چرا بعضی گناهان در جامعه عادی شده‌اند؟

قرآن کریم عادی‌سازی گناهان را نتیجه عواملی چون پیروی از هوای نفس، غفلت از خدا، ترک امر به معروف و نهی از منکر و فریب‌های شیطان و دنیا می‌داند. این عوامل باعث می‌شوند که زشتی گناه از بین رفته و به امری عادی در جامعه تبدیل شود.

پاسخ قرآن

چرا بعضی گناهان در جامعه عادی شده‌اند؟

از دیدگاه قرآن کریم، پدیده عادی‌سازی گناهان در جامعه، هرچند با این واژه صریح «عادی‌سازی» مطرح نشده، اما ریشه‌ها و عوامل آن به‌طور عمیقی تبیین گردیده است. قرآن، آیینه‌ای است که هم ماهیت انسان و هم دینامیک جوامع را منعکس می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه انحرافات، به مرور زمان، از کارهای فردی به ناهنجاری‌های اجتماعی و سپس به اموری «معمول» و حتی «پذیرفته‌شده» تبدیل می‌شوند. این فرایند نه یک اتفاق ناگهانی، بلکه نتیجه یک زنجیره از عوامل روانی، معنوی و اجتماعی است که قرآن به آن‌ها اشاره دارد. یکی از مهم‌ترین دلایلی که قرآن بر آن تأکید دارد، «پیروی از هوای نفس و شهوات» است. وقتی انسان‌ها، به جای پیروی از هدایت الهی و عقل سلیم، تسلیم تمایلات و خواسته‌های نفسانی خود می‌شوند، مرزهای اخلاقی کمرنگ می‌گردد. قرآن بارها هشدار می‌دهد که دنبال کردن هوس‌ها و شهوات، انسان را از مسیر حق منحرف می‌کند و به انحطاط می‌کشاند. برای مثال، در آیه 27 سوره نساء، خداوند می‌فرماید: «وَاللَّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْكُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیمًا» (و خدا می‌خواهد به شما روی آورد [و گناهان شما را ببخشد]، و کسانی که پیرو شهواتند می‌خواهند سخت منحرف شوید). وقتی این پیروی از هوای نفس به یک پدیده جمعی تبدیل می‌شود، گناهانی که ریشه در این تمایلات دارند، دیگر زشت و ناپسند شمرده نمی‌شوند، بلکه به تدریج جزئی از زندگی روزمره و حتی «حق» افراد تلقی می‌گردند. این مسئله منجر به یک چرخه معیوب می‌شود؛ هرچه گناه بیشتر انجام شود، قبح آن بیشتر می‌ریزد و عادی‌تر می‌شود، و هرچه عادی‌تر شود، افراد بیشتری جسارت انجام آن را پیدا می‌کنند. دومین عامل کلیدی، «غفلت از یاد خدا و روز معاد» است. قرآن کریم، غفلت را ریشه بسیاری از انحرافات می‌داند. وقتی انسان از هدف اصلی خلقت خود غافل می‌شود و فراموش می‌کند که روزی باید در برابر پروردگارش پاسخگو باشد، انگیزه‌های درونی برای پرهیز از گناه و عمل صالح ضعیف می‌شود. در آیه 179 سوره اعراف، خداوند کسانی را که از آیات الهی غافل می‌شوند و به دلیل عدم استفاده صحیح از قوای ادراکی‌شان (قلب، چشم، گوش)، گمراه می‌شوند، به چهارپایان تشبیه می‌کند: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ». این غفلت جمعی، زمینه را برای شیوع گناه فراهم می‌آورد، زیرا دیگر هیچ وجدان بیدار یا ترس از عواقب اخروی برای بازدارندگی وجود ندارد. جامعه‌ای که از یاد خدا غافل شود، معیارهای اخلاقی خود را از دست می‌دهد و گناهان به تدریج در تار و پود آن تنیده می‌شوند. سومین عامل و شاید مهم‌ترین آن در سطح جامعه، «ترک امر به معروف و نهی از منکر» است. قرآن این فریضه را از ویژگی‌های اصلی امت اسلامی و عامل سعادت جامعه می‌داند. در آیه 104 سوره آل عمران، خداوند می‌فرماید: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (و باید از میان شما گروهی باشند که به نیکی دعوت کنند و به معروف فرمان دهند و از منکر بازدارند؛ و آنانند که رستگارند). وقتی این ستون فقرات اخلاقی جامعه تضعیف شود، یعنی افراد نسبت به انحرافات بی‌تفاوت شوند و سکوت پیشه کنند، گناه بدون مانع و رادعی رشد می‌کند. آیه 79 سوره مائده به‌صراحت به قوم بنی‌اسرائیل اشاره می‌کند که لعنت خدا بر آن‌ها آمد، چرا که «كَانُوا لَا یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ ۚ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ» (یکدیگر را