قرآن کریم نیاز انسان به تأیید را پدیدهای فطری میداند که اگر به جای رضایت الهی، به رضایت مردم منحرف شود، به ریا و نفاق میانجامد. عزت و آرامش حقیقی در گرو اخلاص و جلب رضایت پروردگار است، نه تأیید متغیر دیگران.
گرایش انسان به سوی تأیید دیگران، پدیدهای پیچیده و ریشهدار است که از ابعاد مختلف روانشناختی، اجتماعی و حتی وجودی سرچشمه میگیرد. در نگاه اول، این نیاز ممکن است صرفاً یک ضعف شخصیتی یا نوعی وابستگی به نظر رسد، اما با کندوکاو عمیقتر، میتوان دریافت که این تمایل، بخشی از سرشت اجتماعی انسان است که در مسیر کمال یا انحراف، میتواند نقشآفرینی کند. قرآن کریم، با بینشی عمیق به فطرت و سرشت انسان، هرچند به صورت مستقیم به واژه «تأییدطلبی» نپرداخته است، اما با توصیفاتی از حقیقت وجودی انسان، انگیزههای او، و ارزشهایی که باید در زندگی پیجوید، راهنماییهای روشنی در این زمینه ارائه میدهد و مسیر رسیدن به یک عزت نفس پایدار و تأیید الهی را نشان میدهد. از دیدگاه قرآنی، انسان موجودی اجتماعی آفریده شده است. آیات متعددی به اهمیت روابط انسانی، تشکیل خانواده، و زندگی در اجتماع اشاره دارند. این بعد اجتماعی، به طور طبیعی نیازمند تعامل و ارتباط با دیگران است که در دل آن، تمایل به پذیرفته شدن، مورد احترام قرار گرفتن، و مورد تأیید بودن شکل میگیرد. انسان فطرتاً از طرد شدن و انزوا گریزان است و به دنبال امنیت و تعلق خاطر در جامعه است. این نیاز به تعلق، میتواند به شکل تأییدطلبی بروز کند؛ جایی که فرد میکوشد با رفتارها و گفتارهای خود، نظر مثبت دیگران را جلب کند تا جایگاه خود را در جمع تحکیم بخشد. این جنبه از تأییدطلبی، اگر در چهارچوب اعتدال و ارزشهای الهی باشد، میتواند سازنده و مفید باشد، چرا که همکاری و همبستگی اجتماعی را تقویت میکند. اما مشکل از آنجا آغاز میشود که این نیاز طبیعی از مسیر اصلی خود منحرف شده و به هدفی غایی تبدیل شود. قرآن به شدت نسبت به این انحراف هشدار میدهد. وقتی انسان رضایت و تأیید الهی را به کناری نهاده و تمام همّ و غمّ خود را معطوف به جلب رضایت مردم میکند، در ورطه ریا و نفاق میافتد. ریاکاری، به معنای انجام کارها برای دیده شدن و ستایش مردم، نه برای خداوند، یکی از مذمومترین صفات در قرآن است. در سوره ماعون، خداوند ریاکاران را سرزنش میکند و میفرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ» (ماعون: ۴-۶)؛ «پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند؛ همانان که ریا میکنند». این آیه به وضوح نشان میدهد که حتی عبادات نیز اگر با نیت جلب تأیید مردم انجام شوند، ارزش خود را از دست میدهند و مورد نکوهش قرار میگیرند. این تأکید قرآنی به اخلاص در عمل، در واقع پاسخی عمیق به مسئله تأییدطلبی است؛ انسان باید عمل خود را تنها برای خالق انجام دهد تا از قید و بند نظرات متغیر و ناپایدار مردم رها شود. قرآن به انسان میآموزد که عزت و کرامت واقعی، نه در نگاه مردم، بلکه تنها نزد خداوند است. در سوره فاطر، آیه ۱۰ میخوانیم: «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۖ»؛ «هر کس عزت میخواهد، پس بداند که عزت همگی از آنِ خداست. سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و عمل صالح آن را بالا میبرد». این آیه به روشنی بیان میکند که منبع اصلی عزت و تأیید، تنها خداوند است. وقتی انسان این حقیقت را درک میکند و قلب خود را متوجه تنها منبع عزت قرار میدهد، از اضطرابِ جلب تأیید دیگران رها میشود. چنین فردی به آرامش درونی دست مییابد، زیرا ارزش خود را بر پایه ملاکهای الهی بنا نهاده و نه بر اساس معیارهای متغیر و ناپایدار انسانی. این