خیر، طلب کمک از دیگران با توکل واقعی منافاتی ندارد، بلکه بخشی از نظام الهی اسباب و تعاون است. توکل به معنای تلاش و سپس اعتماد به خداوند است، و کمکخواهی صحیح، استفاده از ابزارهایی است که خداوند فراهم کرده است.
اینکه آیا طلب کمک از دیگران نشانه ضعف توکل به خداوند است یا خیر، سؤالی عمیق است که به هسته اصلی اصول و اعمال دینی اسلام بازمیگردد. برای درک صحیح این موضوع، ابتدا باید معنای جامع "توکل" در اسلام را دریابیم. توکل به معنای تسلیم محض و بیتلاشی نیست؛ بلکه حالتی فعال و پویا از واگذار کردن امور به خداوند است، پس از آنکه فرد تمام تلاش معقول خود را به کار بسته و تمام احتیاطات لازم را انجام داده است. توکل، باوری عمیق است که قدرت نهایی، روزی و کنترل مطلق تنها در دست خداوند است و او بهترین تدبیرکننده امور است. اسلام به عنوان یک سبک زندگی کامل، مؤمنان را به تلاش، کار و بهرهگیری از منابع و هوشی که خداوند به آنها عطا کرده است، به شدت تشویق میکند. قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مملو از آیات و روایاتی است که بر اهمیت اقدام و تلاش (که در فقه اسلامی به عنوان "کسب" یا "اسباب" شناخته میشود) تأکید دارند. به عنوان مثال، خداوند در قرآن میفرماید: "و بگو: عمل کنید؛ بزودی خدا و پیامبر او و مؤمنان عمل شما را خواهند دید." (توبه: ۱۰۵). این آیه به صراحت دستور به عمل میدهد، که نشان میدهد ایمان صرفاً انتظار منفعلانه نیست، بلکه درگیر شدن فعالانه با دنیاست. خود پیامبر اکرم (ص)، با اینکه مظهر توکل بود، همواره اقدامات احتیاطی لازم را انجام میداد و به صورت استراتژیک برنامهریزی میکرد. روایت مشهوری نقل میکند که بادیهنشینی از پیامبر پرسید که آیا شترش را ببندد و سپس بر خدا توکل کند، یا آن را رها کند و بر خدا توکل کند. پیامبر پاسخ داد: "آن را ببند و سپس توکل کن." این حدیث، جوهر توکل را در بر میگیرد: ابتدا تلاش و سپس واگذاری امور. با توجه به این درک از توکل فعال، طلب کمک از دیگران، در بسیاری از زمینهها، نه تنها مجاز است، بلکه اغلب شایسته و حتی ضروری است و توکل فرد را کاهش نمیدهد. در حقیقت، میتوان آن را استفاده از ابزار و منابعی دانست که خداوند در دنیا برای بهرهمندی ما قرار داده است. خداوند انسانها را موجوداتی اجتماعی و ذاتاً وابسته به یکدیگر آفریده است. قرآن به صراحت همکاری و کمک متقابل میان مؤمنان را تشویق میکند. در سوره مائده، خداوند میفرماید: "و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تجاوز با هم همکاری نکنید." (مائده: ۲). این آیه دستورالعملی روشن برای مسلمانان است که در تمام امور خیر و سودمند به یکدیگر کمک کنند و جامعهای قوی و حمایتگر را پرورش دهند. هنگامی که فردی برای بیماری خود از پزشک کمک میگیرد، برای کسب دانش از معلم، برای مشاوره از یک متخصص، یا در مواقع نیاز از یک دوست، در حال انجام این همکاری است که خداوند آن را تشویق کرده است. آنها میپذیرند که خداوند برخی افراد را با دانش، مهارتها یا منابع خاصی برکت داده است، و استفاده از این ابزارها راهی مشروع برای دستیابی به نتیجه مطلوب است. نکته کلیدی در اینجا باور اساسی است: فرد از یک انسان کمک میگیرد، اما میداند که توانایی آن انسان برای ارائه کمک، در نهایت از قدرت و اذن خداوند سرچشمه میگیرد. کمککننده صرفاً ابزاری (سبب) است که از طریق آن یاری خداوند متجلی میشود. بنابراین، طلب کمک، نشانه خرد و درک سیستم الهی علت و معلول است، نه نشانه ضعف توکل، مشروط بر اینکه قلب فرد به منبع نهایی تمام قدرت و یاری متصل بماند. اگر کسی واقعاً در نیاز باشد، چه مالی، چه عاطفی، چه جسمی یا فکری، و دست یاری به سوی دیگران دراز کند، ایمان و توکل خود را به خداوند ترک نکرده است. بلکه او محدودیتهای انسانی خود را میشناسد و از منابع موجود در جامعه انسانی که خداوند فراهم کرده است، بهره میبرد. به عنوان مثال، فردی که با بحران مالی روبروست، ممکن است از یک خویشاوند ثروتمند خود وام بخواهد. این عمل، به خودی خود، به این معنی نیست که او ایمان خود را به روزیدهی خداوند از دست داده است. بلکه او از یک وسیله مشروع استفاده میکند، در حالی که میداند اگر وام اعطا شود، این در