قرآن کریم نه تنها تضادی با علم ندارد، بلکه بشر را به تفکر و مشاهده در پدیدههای طبیعی دعوت میکند؛ زیرا این پدیدهها آیات و نشانههایی از قدرت و حکمت الهی هستند و علم میتواند درک ما را از عظمت خالق بیشتر کند. علم به 'چگونگی' و دین به 'چرایی' وجود میپردازند و مکمل یکدیگرند.
یکی از بزرگترین سوءتفاهمها در عصر حاضر، تصور وجود تضاد و تقابل میان علم و دین است. اما با نگاهی عمیق و منصفانه به تعالیم قرآن کریم، به وضوح میتوان دریافت که نه تنها چنین تضادی وجود ندارد، بلکه قرآن پیوسته بشریت را به تفکر، تحقیق، و مشاهده در پدیدههای طبیعی دعوت میکند و این پدیدهها را نشانهها و آیاتی از قدرت بیکران، حکمت بینهایت و وجود بیهمتای خداوند متعال معرفی میکند. در حقیقت، قرآن کتاب راهنمای زندگی و هدایت انسان است، نه یک کتاب درسی علمی به معنای امروزی، اما در عین حال، سرشار از اشاراتی است که ذهن انسان را به سوی کشف اسرار عالم هستی سوق میدهد و از این طریق، ایمان به خالق را تقویت میکند. قرآن کریم در آیات متعدد، انسان را به تعقل، تدبر، تفکر و نظر در خلقت آسمانها و زمین، خود انسان، حیوانات، گیاهان و دیگر پدیدههای طبیعی فرا میخواند. این آیات، تفکر را عبادت میدانند و بر این باورند که هر کشف علمی، پردهای از عظمت خالق برمیدارد. برای مثال، سوره غاشیه (آیات 17-20) انسان را به نگاه کردن به شتر، آسمان، کوهها و زمین دعوت میکند تا از نحوه آفرینش آنها درس گیرد. این نوع دعوت به مشاهده و تفکر، جوهر رویکرد علمی است. قرآن میفرماید: "أَوَلَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ" (اعراف: 185)؛ یعنی "آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر آنچه خدا آفریده، نظر نکردند؟". این آیات به روشنی نشان میدهند که دین اسلام، علم را مانع پیشرفت و توسعه نمیداند، بلکه آن را یکی از راههای شناخت خدا و رسیدن به حقیقت میشمارد. دوران طلایی تمدن اسلامی، که در آن دانشمندان مسلمان پیشگامان علم در حوزههای مختلف نجوم، پزشکی، ریاضیات، شیمی، فیزیک و فلسفه بودند، گواه زندهای بر این هماهنگی است. آنها با الهام از آیات قرآن، به دنبال کشف قوانین حاکم بر هستی بودند و هر کشف علمی را دلیلی بر عظمت و نظم الهی میدیدند. تضاد معمولاً زمانی رخ میدهد که یکی از دو طرف، یا هر دو، به درستی درک نشده باشند. اگر تعاریف درست و منطقی از علم و دین داشته باشیم، میبینیم که هر یک قلمرو خاص خود را دارند و مکمل یکدیگرند. علم به چگونگی (How) پدیدهها میپردازد؛ یعنی کشف قوانین و مکانیسمهای حاکم بر طبیعت. فیزیک توضیح میدهد که چگونه جهان کار میکند، شیمی به ترکیب مواد میپردازد، و زیستشناسی به چگونگی حیات. اما دین، به چرایی (Why) وجود میپردازد؛ یعنی معنا، هدف، و خالق نهایی هستی. علم به سؤال "چگونه جهان آفریده شد؟" پاسخ میدهد، در حالی که دین به سؤال "چرا جهان آفریده شد و هدف از آفرینش چیست؟" پاسخ میدهد. این دو سؤال متناقض نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و تصویری کاملتر از هستی ارائه میدهند. علم به ما ابزاری برای درک دقیقتر و عمیقتر آفرینش خداوند میدهد و دین به علم جهت و هدف میبخشد و آن را از افتادن در دام مادیگرایی محض و بیمعنایی نجات میدهد. همچنین، برخی اوقات تضادهای ظاهری از تفسیرهای نادرست آیات دینی یا فهم ناقص از نظریههای علمی ناشی میشوند. قرآن کریم در برخی موارد از زبان استعاری و نمادین استفاده میکند که فهم literal یا تحتاللفظی از آنها ممکن است منجر به برداشتهای غلط شود. از سوی دیگر، نظریههای علمی همواره در حال تکامل و تغییر هستند و یافتههای جدید ممکن است نظریههای پیشین را اصلاح کنند. بنابراین، عجله در اعلام تضاد میان یک نظریه علمی نوظهور با یک برداشت سطحی از متن دینی، کاری غیرمنطقی است. ایمان واقعی به خداوند و عظمت خلقت او، دانشمند را به تواضع و فروتنی و تلاش بیشتر برای کشف حقایق سوق میدهد، چرا که هر حقیقت علمی کشف شده، تنها گوشهای از نظم و حکمت الهی را آشکار میسازد. در نتیجه، قرآن نه تنها هیچ تضادی با علم ندارد، بلکه پایههای یک نگرش علمی عمیق را در ذهن بشر میکارد، نگرشی که در آن هر کشف علمی، فرصتی برای تعمیق ایمان و شکرگزاری در برابر خالق هستی است. این دیدگاه، علم را به عنوان ابزاری برای تأمل در آیات الهی میبیند و دین را به عنوان منبع معنا و هدایت در مسیر این اکتشافات. بنابراین، علم و دین در اسلام دو بال پرواز انسان به سوی کمال و شناخت حقیقت هستند که بدون یکدیگر پروازی ناقص خواهند داشت.
به یقین در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، و کشتیهایی که در دریا با سودمندی برای مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده و انواع جنبندگان را در آن پراکنده کرده است، و در گردش بادها و ابرهایی که میان آسمان و زمین مسخر شدهاند، برای گروهی که خردورزند، نشانههایی است.
به یقین در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانههایی است برای خردمندان.
به زودی نشانههای خود را در سراسر جهان و در وجود خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برایشان روشن شود که او حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر هر چیزی گواه است؟
در روزگاران کهن، در شهر شیراز، دانشجویی با استعداد به نام فریدون زندگی میکرد که شب و روز به مطالعه کتب علمی و فلسفی میپرداخت و از پیچیدگیهای عالم شگفتزده بود. او در اندیشه بود که آیا این همه نظم و دقت در عالم هستی، تنها تصادفی است یا نشانهای از یک خالق توانمند؟ روزی استاد فرزانه خود را دید و این سوال را مطرح کرد. استاد با لبخندی گرم پاسخ داد: «ای فریدون! تو که از کالبد کوچک مورچه تا چرخش عظیم سیارات را با دقت مینگری، آیا ندیدهای که هر ذرهای در این عالم، خود دفتر و برگهای است از کتاب عظمت الهی؟ علم تو را به "چگونه" خلقت رهنمون میشود و دین به "چرا" و "چه کسی" آن. هرچه بیشتر بدانی، عظمت خالق بیشتر برایت آشکار میشود و ایمان عمیقتر میگردد. چونان بلبلی که از هر گل، بوی خوش حقیقت را میگیرد و در این میان، نغمه توحید سر میدهد.» فریدون از آن پس، علم را نه در مقابل دین، بلکه راهی برای نزدیکتر شدن به حقیقت مطلق و درک نشانههای خدا میدید و هر کشف علمی را دلیلی بر اعجاز آفرینش میدانست.