احساس تنهایی برای آدمهای خوب اغلب یک امتحان الهی و فرصتی برای رشد معنوی و تقویت توکل به خداست. این تنهایی ظاهری میتواند نشانه پالایش روح و ارتباط عمیقتر با پروردگار باشد.
در نگاه عمیق و پربار آموزههای قرآن کریم، مفهوم «تنهایی» برای «آدمهای خوب» یا همان مؤمنان و نیکوکاران، نه به معنای رها شدن از حمایت الهی، بلکه اغلب به عنوان یک آزمایش و مرحلهای از مسیر رشد معنوی و تعالی روح مطرح میشود. قرآن زندگی دنیا را دار ابتلاء و آزمایش میداند و مؤمنان را به صبر و استقامت در برابر ناملایمات دعوت میکند. این تنهایی ظاهری میتواند وجوه مختلفی داشته باشد که هر یک حامل حکمتها و درسهای عمیقی از سوی پروردگار متعال است. یکی از مهمترین دلایل این احساس تنهایی، «امتحان الهی» است. خداوند در قرآن میفرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ» (عنکبوت، آیه 2). آیا مردم گمان کردهاند همین که بگویند ایمان آوردیم، رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ این آیه به وضوح بیان میکند که ایمان آوردن و خوب بودن، بدون امتحان و ابتلاء نیست. گاهی این امتحان در قالب تنهایی، عدم درک از سوی اطرافیان، یا کمبود همنشینان همفکر و هممسلک بروز میکند. این تنهایی میتواند فرصتی باشد تا مؤمن به عمق ایمان خود پی ببرد، تکیهاش را به خداوند محکمتر کند و جز او به کسی وابسته نباشد. خداوند میخواهد بندگان خوبش را به بالاترین درجات قرب برساند و برای این منظور، آنها را از دلبستگیهای دنیوی و حتی تعلقات انسانی که گاهی مانع رشد میشوند، رها سازد. وجه دیگر این تنهایی، «پالایش روح و ارتقاء درجه» است. همچون طلا که برای خالص شدن باید در آتش ذوب شود، روح انسان نیز برای رسیدن به کمال و خلوص، نیازمند گذر از دشواریها و تنها ماندن در مسیر حق است. در این مسیر، مؤمن با خود و خدایش تنها میشود و فرصت مییابد تا فارغ از قضاوتها و انتظارات دیگران، صرفاً بر رضای الهی متمرکز گردد. این خودباوری و استقلال معنوی، از ثمرات همین نوع تنهایی است. قرآن در آیه 155 سوره بقره میفرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ». یعنی شما را قطعاً به چیزی از ترس، گرسنگی، و کمبود اموال و جانها و محصولات میآزماییم؛ و به شکیبایان بشارت ده. تنهایی میتواند یکی از مظاهر این کمبودها باشد که به صبر و پاداش ختم میشود. گاهی اوقات، «ماهیت متفاوت و برجسته بودن» انسانهای خوب نیز باعث تنهاییشان میشود. وقتی فردی به حق و حقیقت پایبند است و از همرنگ جماعت شدن با باطل ابا دارد، ممکن است در میان اکثریت به اقلیت تبدیل شود و در نتیجه احساس جدایی و تنهایی کند. پیامبران الهی، که نمونههای اعلای انسانهای خوب بودند، در طول تاریخ همواره با این چالش مواجه بودهاند. حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حتی پیامبر اکرم (ص) در ابتدای دعوتشان، با کمترین یاران و بیشترین مخالفتها روبرو بودند و این خود نوعی تنهایی در مسیر حق بود. اما همین تنهایی ظاهری، آنها را به سرچشمه قدرت الهی نزدیکتر میساخت و توکلشان را عمیقتر میکرد. قرآن کریم حکایتهای بسیاری از ایستادگی انبیاء در مقابل قوم خود را بیان میکند که نشاندهنده همین مفهوم است. باید توجه داشت که در منظر قرآن، تنهایی حقیقی، تنهایی از خداوند است، نه تنهایی از خلق. انسانی که با خداوند ارتباط قلبی دارد، هرگز تنها نیست. خداوند در قرآن میفرماید: «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ» (حدید، آیه 4). و او هر جا باشید با شماست. این «معیّت الهی» (همراهی خداوند) بالاترین پشتوانه و آرامش برای مؤمن است. مؤمن در خلوت خود با پروردگار به انس میرسد و همین انس، هرگونه احساس تنهایی را از او دور میکند. نماز، دعا، تلاوت قرآن و ذکر، همگی ابزارهایی برای تقویت این ارتباط و احساس دائمی حضور خداوند هستند. لذا، تنهایی ظاهری مؤمن، فرصتی برای خلوت با معبود و غوطهور شدن در دریای بیکران رحمت و انس الهی است. در نهایت، این تنهایی میتواند نشانهای از «عنایت ویژه الهی» باشد. خداوند گاهی بندگان خاص خود را از مسیرهای متفاوتی عبور میدهد تا به مقامات ویژهای دست یابند. این مسیرها ممکن است با گذر از وادی تنهایی و آزمونهای سخت همراه باشد. صبر بر این تنهایی و توکل بر خداوند، پاداشی عظیم در پی دارد که در دنیا و آخرت متجلی خواهد شد. بنابراین، اگرچه گاهی اوقات انسانهای خوب ممکن است در ظاهر احساس تنهایی کنند، اما در باطن، آنها در بالاترین مراتب همراهی با خالق خود هستند و این تنهایی، پلی است برای رسیدن به انس ابدی با پروردگار و ورود به جمع مقربان الهی در بهشت برین. این پدیدهای نیست که نشاندهنده نقص در خوب بودن فرد باشد، بلکه نشانهای از طرح بزرگ الهی برای تکامل و تعالی اوست.
آیا مردم پنداشتند همین که گفتند: «ایمان آوردیم»، رها میشوند و دیگر آزموده نخواهند شد؟
و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی، و کمبود اموال و جانها و محصولات، میآزماییم؛ و به شکیبایان بشارت ده.
اوست آنکه آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش مستقر شد. آنچه در زمین فرود میآید و آنچه از آن بیرون میآید و آنچه از آسمان نازل میشود و آنچه در آن بالا میرود را میداند؛ و او هر جا باشید با شماست و خدا به آنچه میکنید بینا است.
در حکایت است که در زمانی دور، مردی زاهد و نیکوکار به نام «بهرام» در گوشهای از شهر زندگی میکرد. بهرام، جز به رضای حق نمیاندیشید و جز به نیکی عمل نمیکرد. مردم شهر، غالباً او را درک نمیکردند و از همنشینی با او که به دنیا بیاعتنا بود، دوری میجستند. بهرام اما هرگز از راه خود بازنایستاد و در خلوت خویش با پروردگارش به مناجات میپرداخت. روزی سائلی نزد او آمد و از او پرسید: «ای نیکمرد، چرا تو را تنها میبینم و کمتر کسی است که با تو دمخور شود؟» بهرام با لبخندی آرام گفت: «ای دوست، آنان که با خلق انس میگیرند، گاهی از خالق غافل میشوند. من در این تنهایی، انسی یافتهام که هیچ جمعی توان رقابت با آن را ندارد. آنکه با خداست، هرگز تنها نیست، حتی اگر در میان بیابان باشد. حقیقت این است که تنهایی من، خلوتگاه انس با اوست، و این خلوت را به صدها جمع دنیا نمیدهم.» سائل حیران شد و دریافت که تنهایی ظاهری بهرام، خود سرچشمهای از آرامش و اتصال عمیق او با محبوب ازلی است.