آیا در قرآن از فلسفه شر سخن گفته شده است؟

قرآن به صراحت از «فلسفه شر» نام نمی‌برد، اما به طور عمیق به وجود رنج، بلا و چگونگی مواجهه با آن می‌پردازد. این موارد اغلب به عنوان امتحان الهی، نتیجه اعمال انسان، یا وسوسه شیطان مطرح می‌شوند، که در پس آن‌ها حکمت الهی و فرصتی برای رشد نهفته است.

پاسخ قرآن

آیا در قرآن از فلسفه شر سخن گفته شده است؟

بحث «فلسفه شر» به معنای دقیق کلمه‌ای که در فلسفه غرب و مباحث کلامی مسیحی مطرح است، با همین اصطلاح و عنوان مستقیم در قرآن کریم نیامده است. با این حال، قرآن به مفاهیم بنیادینی که این فلسفه به آن‌ها می‌پردازد، یعنی وجود رنج، بلا، ستم، مصیبت، و چگونگی نسبت آن با عدل، حکمت، و رحمت الهی، به تفصیل و عمق پرداخته است. قرآن کریم رنج‌ها و مشکلات را بخشی جدایی‌ناپذیر از هستی و سرشت انسان در این دنیا می‌داند و تبیینی جامع و عمیق از آن‌ها ارائه می‌دهد که هم جنبه الهی و تقدیرگرایانه دارد و هم جنبه انسانی و اختیارمحور. این تبیین نه تنها به دنبال یافتن چرایی شر است، بلکه راهکارهایی عملی و معنوی برای مواجهه با آن و تبدیل آن به فرصتی برای رشد، کمال، و تقرب به خداوند نیز ارائه می‌دهد. یکی از اصلی‌ترین مفاهیم قرآنی در این زمینه، مفهوم «ابتلا» یا «امتحان الهی» است. خداوند متعال در آیات متعددی بیان می‌کند که زندگی دنیا صحنه آزمایش و امتحان انسان است. هدف از این آزمایش‌ها، آشکار شدن حقیقت ایمان، صبر، شکرگزاری و استقامت انسان‌ها و تمایز نیکوکار از بدکار، و صابر از بی‌صبر است. این ابتلا می‌تواند به صورت «خیر» باشد (مانند ثروت، قدرت، سلامتی، محبوبیت) و انسان را بیازماید که آیا در رفاه شاکر و بنده می‌ماند یا دچار غرور و طغیان می‌شود؛ و یا به صورت «شر» و سختی باشد (مانند فقر، بیماری، مصیبت، فقدان، ترس، گرسنگی) تا میزان صبر، توکل، و تسلیم انسان در برابر مشیت الهی سنجیده شود. در سوره مبارکه ملک آیه ۲ می‌فرماید: "الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا"؛ یعنی: «اوست که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارتر است.» این آیه به وضوح هدف از خلقت حیات و ممات را ابتلا و آزمایش معرفی می‌کند. رنج‌ها و مشکلات به عنوان کاتالیزوری عمل می‌کنند که جوهر وجودی انسان را آشکار ساخته و او را به سوی کمال و معرفت بیشتر سوق می‌دهند یا بالعکس، باعث سقوط و دوری او از خداوند می‌شوند. قرآن همچنین به نقش محوری «اراده آزاد» و اختیار انسان در شکل‌گیری بسیاری از شرور و فسادها تأکید دارد. بخش عظیمی از شرور و مفاسدی که در زمین رخ می‌دهد، نه مستقیماً از جانب خداوند، بلکه نتیجه مستقیم اعمال، انتخاب‌ها، و انحرافات خود انسان‌هاست. این همان چیزی است که قرآن در سوره روم آیه ۴۱ به روشنی بیان می‌دارد: "ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ"؛ یعنی: «فساد در خشکی و دریا به سبب آنچه دست‌های مردم کسب کرده‌اند، آشکار شد تا [خداوند] پاره‌ای از اعمالشان را به آن‌ها بچشاند، باشد که بازگردند.» این