قرآن بر عدالت اقتصادی تأکید دارد، ثروت را امانت الهی میداند و از طریق احکامی چون زکات، تحریم ربا، و توزیع گسترده ثروت، به دنبال جامعهای عادلانه و بدون استثمار است.
رویکرد قرآن کریم به عدالت اقتصادی، رویکردی جامع، بنیادین و درهمتنیده با کل نظام اخلاقی و ارزشی اسلام است. قرآن بر این باور است که ثروت و منابع طبیعی، امانتهایی از سوی خداوند هستند که باید در راستای خیر و صلاح عموم جامعه مورد استفاده قرار گیرند، نه اینکه تنها در دست گروهی خاص محصور شوند. هدف اصلی، ایجاد جامعهای است که در آن فقر به حداقل رسد، استثمار و بیعدالتی اقتصادی ریشهکن شود و هر فردی از فرصتهای برابر برای رشد و شکوفایی برخوردار باشد. این دیدگاه نه تنها بر جنبههای مادی، بلکه بر ابعاد معنوی و اخلاقی کسب و کار و مصرف نیز تأکید دارد، تا چرخه اقتصادی، مسیر تعالی انسان را هموار سازد و از هرگونه فساد و ظلم دور بماند. یکی از ستونهای اصلی عدالت اقتصادی در قرآن، مفهوم زکات و صدقات است. زکات، فریضهای الهی است که بر مسلمانان ثروتمند واجب میشود تا درصد معینی از اموال خود را سالانه به فقرا، مساکین، بدهکاران، در راه ماندگان و سایر مصارف مشخص شده در قرآن (مانند آیه ۶۰ سوره توبه) بپردازند. قرآن زکات را وسیلهای برای "تطهیر" اموال و نفس انسان میداند (توبه، آیه ۱۰۳: "خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ"؛ از اموال آنان صدقهای (زکات) بگیر تا با آن ایشان را پاکسازی و تزکیه کنی و برایشان دعا کن؛ یقیناً دعای تو مایه آرامش آنان است؛ و خدا شنوا و داناست). این سیستم نه تنها به توزیع مجدد ثروت کمک میکند، بلکه حس مسئولیتپذیری اجتماعی را در میان اغنیا تقویت کرده و مانع از انباشت بیش از حد ثروت و ایجاد شکاف طبقاتی عمیق میشود. زکات تضمینکننده حداقل معیشت برای نیازمندان است و یک شبکه ایمنی اجتماعی پایدار را فراهم میآورد. این حکم الهی به روشنی نشان میدهد که ثروت اندوخته شده در جامعه اسلامی، حقی برای محرومان در خود نهفته دارد و اغنیاء صرفاً مالک مطلق آن نیستند، بلکه امانتدارانی هستند که باید حقوق دیگران را نیز رعایت کنند و از مال خود در راه رضایت پروردگار و کمک به بندگان او بهره ببرند. جنبه حیاتی دیگر، تحریم ربا (سود بانکی یا بهره) است. قرآن به صراحت ربا را حرام و آن را در تقابل با تجارت حلال قرار میدهد (بقره، آیه ۲۷۵: "الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ"؛ کسانی که ربا میخورند، برنمیخیزند مگر مانند کسی که شیطان او را با تماس خود آشفته کرده باشد. این بدان سبب است که گفتند: 'تجارت هم مانند رباست.' در حالی که خداوند تجارت را حلال کرده و ربا را حرام نموده است...). تحریم ربا از این جهت اهمیت دارد که ربا به تمرکز ثروت در دست عدهای خاص، استثمار طبقات فقیر، و ایجاد بدهیهای غیرقابل پرداخت میانجامد. سیستمی که بر پایه ربا استوار است، تولید واقعی را کند کرده و به سمت معاملات کاغذی و سفتهبازی سوق میدهد، که این امر به بیثباتی اقتصادی و بحرانهای مالی منجر میشود. در مقابل، اسلام تشویق به مشارکت، مضاربه، و سرمایهگذاریهای مولد میکند که در آن ریسک و سود میان طرفین تقسیم میشود، و این خود به عدالتی پایدارتر در اقتصاد منجر میشود. این تحریم، بنیان یک اقتصاد اخلاقی را میگذارد که هدفش رشد و رفاه عمومی است، نه انباشت بیحد و حصر ثروت توسط قلیلی از جامعه و به زیان اکثریت مردم. علاوه بر این، قرآن بر عدالت و انصاف در تمامی معاملات اقتصادی تأکید فراوان دارد. از فروشندگان و خریداران میخواهد که در وزن و پیمانه تقلب نکنند (مطففین، آیه ۱-۶)، به تعهدات خود عمل کنند، و از فریب و غش در معامله پرهیز نمایند. این تأکید بر اخلاق در کسب و کار، تضمینکننده فضایی از اعتماد و صداقت است که برای یک اقتصاد سالم ضروری است. قرآن همچنین مالکیت خصوصی را محترم میشمارد، اما آن را مطلق نمیداند و بر مسئولیتهای اجتماعی مالکان تأکید میکند. غصب اموال