آیا دوست داشتن خود نوعی خودخواهی است؟

خیر، دوست داشتن خود لزوماً خودخواهی نیست. در قرآن، مراقبت از روح و جسم برای رشد معنوی و خدمت به خدا و خلق تشویق می‌شود، در حالی که خودخواهی به معنای غرور، بخل و بی‌اعتنایی به حقوق دیگران، به شدت نکوهش شده است.

پاسخ قرآن

آیا دوست داشتن خود نوعی خودخواهی است؟

درک مفهوم «دوست داشتن خود» و تمایز آن از «خودخواهی» از دیدگاه قرآن کریم، موضوعی بسیار عمیق و پر از ظرافت است. قرآن به ما نمی‌آموزد که خود را نادیده بگیریم یا از خویشتن متنفر باشیم؛ بلکه یک «دوست داشتن خود» متعادل و سازنده را تشویق می‌کند که اساس آن، مراقبت از روح و جسم برای رسیدن به قرب الهی و ایفای نقش سازنده در جامعه است. در مقابل، «خودخواهی» به معنای تمرکز بیش از حد و انحصاری بر منافع، لذت‌ها و خواسته‌های شخصی است، بدون توجه به حقوق دیگران، وظایف الهی، و پیامدهای عملکردهای فردی بر جمع. این نوع خودخواهی، که اغلب با غرور، تکبر، حرص و بخل همراه است، در قرآن به شدت نکوهش شده است. از یک سو، قرآن بر اهمیت «محافظت از نفس» و «نجات خود» تأکید می‌کند. برای مثال، در سوره تحریم، آیه ۶، خداوند می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» یعنی: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌ها هستند، حفظ کنید.» این آیه به وضوح نشان می‌دهد که مراقبت از سلامت معنوی و جسمی خود، و تلاش برای نجات از عذاب الهی، نه تنها خودخواهی نیست، بلکه یک مسئولیت اساسی است. این نوع «دوست داشتن خود»، به معنای ارتقای نفس، تزکیه روح، و رشد فضائل اخلاقی است تا فرد بتواند به مقام «نفس مطمئنه» برسد؛ نفسی که در آرامش است و رضایت پروردگار را طلب می‌کند. این شامل مراقبت از جسم به عنوان ودیعه‌ای الهی، کسب علم، و تلاش برای پیشرفت فردی است، به شرط آنکه هدف نهایی، خدمت به خدا و خلق او باشد. فردی که به درستی خود را دوست دارد، سلامت جسم و روح خود را فدای لذت‌های زودگذر نمی‌کند و در راه کمال معنوی گام برمی‌دارد. این عشق به خود، فرد را به سوی اعمال نیکو و پرهیز از گناهان سوق می‌دهد، زیرا می‌داند که هر عملی، بازتابی بر روح و سرنوشت او دارد. اما در نقطه مقابل، قرآن به شدت با مظاهر خودخواهی و خودبزرگ‌بینی مبارزه می‌کند. خودخواهی در قرآن اغلب با واژگانی چون «تکبر»، «غرور»، «بخل»، «حرص» و «حب دنیا» بیان می‌شود. این صفات، ریشه در این دارند که انسان تنها خود را محور قرار دهد و خواسته‌ها و منافع خویش را بر هر چیز دیگری مقدم بدارد. در سوره لقمان، آیه ۱۸، خداوند به وضوح هشدار می‌دهد: «وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» یعنی: «و با تکبر از مردم روی مگردان و در زمین با نخوت راه مرو، که خدا هیچ متکبر خودستایی را دوست ندارد.» این آیه مستقیماً غرور و خودبزرگ‌بینی ناشی از خودخواهی مفرط را نکوهش می‌کند. کسی که خود را برتر از دیگران می‌بیند، به حقوق آن‌ها تجاوز می‌کند، به آن‌ها بی‌احترامی می‌کند و نمی‌تواند در مسیر عدالت و انصاف گام بردارد. بخل نیز یکی دیگر از جلوه‌های بارز خودخواهی است که قرآن آن را به شدت مذمت می‌کند. در سوره نساء، آیه ۳۷، می‌خوانیم: «الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ۗ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا» یعنی: «کسانی که بخل می‌ورزند و مردم را به بخل فرمان می‌دهند و آنچه را خدا از فضل خود به آنان داده کتمان می‌کنند؛ و برای کافران عذابی خوارکننده آماده کرده‌ایم.» بخل نتیجه‌ی عشق افراطی به مال و نفس است که اجازه نمی‌دهد فرد از آنچه دارد در راه خدا و کمک به دیگران انفاق کند. این صفت نه تنها مانع رشد معنوی فرد می‌شود، بلکه جامعه را نیز به سمت نابرابری و بی‌عدالتی سوق می‌دهد. قرآن در آیات متعدد، انسان‌ها را به انفاق و کمک به نیازمندان تشویق می‌کند، که این خود نقطه مقابل خودخواهی است. انفاق، تجلی «ایثار» و «ترجیح دیگران بر خود» است، که از بالاترین فضایل اخلاقی در اسلام به شمار می‌رود. بنابراین، از دیدگاه قرآن، دوست داشتن خود اگر به معنای مراقبت از سلامت روحی و جسمی، تزکیه نفس، و تلاش برای سعادت اخروی باشد، نه تنها خودخواهی نیست بلکه ضرورت است. این نوع دوست داشتن خود، فرد را به سوی مسئولیت‌پذیری در قبال خود، خانواده و جامعه سوق می‌دهد. اما اگر این دوست داشتن خود به غرور، تکبر، بخل، حرص و نادیده گرفتن حقوق دیگران منجر شود، آنگاه به خودخواهی مذموم تبدیل می‌گردد که ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی است. قرآن همواره بر تعادل و اعتدال تأکید دارد؛ تعادلی که در آن فرد نه خود را نادیده بگیرد و نه محور عالم بداند. بلکه خود را جزئی از کل بداند که سعادتش در گرو سعادت کل و رضایت پروردگار است. این دیدگاه، پیوند محکمی بین فرد و جامعه برقرار می‌کند و خوددوستی را در خدمت جامعه و عبودیت خدا قرار می‌دهد. به طور خلاصه، اسلام یک «خوددوستی سالم و سازنده» را ترویج می‌کند که مبنای آن، ارتقاء نفس و آمادگی برای بندگی خدا و خدمت به خلق است. این خوددوستی شامل حفظ کرامت انسانی، رشد فضایل اخلاقی، و تلاش برای رسیدن به کمال است. در مقابل، هرگونه «خودخواهی» که به استکبار، بخل، ظلم و نادیده گرفتن حقوق دیگران بینجامد، به شدت توسط قرآن نهی شده است. این تمایز ظریف، کلید فهم صحیح رابطه انسان با خود، با دیگران و با خالق هستی است. کسی که واقعاً خود را دوست دارد، به گونه‌ای زندگی می‌کند که هم در دنیا و هم در آخرت رستگار شود، و این رستگاری هرگز از طریق خودخواهی محض و جدا شدن از مسیر حق و اجتماع میسر نمی‌گردد.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

