با وجود تواناییهای عقل، انسان نمیتواند حقیقت کامل، بهویژه حقایق غیبی و هدف نهایی خلقت را بدون وحی الهی دریابد؛ وحی نوری است که راه را برای درک حقایق مطلق هموار میکند.
از دیدگاه قرآن کریم و آموزههای اسلامی، درک کامل و جامع حقیقت، به ویژه حقایق غیبی، متافیزیکی، و هدف نهایی خلقت، بدون راهنمایی وحی الهی امکانپذیر نیست. اگرچه خداوند به انسان موهبت عقل و قدرت تفکر را عطا کرده است، اما این عقل با وجود اهمیت و تواناییهای شگرفش، دارای محدودیتهایی است که نمیتواند به تنهایی به تمام ابعاد حقیقت دست یابد. عقل انسانی میتواند جهان مادی را مشاهده کند، پدیدهها را تحلیل نماید، قوانین طبیعی را کشف کند و حتی به اصول اخلاقی کلی دست یابد. قرآن کریم بارها انسان را به تفکر در آفرینش آسمانها و زمین، در نظام کائنات، و در نشانههای الهی دعوت میکند. این آیات نشان میدهند که عقل ابزاری قدرتمند برای رسیدن به حقایق هستیشناختی و علمی است و حتی میتواند به وجود خالقی حکیم و توانا پی ببرد. با این حال، زمانی که پای مسائل ماورای طبیعت، هدف نهایی زندگی، جزئیات عبادات، احکام حلال و حرام، و سرنوشت پس از مرگ به میان میآید، عقل انسانی به تنهایی نمیتواند پاسخهای قطعی و کاملی ارائه دهد. عقل ممکن است در این زمینهها دچار خطا، تردید، یا حتی انحراف شود. تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی، و فردی در جوامع بشری نشان میدهد که بدون یک منبع هدایت واحد و معصوم، تعاریف از «حقیقت» میتواند بسیار متفاوت و حتی متناقض باشد. اینجاست که نقش بیبدیل وحی الهی، به مثابه نوری از جانب پروردگار، خود را نمایان میسازد. وحی، همانند چراغی فروزان، مسیر رسیدن به حقیقت مطلق را روشن میسازد. قرآن کریم خود را «هدی للمتقین» (هدایت برای پرهیزگاران) و «نورٌ مبین» (نوری آشکار) معرفی میکند. وحی از جانب خداوند، که علم مطلق و بینهایت دارد، نازل میشود و حقایقی را آشکار میسازد که برای عقل محدود انسانی قابل دستیابی نیستند. این حقایق شامل شناخت صحیح خداوند و صفات او، چگونگی ارتباط با خالق، حکمت آفرینش انسان و جهان، جزئیات معاد و زندگی پس از مرگ، و دستورالعملهای جامع برای سعادت دنیوی و اخروی است. آیات متعددی در قرآن بر محدودیت علم انسان و لزوم ارسال پیامبران تأکید دارند. به عنوان مثال، در سوره اسراء آیه ۸۵ میفرماید: «وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (و از علم جز اندکی به شما داده نشده است). این آیه به روشنی نشان میدهد که انسان، با تمام پیشرفتهای علمی و عقلیاش، در برابر گستره بیکران دانش الهی، بسیار ناچیز است. لذا برای پر کردن این خلاء معرفتی و رسیدن به حقایق بنیادین هستی، نیاز مبرمی به منبعی فراتر از عقل خود دارد. همچنین، در سوره نحل آیه ۳۶ میخوانیم: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (و به تحقیق در هر امتی پیامبری برانگیختیم که [مردم را فرمان دهد] که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری جویید). این آیه به وضوح بیان میکند که خداوند در طول تاریخ برای هدایت بشر و آشکار ساختن حقیقت، پیامبران را فرستاده است. این خود گواهی است