دیگران، احتکار (که به ضرر بازار و مردم است)، و تبذیر (اسراف و ولخرجی بیجهت) به شدت مذموم شمرده شدهاند، زیرا این اعمال به تضییع حقوق دیگران و برهم زدن تعادل اقتصادی جامعه منجر میشوند. همچنین، قرآن بر توزیع گسترده ثروت و جلوگیری از گردش آن تنها در میان اغنیا اصرار دارد. آیه ۷ سوره حشر بیان میدارد: "مَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ"؛ آنچه خداوند از اموال اهل قریهها به رسولش بازگرداند، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است تا (این اموال) میان ثروتمندان شما دست به دست نشود. این آیه یک اصل کلیدی را مطرح میکند: سیاستهای اقتصادی و اجتماعی باید به گونهای باشد که ثروت در جامعه به طور عادلانه گردش یابد و به انحصار گروهی خاص درنیاید. این امر از طریق قوانینی مانند ارث نیز محقق میشود که ثروت را پس از فوت فرد، میان طیف وسیعی از وراث تقسیم میکند و از انباشت موروثی آن در یک خانواده جلوگیری میکند. این قوانین به پویایی اقتصادی و فرصتسازی برای نسلهای جدید کمک میکنند و از ایجاد اشرافیت و انحصار موروثی جلوگیری به عمل میآورند. به طور خلاصه، رویکرد قرآن به عدالت اقتصادی رویکردی جامعنگر است که هم بر ابعاد کلان اقتصادی (مانند توزیع و گردش ثروت) و هم بر ابعاد خرد (مانند رفتار فردی در معاملات) تمرکز دارد. این رویکرد، نه تنها بر رفع نیازهای اولیه و تضمین معیشت، بلکه بر حفظ کرامت انسانی، تشویق به کار و تولید، و ایجاد جامعهای مبتنی بر همبستگی و تعاون تأکید میکند. قرآن اقتصادی را ترسیم میکند که در آن ثروت، ابزاری برای رسیدن به سعادت فردی و جمعی است، نه منبعی برای طغیان و تفرقه. این یک دعوت به یک نظام اقتصادی اخلاقمدار است که در آن سود با هدف و مسئولیتپذیری دنبال میشود و ثروت با شفقت و عدالت به اشتراک گذاشته میشود، تا هم دنیا آباد شود و هم آخرت فرد و جامعه تضمین گردد.
کسانی که ربا میخورند، برنمیخیزند مگر مانند کسی که شیطان او را با تماس خود آشفته کرده باشد. این بدان سبب است که گفتند: 'تجارت هم مانند رباست.' در حالی که خداوند تجارت را حلال کرده و ربا را حرام نموده است. پس هر که موعظهای از سوی پروردگارش به او رسد و از رباخواری بازایستد، آنچه در گذشته از ربا به دست آورده، از آنِ اوست و کارش به خدا واگذار میشود. و هر که بازگردد [و دوباره رباخواری کند]، پس آنان اهل آتشند و در آن جاودانند.
از اموال آنان صدقهای (زکات) بگیر تا با آن ایشان را پاکسازی و تزکیه کنی و برایشان دعا کن؛ یقیناً دعای تو مایه آرامش آنان است؛ و خدا شنوا و داناست.
آنچه خداوند از اموال اهل قریهها به رسولش بازگرداند، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است تا (این اموال) میان ثروتمندان شما دست به دست نشود. و آنچه را رسول به شما داد، بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید. و از خدا پروا کنید، که خدا سختکیفر است.
گویند در زمانهای قدیم، تاجری توانگر بود که مال فراوان داشت و در عیش و عشرت میزیست، اما از احوال فقیران و مستمندان شهرش غافل بود. شبها شکمش سیر و جامهاش فاخر، اما همسایگانش از گرسنگی میخفتند. روزی پیری دانا از کنار خانهاش میگذشت. تاجر او را دید و به ریشخند گفت: 'ای پیر، چه بر تو رفته که چنین ژنده پوشی و ناتوانی؟' پیر با لبخندی مهربان پاسخ داد: 'ای جوانمرد، این است حال کسی که در دنیا قناعت پیشه کند و دل به متاع فانی نبندد. اما تو که این همه ثروت داری، آیا خبر داری که مال، نعمت است اگر به راه درست صرف شود، و بلاست اگر موجب غفلت و طغیان گردد؟ خداوند در قرآن فرموده که مال نباید میان توانگران شما دست به دست شود. پس در گنجینه خود جز گنجهای بخشش و سخاوت میندوز، که آنها باقیترند و تو را نزد پروردگار مقامی والا میبخشند.' تاجر از سخن پیر شرمسار شد و در دل توبه کرد و از آن پس، مال خود را به عدالت و نیکوکاری صرف نمود و نامش به نیکی در میان مردمان ماند و برکت به مال و جانش آمد.