آیا اخلاق در قرآن مطلق است یا نسبی؟

اخلاق در قرآن کریم ماهیتی مطلق و جهان‌شمول دارد که از ذات و فرامین الهی نشأت می‌گیرد، و اصول آن فراتر از زمان و مکان است. در حالی که کاربرد برخی احکام ممکن است در شرایط خاص انعطاف‌پذیری نشان دهد، اما این به معنای نسبی بودن خود اصول اخلاقی نیست.

پاسخ قرآن

آیا اخلاق در قرآن مطلق است یا نسبی؟

در پاسخ به این سوال عمیق و مهم که آیا اخلاق در قرآن کریم ماهیتی مطلق دارد یا نسبی، می‌توان با اطمینان کامل بیان داشت که اخلاق در چارچوب تعالیم قرآنی، اساساً و در بنیان خود، مطلق و جهان‌شمول است. این مطلق‌گرایی ریشه در سرچشمه الهی و ربانی این مفاهیم دارد. قرآن کریم، به عنوان کلام خالق هستی، مجموعه‌ای از اصول و ارزش‌های اخلاقی را ارائه می‌دهد که فراتر از زمان، مکان، فرهنگ‌ها و تمایلات فردی انسان‌ها قرار می‌گیرد. این اصول ثابت و تغییرناپذیر هستند و برای تمامی انسان‌ها در هر دوره‌ای از تاریخ و در هر گوشه‌ای از جهان صدق می‌کنند. خداوند متعال، با علم مطلق خود به فطرت انسانی و نیازهای پایدار بشر، قواعدی را وضع کرده است که سعادت دنیوی و اخروی او را تضمین می‌کند و این قواعد در بطن خود، به هیچ وجه نسبی یا وابسته به شرایط متغیر نیستند. این مطلق‌گرایی اخلاقی در قرآن، از توحید یعنی یگانگی خداوند نشأت می‌گیرد. وقتی منبع نهایی خیر و شر، حق و باطل، و صواب و خطا، تنها و تنها خداوند حکیم و علیم است، پس معیارهای اخلاقی نیز باید از اراده و فرمان او سرچشمه بگیرند. این به معنای آن است که اخلاق، امری قراردادی یا ساخته دست بشر نیست که با تغییر جوامع یا نگرش‌ها دگرگون شود؛ بلکه حقیقتی ثابت و ابدی است که منبع آن، ذات پاک و بی‌نقص الهی است. این دیدگاه، انسان را از سرگردانی در مواجهه با معیارهای متغیر اخلاقی بشری نجات می‌دهد و به او لنگرگاهی ثابت و قابل اعتماد برای تشخیص صواب از خطا ارائه می‌دهد. عدالت، راستگویی، امانت‌داری، نیکی به والدین، دوری از ظلم، پرهیز از دروغ، زنا، قتل و دزدی، همگی ارزش‌هایی هستند که قرآن کریم به صراحت و با قاطعیت بر آنها تأکید ورزیده است. این تأکیدات، در طول تاریخ و در جوامع مختلف، همواره به یک شکل و با یک میزان اهمیت حفظ شده‌اند و تغییر ناپذیرند. به عنوان مثال، مفهوم عدالت در قرآن به هیچ وجه نسبی نیست. خداوند امر به عدل می‌کند و ستم را به شدت نهی می‌فرماید، بدون اینکه معیاری برای آن بر اساس منافع شخصی یا گروهی تعیین کند. آیه ۱۳۵ سوره نساء می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، پیوسته برای خدا قیام کنید و به عدالت گواهی دهید، هر چند به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد.» این آیه به وضوح نشان می‌دهد که حتی در برابر نزدیک‌ترین افراد و حتی در برابر منافع شخصی، معیار عدالت الهی باید بدون هیچ ملاحظه‌ای برقرار بماند. این یک دستور مطلق است که هیچ‌گونه تفسیر نسبی را برنمی‌تابد. یا در آیه ۸ سوره مائده که می‌فرماید: «و هرگز دشمنی قومی شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که آن به پرهیزگاری نزدیک‌تر است.» این امر نیز بر مطلق بودن اصل عدالت در روابط انسانی، حتی با دشمنان، تأکید دارد. همچنین، قرآن در سوره اسراء، آیات ۲۳ تا ۳۹، فهرستی از بایدها و نبایدهای اخلاقی را مطرح می‌کند که به وضوح بر ماهیت مطلق اخلاق قرآنی دلالت دارند. دستور به توحید و نیکی به والدین، نهی از قتل نفس بی‌گناه، پرهیز از زنا، نهی از خوردن مال یتیم، وفای به عهد، کامل دادن وزن و پیمانه، و دوری از تکبر، همگی بدون هیچ قید و شرطی مطرح شده‌اند. این احکام، نشان‌دهنده خطوط