آیه به صراحت نشان می‌دهد که بخش عظیمی از شرور و مفاسد، محصول گناهان، ظلم‌ها، و انتخاب‌های نادرست بشری است. انسان با انتخاب‌های غلط خود، نه تنها به خود، بلکه به جامعه، محیط زیست، و حتی نسل‌های آینده نیز آسیب می‌رساند. این شرور، نتیجه طبیعی و منطقی آزادی انتخاب انسان است؛ آزادی‌ای که بدون آن، مفهوم مسئولیت، تکلیف، پاداش و کیفر الهی بی‌معنا خواهد بود. خداوند به انسان عقل، فطرت، و انبیا را عطا فرموده تا راه خیر را بشناسد، و او را در انتخاب مسیرش آزاد گذاشته است. علاوه بر این، قرآن به نقش «شیطان» به عنوان عامل وسوسه، اغوا و انحراف اشاره می‌کند. شیطان موجودی است که از فرمان خداوند سرپیچی کرد و پس از رانده شدن از درگاه الهی، قسم خورد تا انسان‌ها را گمراه سازد و آن‌ها را از صراط مستقیم دور کند. اما قدرت شیطان تنها در حد وسوسه و دعوت است و او هیچ سلطه قهری و اجباری بر انسان ندارد. او فقط می‌تواند به انسان وعده‌های دروغین دهد و او را فریب دهد، و این انسان است که با اراده خود می‌تواند دعوت او را بپذیرد یا رد کند. در سوره ابراهیم آیه ۲۲ می‌فرماید: "وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي"؛ یعنی: «و شیطان هنگامی که کار [قضاوت] تمام شد، گفت: «به راستی خدا به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم و خلف وعده کردم. و مرا بر شما هیچ سلطه‌ای نبود، مگر اینکه شما را دعوت کردم و شما نیز دعوت مرا پذیرفتید.» این آیه کاملاً نشان می‌دهد که شیطان تنها وسوسه‌گر است و انتخاب نهایی با خود انسان است و لذا مسئولیت اعمال بد به گردن خود انسان است. قرآن همچنین به «حکمت الهی» در پس رخدادهای به ظاهر ناگوار و شرور اشاره می‌کند. چه بسا خیری بزرگ و پنهان در دل شری نهفته باشد که از دید محدود انسان پنهان است و او قادر به درک آن در زمان وقوع نیست. داستان حضرت موسی و خضر در سوره کهف نمونه بارزی از این حکمت است؛ جایی که خضر (با اذن الهی) کشتی را سوراخ می‌کند، نوجوانی را می‌کشد و دیواری را تعمیر می‌کند، که هر یک در ظاهر شر یا عملی نامتعارف به نظر می‌رسند، اما در باطن، هر یک از این اقدامات برای پیشگیری از شر بزرگتر یا رسیدن به خیری پنهان و بزرگتر بوده است. این داستان به انسان می‌آموزد که دانش او محدود است و نباید در مورد حکمت اقدامات الهی و اتفاقات ناگوار عجولانه قضاوت کند و در هر حال، اعتماد به قدرت و دانش الهی را در اولویت قرار دهد. از منظر قرآن، وجود «شر» نه تنها با عدل و رحمت الهی در تضاد نیست، بلکه بستری برای ظهور صفات کمالی خداوند و رشد و تعالی انسان فراهم می‌آورد. صفاتی چون صبر، توکل، توبه، شجاعت، بخشش، فداکاری، تسلیم و رضا، تنها در مواجهه با سختی‌ها، مصائب و شرور است که می‌توانند بروز و ظهور یابند، تقویت شوند و به کمال رسند. اگر همیشه همه چیز بر وفق مراد بود و رنجی وجود نداشت، معنای این صفات کمرنگ می‌شد و انسان به خودشکوفایی کامل نمی‌رسید. شر، ارزش و اهمیت خیر را آشکار می‌سازد و به انسان کمک می‌کند تا قدر