بعضی رنجها را باید پذیرفت، زیرا زندگی امتحانی الهی است و حکمت خداوند فراتر از درک ماست. صبر و توکل به خدا، راه دستیابی به آرامش و رشد معنوی در برابر آنچه نمیفهمیم، است.
در مواجهه با رنجها و سختیهای زندگی، طبیعی است که انسان به دنبال چرایی و پاسخی برای آنچه بر او میگذرد باشد. این میل به درک و یافتن معنا، بخشی از ذات کنجکاو و جویای حقیقت بشر است. اما گاهی اوقات، با وجود تلاش فراوان، پاسخی روشن و فوری برای برخی رنجها نمییابیم. در اینجاست که تعالیم قرآن کریم به ما بینشی عمیق و آرامشبخش میدهد که چرا پذیرش برخی رنجها بدون یافتن پاسخ صریح، میتواند بخشی جداییناپذیر از سفر ایمان و رشد معنوی باشد. این پذیرش، نه به معنای تسلیم منفعلانه، بلکه به معنای درک جایگاه خود در برابر حکمت بینهایت الهی است. اولین نکتهای که قرآن کریم بر آن تأکید دارد، این است که زندگی دنیا ماهیتاً میدان آزمایش و ابتلا است. خداوند متعال در آیات متعددی به صراحت بیان میدارد که انسانها مورد آزمون قرار خواهند گرفت تا حقیقت ایمانشان آشکار شود و درجاتشان ارتقا یابد. این آزمونها اشکال مختلفی به خود میگیرند؛ گاهی به صورت فقر و گرسنگی، گاهی ترس و ناامنی، و گاهی از دست دادن عزیزان یا اموال. به عنوان مثال، در سوره بقره آیه ۱۵۵ میفرماید: "و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کمبود اموال و جانها و محصولات میآزماییم؛ و به شکیبایان بشارت ده." این آیه به وضوح نشان میدهد که رنجها جزئی از برنامه الهی برای پالایش و تربیت انسان هستند. وقتی رنجی بدون پاسخ آشکار به سراغمان میآید، در واقع امتحانی برای میزان صبر، توکل و تسلیم ما در برابر اراده الهی است. در این مسیر، هدف آزمون غالباً نه درک چرایی دقیق آن لحظه، بلکه دیدن نحوه واکنش و پایداری انسان در برابر آن است. این دیدگاه قرآنی، رنج را نه تنها یک اتفاق ناگوار، بلکه فرصتی برای رشد و تقرب میبیند. هر سختی، پتانسیل دارد که ایمان ما را عمیقتر کرده، وابستگی ما را به دنیا کم کند و ما را به سوی خالقمان بازگرداند. این فرآیند پالایش، در نهایت به کمال روح و رضایت الهی میانجامد. پذیرش این حقیقت که زندگی سراسر آزمون است، به ما کمک میکند تا با دیدی بازتر و قلبی آمادهتر با ناملایمات روبرو شویم و به جای غرق شدن در چراییهای بیجواب، بر نحوه مواجههمان تمرکز کنیم. دومین و شاید مهمترین دلیل برای پذیرش رنجهای بیجواب، حکمت نامتناهی خداوند و محدودیت دانش و بینش بشری است. انسان تنها بخش کوچکی از واقعیت را میبیند و میفهمد، در حالی که خداوند به تمامی ابعاد پنهان و آشکار، گذشته، حال و آینده آگاه است. قرآن کریم در سوره بقره آیه ۲۱۶ به زیبایی این حقیقت را بیان میکند: "و بسا چیزی را ناخوش دارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما شر است. و خدا میداند و شما نمیدانید." این آیه کلیدی، سنگ بنای درک ما از رنجهای بیجواب است. گاهی آنچه ما شر میپنداریم، در باطن خود حاوی خیر کثیری است که فهم آن در زمان وقوع رنج برای ما ممکن نیست. یک بیماری سخت ممکن است موجب بازنگری در زندگی، نزدیکی به خدا، یا حتی جلوگیری از یک شر بزرگتر شود که ما از آن بیخبریم. یک شکست عمیق ممکن است پلی باشد برای رسیدن به موفقیتهای بزرگتر و پایدارتر در آینده. همانطور که در داستان حضرت موسی و خضر در سوره کهف آمده است، خضر کارهایی میکند که در ظاهر خطا و ستم به نظر میرسند (سوراخ کردن کشتی، کشتن پسر، بازسازی دیوار)، اما بعداً معلوم میشود که هر یک از آنها حکمتی عمیق و خیری پنهان در پی داشته است که موسی در لحظه قادر به درک آن نبوده است. این داستان تمثیلی است برای زندگی ما؛ بسیاری از وقایعی که ما از چرایی آنها بیخبریم، ممکن است در پس پرده، حکمتها و خیرهای بزرگی نهفته داشته باشند که تنها با گذر زمان یا در سرای آخرت بر ما آشکار شوند. این درک از حکمت الهی، به ما میآموزد که به جای اصرار بر فهم کامل همه چیز، بر اعتماد و تسلیم در برابر اراده خالقی تمرکز کنیم که خیر و صلاح ما را بهتر از خودمان میداند. این عدم درک کامل، نه نشانه ضعف الهی، بلکه نشانه عظمت او و