قرآن کریم ثروتاندوزی افراطی را مذموم دانسته و بر عدالت اقتصادی، انفاق و عدم احتکار تأکید میکند. ثروت امانتی الهی است که باید در راه خیر و صلاح جامعه به کار گرفته شود و نه برای تکاثر و طغیان.
قرآن کریم، به عنوان کتاب هدایت الهی، رویکردی متعادل و جامع نسبت به مال و ثروت دارد. در حالی که کسب روزی حلال و تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی را نه تنها مجاز، بلکه در مواردی تشویق میکند، اما به شدت با ثروتاندوزی افراطی و سرمایهداری بیحد و مرزی که به ضرر جامعه و منجر به بیعدالتی میشود، مخالف است. نگاه قرآن به ثروت، نگاهی ابزاری است؛ ثروت وسیلهای برای رسیدن به اهداف متعالیتر مانند کمک به نیازمندان، گسترش عدالت، و آبادانی زمین است، نه یک هدف نهایی برای تکاثر و افتخار. از دیدگاه قرآن، مال و ثروت امانتی الهی در دست انسان است که باید با رعایت اصول الهی و موازین اخلاقی از آن بهرهبرداری شود و در راه خیر و صلاح مصرف گردد. یکی از مهمترین مفاهیمی که در قرآن در رابطه با ثروتاندوزی افراطی مطرح میشود، مفهوم «کنز» است. کنز به معنای انباشت طلا و نقره و دیگر اموال به قصد عدم مصرف آن در راه خدا یا عدم پرداخت حقوق واجب مالی است. قرآن به شدت کنزکنندگان را نکوهش میکند و عواقب دردناکی را برای آنها در آخرت وعده میدهد. آیه 34 و 35 سوره توبه به صراحت به این موضوع اشاره دارد و میفرماید: "و کسانی که طلا و نقره را انباشت میکنند و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند، به آنان از عذابی دردناک خبر ده." این آیات به روشنی نشان میدهد که انباشت ثروت به خودی خود هدف نیست، بلکه عدم استفاده صحیح از آن و بخل ورزی در مسیر انفاق و کمک به نیازمندان، امری ناپسند و مذموم است. ثروت باید در جریان باشد و در اقتصاد جامعه نقش فعال ایفا کند، نه اینکه راکد بماند و تنها به عنوان منبع فخر فروشی یا ابزار قدرت مورد استفاده قرار گیرد. قرآن بر مفهوم "عدالت اقتصادی" تأکید فراوان دارد. هدف از نظام اقتصادی اسلام، توزیع عادلانه ثروت و جلوگیری از تمرکز آن در دست عدهای خاص است. آیه 7 سوره حشر بیان میکند: "لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ" یعنی "تا [مال] میان توانگران شما دست به دست نشود." این آیه یک اصل اساسی در اقتصاد اسلامی است که به منظور جلوگیری از انحصار و ایجاد شکاف طبقاتی بیان شده است. اسلام از طریق مکانیزمهایی مانند زکات، صدقات، خمس، و وقف، تلاش میکند تا ثروت را در جامعه به گردش درآورد و از محرومان حمایت کند. زکات به عنوان یک فریضه مالی واجب، نه تنها پاککننده مال است، بلکه به عنوان یک بیمه اجتماعی برای فقرا و مساکین عمل میکند و فاصله طبقاتی را کاهش میدهد. این مکانیزمها نه تنها برای حمایت از مستضعفین بلکه برای تضمین سلامت و پویایی کلی اقتصاد جامعه ضروری هستند. علاوه بر این، قرآن به شدت با "اسراف" و "تبذیر" (ولخرجی بیحد و حصر و بیهدف) مخالف است. سرمایهداری افراطی اغلب با مصرفگرایی بیرویه و اسراف همراه است که قرآن آن را از اعمال شیطان میداند. آیه 27 سوره اسراء میفرماید: "إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا" یعنی "بیتردید، اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است." این نهی از اسراف