نعمت‌های الهی را بهتر بداند. همان‌گونه که تاریکی، قدر نور را نمایان می‌کند و بیماری، ارزش سلامتی را می‌نمایاند. همچنین، وجود شر بستری برای امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا فراهم می‌کند که از اهداف مهم دین اسلام است. در نهایت، قرآن کریم راهکارهای عملی و معنوی برای مواجهه با شرور را نیز مطرح می‌کند. این راهکارها شامل صبر و استقامت، نماز و یاد خدا، توبه و استغفار، جهاد در راه خدا (چه جهاد اکبر با نفس و چه جهاد اصغر در برابر ظلم)، امر به معروف و نهی از منکر، احسان به دیگران، و پناه بردن به خداوند و توکل بر اوست. این آموزه‌ها به انسان کمک می‌کنند تا نه تنها در برابر شرور مقاومت کند و تسلیم نشود، بلکه از آن‌ها برای تزکیه نفس، تقویت ایمان، و تقرب به خداوند استفاده کند. بنابراین، هرچند اصطلاح «فلسفه شر» به آن شکل خاص فلسفی در قرآن به کار نرفته، اما جامع‌ترین و عمیق‌ترین تبیین‌ها و رهنمودها در خصوص چرایی و چگونگی مواجهه با رنج و بدی در آن یافت می‌شود که از هر فلسفه‌ای کامل‌تر، کاربردی‌تر و روحیه‌بخش‌تر است. قرآن، شر را از زاویه توحید، حکمت الهی، و اختیار انسان می‌نگرد و آن را ابزاری برای تعالی روح و شناخت بیشتر خداوند و هدف آفرینش معرفی می‌کند. این نگاه، بر خلاف بسیاری از دیدگاه‌های فلسفی که ممکن است به پوچ‌گرایی بینجامند، نه تنها یأس و ناامیدی را از انسان می‌گیرد، بلکه امید، معنا و هدف را به زندگی او می‌بخشد و او را به سوی تلاش برای رفع شرور و گسترش خیر در عالم رهنمون می‌شود و پاداش عظیمی برای صابران و نیکوکاران در نظر می‌گیرد.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که در ایام گذشته، بازرگانی نیک‌سیرت بر کشتی نشست تا کالاهای گران‌بهایش را به شهری دوردست برد. در میان راه، طوفانی سهمگین برخاست و کشتی غرق شد و بازرگان با هزار زحمت خود را به ساحل رساند، اما تمام دارایی‌اش به باد فنا رفت. او غمگین و ناامید بر شن‌های ساحل نشست و به سرنوشت خود می‌اندیشید که چرا چنین بلایی بر سر او آمده است؟ در همان حال، شاهزاده‌ای از آن دیار که به قصد شکار به ساحل آمده بود، او را دید و از حالش جویا شد. بازرگان داستان خود را بازگفت. شاهزاده که دلی روشن داشت، لبخندی زد و گفت: «ای مرد، هرچه از کف رفت، حتماً خیری در پی داشته است.» بازرگان با تعجب پرسید: «چگونه؟» شاهزاده او را به قصر خویش برد و چون بازرگان از فنون دریانوردی و ساخت کشتی آگاه بود، شاهزاده او را به ساخت ناوگانی عظیم گماشت. پس از چندی، این ناوگان به قدرتی بی‌نظیر تبدیل شد و بازرگان نیز به ثروت و جایگاهی رسید که صد برابر آنچه از دست داده بود، بود. روزی بازرگان به شاهزاده گفت: «راست گفتی ای ولیعهد، اگر آن کشتی غرق نمی‌شد، هرگز به این معرفت و سعادت نمی‌رسیدم. گاهی شرّ ظاهر، راهی به سوی خیر عظیم باز می‌کند.» اینگونه بود که او آموخت که در پس هر سختی، حکمتی پنهان است و گره‌ای که به دست ما گشوده نمی‌شود، به دست تقدیر گشوده خواهد شد.

سوالات مرتبط