محدودیتهای ماست. سومین جنبه، نقش صبر و توکل در مواجهه با این رنجهاست. قرآن کریم صبر را از والاترین فضایل میشمارد و در آیات متعددی به آن توصیه میکند. در سوره زمر آیه ۱۰ میفرماید: "بیگمان صابران پاداش خود را بیحساب دریافت میدارند." صبر در برابر رنجهایی که چرایی آنها را نمیدانیم، اوج توکل و اعتماد به پروردگار است. این صبر، یک انفعال نیست، بلکه مقاومتی فعالانه است که با اتکا به خداوند و امید به پاداش او همراه است. در سوره بقره آیه ۱۵۳ نیز میخوانیم: "ای کسانی که ایمان آوردهاید، از صبر و نماز یاری جویید؛ قطعاً خدا با صابران است." این آیه نشان میدهد که صبر و ارتباط با خداوند (از طریق نماز) ابزارهای قدرتمندی برای مقابله با دشواریها هستند. وقتی انسان با توکل و صبر رنجی را میپذیرد، در واقع رابطه خود را با خالق عمیقتر میکند. او متوجه میشود که حتی در اوج ضعف و ناامیدی، ملجأ و پناهگاهی دارد که همه چیز در ید قدرت اوست. این حالت از تسلیم و اعتماد، آرامشی عمیق به روح و روان فرد میبخشد که از هر پاسخی برای چرایی رنج، ارزشمندتر است. پذیرش، در اینجا، نه به معنای دست کشیدن از جستجو برای بهبود شرایط (در صورت امکان)، بلکه به معنای رها کردن اصرار بر فهم کامل و فوری همه چیز و سپردن امور به دست حکمت الهی است. این اعتماد، به انسان قدرت میدهد تا با نگاهی توحیدی به مشکلات بنگرد و آنها را جزئی از مشیت الهی برای رسیدن به کمال ببیند. در نهایت، رنجها میتوانند وسیلهای برای پاک شدن گناهان و افزایش قرب الهی باشند. روایات اسلامی نیز این مفهوم را تقویت میکنند که مصائب و بلاها کفاره گناهانند و موجب ارتقای مقام انسان نزد پروردگار میشوند. بنابراین، حتی اگر پاسخی برای چرایی رنجی پیدا نکنیم، میتوانیم آن را از منظر یک فرصت برای پالایش روحی، رشد معنوی و تقرب بیشتر به خداوند ببینیم. این دیدگاه، نه تنها به انسان کمک میکند تا در برابر رنجها شکیبایی کند، بلکه به او امکان میدهد که از دل سختیها نیز درس بگیرد و به سمت کمال حرکت کند. پذیرش رنجهای بیجواب، نمادی از ایمان راستین است که میداند هر آنچه از جانب خداوند میآید، حتی اگر در ظاهر تلخ باشد، باطنی پر از خیر و رحمت دارد. این نوع پذیرش، کلید آرامش درونی و رضایت از تقدیر الهی است و راه را برای دریافت برکات پنهان و آشکار میگشاید. این دیدگاه، انسان را از ناامیدی و یأس نجات داده و به او قوت قلب میبخشد تا در هر شرایطی به رحمت و حکمت پروردگارش اعتماد کند و در مسیر بندگی ثابتقدم بماند. این رویکرد به ما یادآوری میکند که حتی در تاریکترین لحظات، نوری از امید وجود دارد و هر تجربهای، چه خوشایند و چه ناخوشایند، در طرح بزرگ الهی جایگاه خود را دارد و هدفش، خیر نهایی بنده است.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از صبر و نماز یاری جویید؛ قطعاً خدا با صابران است.
و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کمبود اموال و جانها و محصولات میآزماییم؛ و به شکیبایان بشارت ده.
جنگ بر شما مقرر شده، در حالی که برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را ناخوش دارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما شر است. و خدا میداند و شما نمیدانید.
آوردهاند که روزی مردی در بیابان میرفت و کفش نداشت. از پاهای برهنهاش مینالید و زار میزد و فکر میکرد که چقدر بدبخت است. در همین حال، به شهری رسید و دید مردی را که نه تنها کفش نداشت، بلکه پایی هم برای راه رفتن نداشت و بر زمین میخزید. در آن لحظه، مرد بیکفش از نالیدن خود شرمنده شد و قدردان نعمت وجود پاهایش گشت. سعدی شیرینسخن میفرماید: «به پای مردان رفته بودم و پای خود را میدیدم که کفش ندارد و زار مینالیدم، تا به مردی رسیدم که پا نداشت، شکر خدای کردم و بر بیکفشی صبر کردم.» این حکایت به ما میآموزد که گاهی در عمق رنج و دردی که بیجواب مییابیم، حکمتی نهفته است که با دیدن وضعیت دیگران یا در گذر زمان آشکار میشود و ما را به شکرگزاری و پذیرش رهنمون میسازد. رنجها، اگرچه تلخاند، اما میتوانند دریچهای باشند به سوی درک نعمتهای پنهان و شکرگزاری از آنچه داریم.