بر اینکه انسان بدون این هدایت الهی، نمیتواند به راه راست و حقیقت نهایی دست یابد. علاوه بر این، وحی نقش تصحیحکننده و تکمیلکننده را برای عقل ایفا میکند. در طول تاریخ، فلاسفه و متفکران بزرگی تلاش کردهاند تا به تنهایی و با تکیه صرف بر عقل، به حقیقت دست یابند. هرچند تلاشهای آنها ارزشمند بوده، اما بسیاری از آنها در تبیین مسائل بنیادین وجودی، مانند ماهیت خدا، هدف زندگی، و عدالت مطلق، به بنبست رسیدهاند یا به نتایج متناقضی رسیدهاند. وحی با ارائه چارچوبی جامع و پایدار، این بنبستها را رفع میکند و تصویری یکپارچه و کامل از هستی و جایگاه انسان در آن ارائه میدهد. در نهایت، میتوان گفت که عقل و وحی در اسلام مکمل یکدیگرند. عقل ابزاری است برای فهم وحی، تفکر در آیات الهی، و کشف قوانین جهان، اما وحی منبع اصلی و نهایی حقایقی است که عقل به تنهایی قادر به درک آنها نیست. حقیقت غایی و رستگاری، در گرو پیوند میان خرد و هدایت الهی است. بنابراین، انسان نمیتواند حقیقت را در معنای جامع و کامل آن، بدون وحی دریابد، چرا که وحی چراغی است که مسیر تاریک نادانی را روشن میسازد و راه را برای رسیدن به سرچشمه حقیقت مطلق، یعنی خداوند متعال، هموار میکند.
و از تو درباره روح میپرسند. بگو: «روح از امر پروردگار من است؛ و از علم جز اندکی به شما داده نشده است.»
و به تحقیق در هر امتی پیامبری برانگیختیم که [مردم را فرمان دهد] که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری جویید. پس برخی از آنان کسانی بودند که خدا هدایتشان کرد و برخی از آنان کسانی بودند که گمراهی بر آنان لازم شد. پس در زمین سیر کنید و بنگرید که سرانجام تکذیبکنندگان چگونه بوده است.
دانای غیب است و هیچکس را بر غیب خود آگاه نمیکند،
مگر رسولی که از او خشنود باشد، که در این صورت از پیش رو و از پسِ او نگهبانانی میگمارد.
در گلستان سعدی آمده است که پادشاهی عاقل، وزیری داشت که گمان میکرد با عقل و دانش خود، همه چیز را میداند و نیازی به راهنمایی ندارد. روزی پادشاه او را آزمود و گفت: «ای وزیر دانا، اگر کسی ادعای دانش مطلق کند و بگوید که خود راه راست را یافته است، چه میگویی؟» وزیر مغرورانه پاسخ داد: «چنین کسی جز جاهل نیست، زیرا علم بشر محدود است و گمان بردن به بینیازی از راهنمایی، خود عین گمراهی است.» پادشاه لبخندی زد و گفت: «پس تو که میگویی عقلت کافی است، چگونه از این قانون مستثنی میشوی؟» وزیر در فکر فرو رفت. پادشاه ادامه داد: «ای وزیر، عقل ما چون چراغی است در شب تاریک؛ راه را نشان میدهد، اما اگر خودِ راه نباشد، چه فایده؟ حقیقت نیز همچون خورشید تابان است که برای دیدنش، نیازی به چراغ نیست، بلکه خود روشنگر عالم است. و وحی الهی، همان خورشید حقیقت است که پرده از غیب برمیدارد و دلها را به نور معرفت روشن میسازد. بیآنکه پرتو آن بر دل افتد، هر قدر هم با عقل بجوییم، تنها سایهای از حقیقت را خواهیم یافت.» وزیر که از سخن پادشاه درس گرفت، سر به زیر انداخت و گفت: «راست گفتی ای شهریار، بی نور وحی، حقیقت کامل را نتوان یافت.» از آن پس وزیر با وجود دانشش، پیوسته خود را نیازمند هدایت الهی میدید و فروتنی پیشه کرد.