شامل اسراف در مصرف شخصی، سرمایهگذاریهای غیرمولد و بیهدف، و هرگونه هدر دادن منابع میشود. از طرف دیگر، قرآن بر "قناعت" و "اعتدال" در تمام امور زندگی، از جمله کسب و مصرف ثروت، تأکید دارد. این تعادل به معنای دوری از حرص و طمع بیحد و حصر و در عین حال، تلاش برای بهرهمندی از نعمتهای الهی است. قرآن به ماهیت آزمایشگونه ثروت نیز اشاره دارد. در بسیاری از آیات، ثروت به عنوان یک "فتنه" یا "آزمایش" برای انسان مطرح میشود. انسان چگونه از ثروت خود استفاده میکند؟ آیا به واسطه آن طغیان میکند و حق دیگران را پایمال میکند، یا از آن در راه خیر و آبادانی استفاده میکند؟ این نگرش به ثروت به عنوان یک مسئولیت و امتحان، به انسان یادآوری میکند که ثروت تنها برای لذت شخصی نیست، بلکه ابزاری برای رسیدن به کمال و قرب الهی است. بنابراین، در حالی که سرمایهداری به معنای ایجاد ارزش، کارآفرینی و تولید ثروت در چهارچوب قوانین شرعی و اخلاقی مجاز است، اما هرگونه سرمایهداری افراطی که منجر به ظلم، استثمار، احتکار، ربا و عدم رعایت حقوق فقرا شود، از دیدگاه قرآن به شدت مردود و ممنوع است. اسلام یک نظام اقتصادی مبتنی بر عدالت اجتماعی، تعاون و مسئولیتپذیری است که در آن، ثروت باید در خدمت انسان و ارزشهای الهی باشد، نه اینکه انسان بنده ثروت و حرص آن شود.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، بسیاری از عالمان یهود و راهبان، اموال مردم را به ناحق میخورند و (مردم را) از راه خدا باز میدارند؛ و کسانی که طلا و نقره را انباشت میکنند و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند، آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.
روزی که (آن سکهها) در آتش جهنم گداخته شود و پیشانیها و پهلوها و پشتهایشان با آن داغ گردد (و به آنان گفته شود:) این است آنچه برای خود اندوختید، پس بچشید آنچه را که میاندوختید!
آنچه خداوند از (اموال) اهل آبادیها به رسولش بازگردانده، از آنِ خدا و رسول و خویشاوندان (پیامبر) و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، تا (این اموال) میان توانگران شما دست به دست نشود. و آنچه رسول به شما میدهد، بگیرید و از آنچه شما را نهی میکند، باز ایستید؛ و از خدا بترسید، که قطعاً خدا سختکیفر است.
آوردهاند که در گلستان سعدی، مردی بسیار توانگر بود که از مال دنیا بینیاز بود، اما هرگز به کسی از داراییاش نمیبخشید و پیوسته در اندیشه افزودن بر مال خود بود. او هر روز بر مال خود میافزود و لذتی از آن نمیبرد، بلکه همواره بیم از دست دادن آن را داشت و از فقر و تهیدستی آینده میترسید. روزی همسایهای فقیر که با قناعتی درویشانه زندگی میکرد، او را دید و گفت: «ای دوست، اگر این همه ثروت برای تو آرامش میآورد، پس چرا سیمای تو همواره در هم است و بوی بیم از تو به مشام میرسد؟» مرد توانگر آهی کشید و گفت: «این مال همچون آبی شور است؛ هر چه بیشتر از آن بنوشی، تشنهتر شوی و رنجت بیشتر شود. آرزوی آسایش دارم اما این مال، مرا به جای آسایش، در بند خویش گرفته است.» سعدی با این داستان ما را به یاد میآورد که ثروتاندوزی اگر با بخل و ترس از آینده همراه باشد، نه تنها سعادت نمیآورد بلکه مایه رنج و گرفتاری است و آرامش حقیقی در قناعت و بخشش است، نه در انباشت بیحد و حصر.