آرامش، ثمره اعتماد و توکل به خداوند است که در بسیاری از آیات قرآنی مورد تأکید قرار گرفته است. کسی که به خدا توکل کند، نیازی به تکیه بر مردم و خواستههای آنها ندارد و میداند که تأیید و رضایت الهی، او را از هر تایید دیگری بینیاز میکند. همچنین، قرآن در سوره توبه، آیه ۶۲، به صراحت به اولویت رضایت خداوند بر رضایت مردم اشاره میکند: «یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ ۖ وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ إِن کَانُوا مُؤْمِنِینَ»؛ «(منافقان) به خدا برای شما قسم میخورند تا شما را راضی کنند، در حالی که اگر مؤمن باشند، خدا و پیامبرش سزاوارترند که آنها را راضی کنند». این آیه، تصویری گویا از وضعیتی است که انسان تلاش میکند مردم را راضی کند، حتی با دروغ و تظاهر، در حالی که باید رضایت خداوند را در اولویت قرار دهد. این تأکید، به معنای نادیده گرفتن جایگاه مردم یا روابط اجتماعی نیست، بلکه به این معناست که در تعارض میان رضایت خلق و رضایت خالق، همیشه کفه رضایت خالق سنگینتر باشد. این رویکرد، به انسان استقلال فکری و رفتاری میبخشد و او را از اسارت قضاوتهای سطحی و زودگذر مردم رها میسازد. به جای اینکه نگران نگاه مردم باشد، نگران نگاه پروردگار خود خواهد بود. در نهایت، قرآن به انسان یادآوری میکند که زندگی دنیوی، صحنه آزمایش است و اعمال انسان، در روز قیامت مورد محاسبه قرار خواهند گرفت. در این مسیر، معیار اصلی سنجش اعمال، نیت و اخلاص است، نه میزان تأیید و تحسین مردم. کسی که زندگی خود را بر پایه جلب رضایت الهی بنا نهد، به ثباتی روحی و آرامشی عمیق دست مییابد که هیچ نوسانی در نظرات مردم، توانایی بر هم زدن آن را ندارد. این فرد، فارغ از تمجید یا مذمت دیگران، به وظیفه خود عمل میکند، زیرا میداند که پاداش و جزای واقعی، تنها نزد خداوند است. تأییدطلبی افراطی، انسان را از این هدف اصلی دور میکند و او را در گرداب دغدغههای بیحاصل و رنجهای روانی گرفتار میسازد. بنابراین، قرآن با دعوت به اخلاص، توکل و عزتطلبی از خداوند، راهی برای رهایی از بند تأیید دیگران و رسیدن به خودباوری حقیقی و آرامش درونی ارائه میدهد.
هر کس عزت میخواهد، پس بداند که عزت همگی از آنِ خداست. سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و عمل صالح آن را بالا میبرد. و کسانی که نقشههای بد میکشند، برایشان عذابی سخت است و نیرنگهایشان تباه میشود.
آنها برای شما به خدا سوگند یاد میکنند تا شما را راضی کنند، در حالی که اگر مؤمن باشند، خدا و پیامبرش سزاوارترند که آنها را راضی کنند.
بگو: «من فقط بشری مانند شما هستم که به من وحی میشود که معبود شما، معبود یگانه است. پس هر کس امید به دیدار پروردگارش دارد، باید کار نیک انجام دهد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.»
گویند مردی خردمند در روزگاری میزیست که پیوسته در میان مردم به نیکی و صداقت معروف بود. اما برخی حسودان خواستند او را بدنام کنند و نزد حاکم از او بد گفتند. حاکم آن مرد را احضار کرد و با چهرهای درهم از او پرسید: «چه کردهای که مردم چنین دربارهات سخن میگویند؟» مرد خردمند با آرامش پاسخ داد: «ای حاکم، من عمریست در پی رضایت خلق نبودهام، که رضایت خلق را نهایت نیست و آن را پایانی نیست. من تنها در پی رضایت خالق بودهام، زیرا اوست که تنها شایسته رضایت است و هر که او را راضی کند، نیازی به تایید بندگان ندارد. سخن مردمان همچون بادی است که میآید و میرود، اما آنچه نزد حق است، باقی میماند.» حاکم از سخن او متاثر شد و دانست که او بر حق است، و حسودان شرمنده گشتند و او به آرامش حقیقی خود بازگشت.