قرآن کریم به طور مستقیم دستور لبخند همیشگی نمیدهد، اما بر اخلاق نیکو، روی گشاده و گفتار پسندیده تأکید دارد که لبخند تجلی طبیعی آنهاست. این رویه نشانه آرامش درونی و توکل بر خداست، مگر در مواقع خاص که جدیت لازم باشد.
در آموزههای متعالی قرآن کریم، هیچ آیه مستقیمی وجود ندارد که به صراحت بیان کند انسان مؤمن باید «همیشه» لبخند بزند. قرآن بیشتر بر بنیانهای اخلاقی، روحی و رفتاری مؤمن تأکید دارد که تجلی آنها میتواند شامل روی گشاده و لبخند نیز باشد، اما نه به صورت یک وظیفه دائمی و مطلق. در واقع، آنچه قرآن بر آن تمرکز دارد، داشتن قلبی مطمئن به یاد خدا، روحی سرشار از امید و توکل، و رفتاری آمیخته با حسن خلق، تواضع، مهربانی و گفتار نیکو است. این صفات درونی و ریشهای هستند که وقتی در وجود انسان مؤمن جای میگیرند، به طور طبیعی منجر به ظاهری گشادهرو و دلنشین میشوند که لبخند نیز جزئی از آن است، اما نه تنها جلوه آن. قرآن کریم به مؤمنان دستور میدهد که با مردم به نیکی سخن بگویند و رفتار نیکو داشته باشند. به عنوان مثال، در آیه ۸۳ سوره بقره، خداوند میفرماید: «…و با مردم به نیکی سخن بگویید.» (وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا). «حسن گفتار» تنها به محتوای کلام محدود نمیشود، بلکه شامل لحن بیان، حالت چهره و گشادهرویی نیز میگردد. لبخند میتواند نشانهای از همین حسن گفتار و برخورد محترمانه و دوستانه باشد. لبخند در بسیاری از فرهنگها و دین مبین اسلام، نمادی از صلح، دوستی، استقبال و آرامش است. این عمل ساده میتواند سدها را بشکند، دلها را به هم نزدیک کند و فضایی از همدلی و محبت ایجاد نماید. انسان مؤمن که خود را مأمور به گسترش رحمت و صلح میداند، ناگزیر باید از ابزارهایی بهره گیرد که این اهداف را محقق سازد، و لبخند یکی از کارآمدترین این ابزارهاست. همچنین، قرآن بر اهمیت «خلق عظیم» و «اخلاق نیکو» تأکید فراوان دارد. خداوند در سوره قلم، آیه ۴ میفرماید: «و یقیناً تو [ای پیامبر] بر اخلاق بسیار بزرگ و ارزندهای قرار داری.» (وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ). اگرچه این آیه درباره پیامبر اکرم (ص) است، اما ایشان اسوه حسنه و الگوی کامل برای همه مؤمنان هستند. سیره پیامبر (ص) نشان میدهد که ایشان همواره دارای چهرهای گشاده و لبخندی بر لب بودند، حتی در شرایط دشوار. این نه به معنای بیتفاوتی نسبت به مشکلات، بلکه نشاندهنده آرامش درونی، توکل بر خدا و توانایی مدیریت احساسات بود. از این رو، مؤمنان نیز به تأسی از پیامبرشان، میکوشند تا در برخورد با دیگران، رویی گشاده و اخلاقی نیکو داشته باشند، و لبخند جزئی طبیعی از این رویکرد است. لبخند زدن در اسلام میتواند مصداق «صدقه» نیز باشد، چنان که در احادیث نبوی به آن اشاره شده است (اگرچه مستقیم در قرآن نیامده، اما مؤید روح کلی قرآن درباره نیکوکاری و صدقه است). این دیدگاه نشان میدهد که لبخند نه تنها یک حرکت بیاهمیت نیست، بلکه عملی ارزشمند و خیرخواهانه است که میتواند به عنوان یک صدقه معنوی، موجب اجر و پاداش اخروی برای فرد باشد. با این حال، مهم است که بین لبخند واقعی و لبخند تصنعی تفاوت قائل شویم. لبخندی که از سر ایمان، امید و آرامش درونی بر لب مینشیند، بازتابی از حالت قلبی مؤمن است که به ذکر خدا آرامش مییابد، چنانچه در سوره رعد، آیه ۲۸ میخوانیم: «آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد، آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.» (الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). این آرامش درونی میتواند به صورت لبخند و روی گشاده در مواجهه با دیگران بروز یابد، حتی در شرایط سختی که مؤمن صبورانه تحمل میکند. اما این به معنای نادیده گرفتن غم و اندوه یا نپذیرفتن احساسات طبیعی انسانی نیست. مؤمن نیز مانند سایر انسانها دچار حزن، ترس یا نگرانی میشود، اما تفاوت در نحوه مواجهه و عدم اجازه دادن به این احساسات برای کنترل کامل ظاهر و باطن اوست. لبخند زدن نباید به معنای نفی جدیت در کارها، مسئولیتپذیری یا عدم مواجهه با واقعیتهای تلخ زندگی باشد. در برخی شرایط، مانند مواجهه با ظلم، بیان حقایق ناخوشایند یا هنگام عزاداری، ممکن است لبخند زدن نامناسب باشد. مؤمن باید بین موقعیتها تمایز قائل شود و واکنش مناسب داشته باشد. اما در حالت کلی و در تعاملات روزمره، گشادهرویی و لبخند، نشانهای از تواضع، حسن نیت و آمادگی برای ارتباط مثبت است. قرآن همچنین از تکبر و رویگردانی از مردم نهی میکند، چنانکه در سوره لقمان، آیه ۱۸ آمده است: «و از مردم به تکبر روی مگردان و در زمین با خودپسندی راه مرو که خداوند هیچ خودپسندِ فخرفروش را دوست ندارد.» (وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ). لبخند، درست نقطه مقابل تکبر و خودپسندی است و بیانگر فروتنی و تمایل به برقراری ارتباط صمیمانه است. در نهایت، میتوان نتیجه گرفت که اگرچه قرآن به صراحت امر به لبخند «همیشگی» نمیکند، اما روح کلی آیات آن، مؤمنان را به داشتن چهرهای گشاده، اخلاقی نیکو، گفتاری دلنشین و رفتاری صمیمانه با دیگران تشویق میکند. لبخند یک ابزار قدرتمند برای ابراز این صفات است و میتواند نشانهای از ایمان، آرامش درونی و تعهد به اصول اسلامی در تعاملات اجتماعی باشد، مگر در شرایط خاص که جدیت یا حزن، متناسب با موقعیت باشد. پس، لبخند زدن نه یک تکلیف خشک و بیروح، بلکه تجلی طبیعی یک قلب مؤمن و روحی مطمئن است که به رحمت الهی امیدوار است و با خلق نیکو با بندگان خدا معاشرت میکند.
و (یاد کنید) هنگامی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به نیکی سخن بگویید و نماز را برپا دارید و زکات بدهید، سپس (شما) جز اندکی از شما روی برتافتید در حالی که اعراض کننده بودید.
و یقیناً تو [ای پیامبر] بر اخلاق بسیار بزرگ و ارزندهای قرار داری.
و از مردم به تکبر روی مگردان و در زمین با خودپسندی راه مرو که خداوند هیچ خودپسندِ فخرفروش را دوست ندارد.
روزی در زمان سعدی، مردی زاهد و گوشهنشین بود که همیشه عبوس و گرفته به نظر میرسید. مردم از او دوری میکردند، مبادا که با روی درهم او مواجه شوند. اما در همان شهر، بازرگانی بود که با وجود گرفتاریهای کسب و کار، همواره لبخندی بر لب داشت و با هر که روبرو میشد، با روی گشاده و کلامی شیرین سخن میگفت. سعدی میگوید: «آن زاهد به علم و تقوا معروف بود، اما بازرگان به خلق خوش و گشادهرویی. دلهای مردم بیشتر به سوی آن بازرگان مایل بود، چرا که روی گشاده و لبخند، بهتر از هزاران موعظه خشک، دلها را به هم نزدیک میکند و از نور ایمان، فروغ محبت میبخشد.» این داستان نشان میدهد که روی گشاده و لبخند، چقدر در جذب دلها و نشان دادن زیباییهای ایمان مؤثر است.