قرمز اخلاقی و ارزش‌های بنیادینی هستند که به هیچ وجه قابل تغییر یا مذاکره نیستند و برای همه انسان‌ها لازم‌الاجرایند. خداوند، این اوامر را نه به دلیل شرایط اجتماعی یا فرهنگ خاصی، بلکه به دلیل ماهیت وجودی انسان و خیر و صلاح حقیقی او نازل کرده است. در مقابل، برخی ممکن است با استناد به وجود برخی احکام خاص که در شرایط اضطراری یا برای گروه‌های خاصی وضع شده‌اند، بحث نسبی بودن اخلاق را مطرح کنند. اما این رویکرد، مغالطه‌ای بیش نیست. تفاوت بین «اصل اخلاقی مطلق» و «کاربرد و اجرای آن در شرایط خاص» باید به درستی درک شود. به عنوان مثال، در اسلام، حفظ جان یک اصل مطلق است و غذا خوردن از مردار یا گوشت خوک حرام است. اما اگر کسی در شرایط گرسنگی مفرط قرار گیرد و جانش در خطر باشد، اجازه دارد به قدر ضرورت از آن استفاده کند. این یک استثنا در کاربرد حکم است، نه تغییری در اصل حرمت آن ماده. اصل حرمت همچنان پابرجاست، اما ضرورت، برای حفظ یک اصل مهم‌تر (حفظ جان)، اجازه موقت و محدود می‌دهد. این نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری شریعت در حفظ اهداف عالیه خود است، نه نسبی بودن خود اهداف یا اصول اخلاقی. علاوه بر این، مفهوم «فطرت» در قرآن، بر وجود یک گرایش درونی و طبیعی به سوی خیر و نیکی در وجود انسان تأکید دارد. این فطرت، یک معیار درونی و جهان‌شمول است که انسان را به سمت ارزش‌های اخلاقی مطلق سوق می‌دهد. اگرچه محیط و تربیت ممکن است این فطرت را تحت‌الشعاع قرار دهند، اما هرگز آن را از بین نمی‌برند. قرآن، با یادآوری این فطرت، انسان‌ها را به بازگشت به این معیارهای طبیعی و ازلی دعوت می‌کند. این دعوت، خود دلیلی بر مطلق بودن اخلاق است، چرا که فطرت انسان در طول تاریخ و در مکان‌های مختلف، ماهیتی یکسان داشته است. در نتیجه، می‌توان گفت که اخلاق در قرآن کریم ماهیتی قاطعاً مطلق دارد. این مطلق‌گرایی به معنای ارائه یک چهارچوب ثابت و الهی از بایدها و نبایدها است که هدف آن هدایت انسان به سوی کمال و سعادت است. این بدان معنا نیست که هیچ‌گونه انعطاف‌پذیری در اجرای احکام وجود ندارد؛ بلکه انعطاف‌پذیری در موارد خاص و اضطراری، به منظور حفظ اصول والاتر و اهداف غایی شریعت است و هرگز به معنای نسبی بودن خود اصول اخلاقی نیست. اصول اخلاقی قرآنی، ستون فقرات یک جامعه سالم و انسانی را تشکیل می‌دهند و به همین دلیل، ثابت، پایدار و جهان‌شمول باقی می‌مانند.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که روزی پادشاهی ستمگر، در پی قدرت‌طلبی و مال‌اندوزی، به مردم ظلم بسیار می‌کرد و از هیچ بیدادی روی گردان نبود. رعایا از دست او به جان آمده بودند و امید به عدل نداشتند. در آن زمان، مردی دانا و از اولیای حق، با او سخن گفت و فرمود: «ای پادشاه! تو اکنون قدرت داری و همه از تو می‌ترسند، اما بدان که این ظلم، عاقبتی نیکو ندارد و خداوند ستمکاران را دوست نمی‌دارد. تو اگر همه جهان را به ظلم بگیری، روزی فرا رسد که در پیشگاه داور حق، تنها و بی‌یاور باشی و آن روز، هیچ قدرتی تو را نجات نخواهد داد.» پادشاه که تا آن زمان تنها به قدرت دنیوی خویش می‌اندیشید، از این سخن آگاهانه به خود آمد و فهمید که عدل و انصاف، نه از روی ترس از مردم، بلکه از فرمان خالق است و ظلم، در ذات خود باطل و ناپسند است و در هر حال عواقب سوء دارد. پس از آن روز، توبه کرد و دست از ستم کشید و طریق عدالت پیش گرفت و عمر خود را به نیکی گذراند. این داستان از بوستان سعدی یادآور این حقیقت است که پاداش و کیفر اعمال، امری ثابت و مطلق است و هرگز به مقتضای زمانه یا میل پادشاه، تغییر نمی‌کند.

سوالات مرتبط