در گلستان سعدی آمده است که پادشاهی ثروتمند و بخیل بود که تمام همّ و غمّش جمع‌آوری مال بود و از انفاق در راه خدا و کمک به نیازمندان روی می‌گرداند. او شب و روز در اندیشه حفظ ثروت خویش بود و از ترس کم شدن آن، آرامش نداشت. در همان شهر، درویشی ساده‌دل زندگی می‌کرد که گرچه چیزی نداشت، اما هر آنچه به دست می‌آورد، با دیگران تقسیم می‌کرد و قلبش سرشار از قناعت و آرامش بود. روزی پادشاه از پنجره کاخ خود آن درویش را دید که با لبخندی بر لب، تکه نانی را با گدایی تقسیم می‌کند. پادشاه با تعجب گفت: «او که چیزی ندارد، چگونه چنین آرام و بی‌غم است، در حالی که من با این همه ثروت، دائم در ترس و دلشوره به سر می‌برم؟» یکی از حاضران گفت: «ای پادشاه، او ثروت خود را در بخشش و دلِ بی‌نیازی یافته، و شما ثروت خود را در حبس و ترس؛ یکی دل خود را آزاد کرده و دیگری بنده مال خویش است. آرامش درویش از آنجاست که او دوست داشتن خود را در بخشش و بی‌غل و غش بودن می‌بیند، نه در انباشتن و خودخواهی.»

سوالات مرتبط