از کار زشتی که انجام می‌دادند بازنمی‌داشتند؛ چه بد بود کاری که انجام می‌دادند). این بی‌تفاوتی جمعی نسبت به گناه، بزرگترین عامل در عادی‌سازی آن است. اگر کسی برای خلافکاری تذکر ندهد و دیگران نیز واکنشی نشان ندهند، آن خلافکار تصور می‌کند عملش اشتباه نیست و حتی ممکن است الگویی برای دیگران شود. چهارمین عامل، «تزیین شیطان و تأثیر رفقای بد» است. شیطان دشمن آشکار انسان است و همواره تلاش می‌کند تا اعمال بد را در نظر انسان زیبا جلوه دهد و او را به سوی گناه وسوسه کند. در آیه 63 سوره نحل، خداوند می‌فرماید: «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (به خدا سوگند که ما به سوی امت‌هایی پیش از تو [پیامبرانی] فرستادیم، پس شیطان کارهایشان را برایشان زیبا جلوه داد و امروز او سرپرست آنهاست و برای آنها عذابی دردناک است). این وسوسه‌های شیطانی، زمانی که با محیط آلوده و رفقای ناسالم همراه شوند، قدرت تخریب بیشتری پیدا می‌کنند. جامعه‌ای که در آن ارزش‌های شیطانی مانند خودپرستی، مال‌پرستی و لذت‌گرایی ترویج می‌شود، بستر مناسبی برای رشد گناهان و عادی‌شدن آن‌هاست. پنجمین دلیل، «حب دنیا و غفلت از آخرت» است. زمانی که عشق به دنیا و مظاهر آن بر عشق به خدا و ارزش‌های اخروی پیشی می‌گیرد، انسان حاضر می‌شود برای رسیدن به اهداف دنیوی خود، پا بر روی اصول اخلاقی و احکام الهی بگذارد. در آیه 38 سوره توبه، خداوند کسانی را که برای جهاد سستی می‌کنند و به دنیا می‌چسبند، مورد نکوهش قرار می‌دهد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ» (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! شما را چه شده است که چون به شما گفته شود: در راه خدا [به سوی جهاد] کوچ کنید، به زمین سنگینی می‌کنید؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت دل خوش کرده‌اید؟ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست). این دیدگاه مادی‌گرایانه، باعث می‌شود که بسیاری از گناهان، مانند ربا، رشوه، دروغ، و فریب، که ممکن است در ظاهر منافعی دنیوی داشته باشند، نه تنها عادی شوند بلکه به عنوان ابزاری برای موفقیت و پیشرفت در جامعه پذیرفته شوند. به‌طور خلاصه، عادی‌سازی گناهان در جامعه از منظر قرآن، نتیجه همگرایی چندین عامل است: ضعف ایمان و غفلت از خدا، پیروی از هوای نفس، بی‌تفاوتی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر، و فریبندگی‌های شیطان و دنیا. قرآن به مؤمنان هشدار می‌دهد که باید همواره مراقب این عوامل باشند و با تقوا، آگاهی، و مسئولیت‌پذیری جمعی، در برابر شیوع گناهان مقاومت کنند و جامعه‌ای بر پایه ارزش‌های الهی بنا نهند. مبارزه با عادی‌سازی گناه، نیازمند بازگشت به تعالیم اصیل قرآن و عمل به دستورات آن در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی است.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که پادشاهی در هند، پس از مدتی غفلت از احوال رعیت، با وزیران خود مشورت کرد و گفت: «مردم تباه شده‌اند و در ناز و غفلت به سر می‌برند. چگونه می‌توانم این وضع را اصلاح کنم؟» وزیری گفت: «با شدت عمل.» دیگری گفت: «با ایجاد ترس.» سومی گفت: «با عبرت‌آموزی از بعضی افراد.» اما وزیر خردمند گفت: «ای پادشاه! مردم آیینه‌ی حاکم خود هستند. اگر چشمه زلال باشد، رودخانه نیز زلال خواهد بود. اگر از مردم خود عدالت و راستی می‌خواهی، ابتدا خودت عادل و راستگو باش.» این داستان یادآور می‌شود که اگر حاکمان یا افراد صاحب نفوذ در جامعه، نسبت به گناهان و انحرافات غفلت کنند یا خود به آن آلوده شوند، آن گناهان به تدریج در میان مردم عادی می‌شوند و قبحشان از بین می‌رود؛ زیرا مردم غالباً به راه و روش بزرگان خود نگاه می‌کنند و اگر راه خطا عادی جلوه کند، آن را می‌پذیرند. پس برای اصلاح جامعه، باید از خود آغاز کرد و با بیدار کردن وجدان‌ها، مانع از عادی‌شدن زشتی‌ها شد.

سوالات مرتبط