نهایت با اراده و تسهیل خداوند از طریق آن خویشاوند است. اعتماد او به خداوند برای روزیدهی، چه به صورت مستقیم و چه از طریق دست مخلوقاتش، همچنان باقی است. با این حال، تمایز ظریفی وجود دارد. طلب کمک میتواند مشکلساز شود و نشانهای از ضعف توکل باشد، اگر به وابستگی مطلق و بیقید و شرط به مخلوق تبدیل شود و خالق فراموش گردد. اگر کسی باور کند که کمککننده خودش منبع مستقل قدرت و راهحل است، بدون هیچ ارجاعی به خداوند، در این صورت این عمل واقعاً به شرک (شریک قرار دادن برای خداوند) نزدیک میشود و قطعاً نشانه ضعف توکل است. به همین ترتیب، اگر طلب کمک به بهانهای برای تنبلی، کنار گذاشتن تلاش شخصی یا فرار از مسئولیت تبدیل شود، در این صورت با ماهیت فعال توکل در تضاد است. به عنوان مثال، اگر دانشجویی از مطالعه کردن سر باز زند و سپس انتظار داشته باشد که دوستی معجزهآسا او را در امتحان قبول کند، یا اگر کسی به طور مداوم به دیگران تکیه کند تا مشکلاتی را که خودش کاملاً قادر به حل آنهاست، حل کنند، این نشاندهنده کمبود در درک و عمل توکل اوست. توکل واقعی شامل تعادلی ظریف است: به کار بستن حداکثر تلاش (استفاده از ابزار)، طلب کمک مفید در صورت لزوم، و سپس، با قلبی آرام، واگذار کردن نتیجه به طور کامل به خداوند. این بدان معناست که در حالی که تلاشهای انسانی و کمکهای بیرونی ابزارهای مهمی هستند، تعیینکننده نهایی موفقیت نیستند. موفقیت نهایی، برکت و روزی تنها از جانب خداوند است. هنگامی که از دیگران کمک میگیریم، باید با فروتنی و قدردانی این کار را انجام دهیم و بپذیریم که خداوند این کمک را از طریق بندگانش تسهیل کرده است. این رویکرد در واقع توکل را تقویت میکند، زیرا به افراد امکان میدهد تا به طور کامل در بافتار اجتماعی اسلام مشارکت کنند، جایی که مؤمنان مانند یک پیکر واحد، از یکدیگر حمایت میکنند. این نشاندهنده درکی است که خداوند از طریق خلقت خود کار میکند و کمکی که دریافت میشود، نعمتی از جانب اوست. بنابراین، طلب کمک متفکرانه، نه تنها نشانه ضعف نیست، بلکه میتواند تجلی خرد، تابآوری، و درکی عمیق از طرح پیچیده خداوند برای جامعه انسانی باشد. این عمل تواضع، شفقت و پیوندهای برادری و خواهری را تقویت میکند که همگی در اسلام بسیار ارزشمند هستند.
و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تجاوز با هم همکاری نکنید و از خدا بترسید که خدا سخت کیفر دهنده است.
اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد؛ و اگر شما را واگذارد، پس کیست که بعد از او شما را یاری کند؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
و او را از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد؛ و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش کافی است. قطعاً خدا فرمانش را به انجام میرساند. به راستی خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.
در بوستان سعدی آمده است که درویشی با پای پیاده و با توکل کامل بر خداوند، راه سفر در پیش گرفته بود. روزی در بیابانی خشک و بیآب و علف، پایش بر سنگی خورد و سخت زخمی شد، چنان که از ادامه راه بازماند. با وجود توکل عمیقش، از درد نالید و دانست که به تنهایی قادر به حرکت نیست. در همان حال، چشم امید به لطف الهی داشت و یقین داشت که خداوند از جایی که گمان نمیبرد، یاریاش خواهد رساند. طولی نکشید که کاروانی از دور پیدا شد. درویش با اشاره دست، از کاروانیان طلب کمک کرد. مردی نیکوکار از کاروان پایین آمد، به حال درویش دل سوزاند و با دستان خود، زخم او را بست و آب به او نوشاند و او را بر شتر خود سوار کرد تا به آبادی برسند. درویش با چشمان پر از اشک از مرد تشکر کرد و گفت: "ای نیکمرد، توکل من به خداوند هرگز کم نشد، اما خداوند خود فرموده است که 'در نیکی و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید.' تو وسیلهای بودی تا رحمت خداوند بر من جاری شود. یاری گرفتن از بندگان خدا، نه تنها ضعف توکل نیست، بلکه خود نشانهای از حکمت الهی است که امور را از طریق اسباب پیش میبرد." و اینگونه بود که درویش آموخت توکل حقیقی، نه تنها مانع از یاری گرفتن از دیگران نیست، بلکه آن را راهی برای تجلی رحمت الهی میداند.