و درد، نشانه ضعف و نیاز انسان به تکیه‌گاه الهی است. در تمام این حالات، خداوند ناظر و آگاه است. این آگاهی الهی نه تنها به معنای صرف دانستن است، بلکه به معنای حضور، توجه و تدبیر نیز می‌باشد. دانستن اینکه خداوند از اشک‌های ما آگاه است، به انسان آرامش خاطر و امید می‌بخشد. انسان درمی‌یابد که در اوج تنهایی و غم، تنها نیست و پروردگاری دانا و مهربان او را نظاره‌گر است و از رنج او باخبر است. این آگاهی الهی، خود منبعی عظیم از تسکین و قدرت است، زیرا به بنده این اطمینان را می‌دهد که هیچ دردی بی‌ثمر و هیچ اشکی بی‌حساب نیست و همه در محضر او ثبت و ضبط می‌شوند. این فهم، نه تنها بار اندوه را سبک می‌کند بلکه انگیزه‌ای برای پایداری در مسیر ایمان و توکل بر خداوند می‌گردد. در نهایت، معرفت به این حقیقت که خالق ما حتی از قطره اشکی که از چشمانمان فرو می‌ریزد باخبر است، ارتباط ما را با او عمیق‌تر کرده و ایمان و توکل ما را تقویت می‌بخشد. او که از هر چیزی آگاه است، به یقین از درد و رنج یا شادی و خشوعی که اشک ما را روان می‌سازد، کاملاً مطلع است.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

روزی درویشی با قلبی آکنده از اندوه و چشمانی اشک‌بار در گوشه‌ای خلوت نشسته بود و با پروردگار خویش راز و نیاز می‌کرد. اشکش پیوسته بر گونه‌هایش جاری بود و از بار گناهان و کاستی‌های خود ناله می‌کرد. مردی ثروتمند از کنارش گذشت و او را دید، اما با خود گفت: «این مسکین چرا این‌گونه بی‌تاب است؟ شاید دنیایش تباه شده یا از کسی آزاری دیده.» و بی‌اعتنا گذشت. اما آن درویش، نه از زیان دنیا گریسته بود و نه از ظلم خلقی. او را حالتی بود که جز خدا کسی از آن خبر نداشت و جز معبودش کسی شاهد آن اشک‌های بی‌صدایش نبود. بعدها معلوم شد که آن درویش به واسطه آن اشک‌های خالصانه و توبه‌ای از عمق جان، به مقام قرب الهی رسیده بود و آرامشی وصف‌ناپذیر یافته بود. سعدی شیرین‌سخن چه نیکو فرماید: «چه دانی که در اندرونِ دلسوخته چه می‌گذرد؟ جز خدای پنهان کسی ندانست اسرار درون را.» این قصه دلنشین به ما می‌آموزد که خداوند، همواره بیننده‌ی پنهان‌ترین‌ها و شنونده‌ی نجواهای دل است، حتی اگر هیچ چشمی جز چشم او شاهد نباشد و هیچ گوشی جز گوش او شنوا نباشد؛ و این آگاهی اوست که مایه تسلی خاطر دل‌های شکسته است.

سوالات مرتبط