بله، انسانها به طور ذاتی گرایش به خداوند دارند و این فطرت در دلهایشان وجود دارد.
در قرآن کریم، مفهوم فطرت به عنوان یکی از اصول بنیادین اعتقادی و اخلاقی انسانها به روشنی بیان شده است. فطرت به معنی طبیعت اصلی انسان است که خداوند در آن نیازی ذاتی به توحید و عبادت خود نهاده است. این موضوع در آیه 30 سوره رومیان به وضوح بیان شده است: "فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا". در این آیه، خداوند به انسانها امر میکند که بر دین حنیفی که طبیعت خداوندی آنها را به سوی آن کشانده، توجه کنند. بنابراین، فطرت انسانی به سمت خداوند و اعتقاد به او سوق داده شده است و به نوعی نشاندهنده پیش فرضهای بنیادین انسان در زمینه اعتقادی است. فطرت، در واقع، به معنای غریزه و خواستههای درونی انسان نسبت به خداوند و دین اوست. این گرایش طبیعی به خدایی که انسانها در دلهای خود دارند، به عنوان خاستگاه دین و اخلاق در وجود آنها به شمار میآید. بدینترتیب، باور به اینکه انسانها به طور ذاتی تمایل به بندگی خداوند دارند، نه تنها یک اصل اعتقادی در دین اسلام است، بلکه میتواند به عنوان یک حقیقت مشترک میان ادیان نیز در نظر گرفته شود. نکته قابل توجه این است که هرچند انسانها در ساختار فطری خود تمایل به خداوند دارند، اما شرایط محیطی، فرهنگی و اجتماعی میتوانند بر این فطرت تأثیر بگذارند و برخی از افراد را از این تمایل طبیعی دور کنند. در واقع، هر فرد با توجه به نوع تربیت، محیط زندگی و تجربیاتش ممکن است به درجات مختلفی از این گرایش طبیعی آگاه شود یا آن را نادیده بگیرد. به همین دلیل است که بسیاری از افراد ممکن است در تلاش برای پیدا کردن معنا و هدف در زندگی خود، به طور ناخواسته به سوی خداوند و جستجوی او بروند. یکی از ویژگیهای مهم فطرت این است که در زمانهای چالشبرانگیز، انسانها معمولاً به این گرایش طبیعی خود بازمیگردند. در مواقع سختی و بحران، انسانها معمولاً به یاد خداوند میافتند، دعا میکنند و از او طلب یاری مینمایند. این گونه درمییابیم که فطرت انسانی به معنای واقعی کلمه یک راهنما و نقشه برای رویارویی با دشواریها و چالشها است. در موقعیتهای بحرانی، انسانها احساس نیاز به وجودی فراتر از خود را تجربه میکنند و به نوعی به خود واقعیشان نزدیکتر میشوند. این موضوع در سوره مومنون آیه 13 نیز به خوبی روشن شده است، جایی که خداوند به یادآوری میکند که انسانها در زمان خلق شدن، نسبت به او عهد و پیمان بستهاند که او را بهعنوان تنها پروردگار خود بشناسند. این آیه به نوعی نشاندهنده یک قرارداد فطری است که به تمام انسانها ذهنیت و آگاهی ابتدایی از وجود خداوند را میدهد. در واقع، انسانها از همان ابتدا به صورت ناخودآگاه با این حس غریزی روبرو هستند که در پی آن برمیآیند. بسیاری از فیلسوفان و متفکران نیز به تأثیر فطرت در شکلگیری شخصیت و رفتار انسانها اشاره کردهاند. آنها بر این باورند که تمایل به خداوند و اخلاق نیکو، به عنوان اجزای پیوستهای از فطرت انسانی، نقش اساسی در تعیین رفتارها و رفتارهای فردی و اجتماعی دارد. فطرت به عنوان یک اصل اخلاقی، موجب میشود که انسانها در تصمیمگیریهای خود به اصولی از جمله صداقت، انصاف و عدالت توجه کنند. با این حال، تأثیر محیط و تجربیات زندگی بر فطرت انسان قابل انکار نیست. به عنوان مثال، فردی که در یک محیط مثبت و حامی رشد کرده است، احتمالاً بهتر میتواند به فطرت مثبت خود پاسخ دهد و مسیر صحیح زندگی را انتخاب کند، در حالی که فردی که در یک محیط منفی و نامساعد رشد یافته است، ممکن است از فطرت مثبت خود دور شود و در رفتارهای ناپسند گرفتار شود. بنابراین، لازم است که بهعنوان جامعه و بهعنوان افرادی مستقل، به تقویت فطرت خود بپردازیم و سعی کنیم با شناخت و درک عمیق از خود، فطرت خود را تقویت کنیم. برای این منظور، افراد باید در جستجوی معنا و حقیقت زندگی خود بر بیندیشند و به فعالیتهایی بپردازند که موجب شکوفایی فطرت خداخواهانه آنها میشود. عبادت، دعا، مطالعه قرآن و تکیه بر آموزههای اخلاقی از جمله روشهایی هستند که میتوانند به تقویت فطرت انسانی کمک کنند. در نهایت، میتوان گفت که فطرت، به عنوان یک واقعیت درونی و ذاتی انسان، موجب میشود تا او در پی حقیقت و معنا برای زندگی خود باشد. با تلاش مستمر برای شناخت و تقویت این فطرت، انسانها میتوانند به درک عمیقتری از خود و ارتباطشان با خداوند برسند و در نهایت به معنای حقیقی حیات دست پیدا کنند.
پس روی خود را به دین خالص بگردان، فطرت خداوندی که مردم را بر آن آفریده، که هیچ تبدیلی در آفرینش خدا نیست؛ این است دین استوار. ولی اکثر مردم نمیدانند.
سپس ما آنها را از یکدیگر نیز بیشتر ساختیم، و سپس آنها را به سوی خداوند بارک و تعالی گردانیدیم.
روزی روزگاری مردی بود که در زندگی روزمره خود احساس تنهایی میکرد. او تصمیم گرفت به جنگل برود و در آنجا تفکر کند. در حین قدم زدن در جنگل، ناگهان متوجه آسمان زیبا و طبیعت خارقالعادهای شد. در آن لحظه، قلبش به یاد خالقش افتاد و با صدای بلند فریاد زد: "ای خدا، به تو نیاز دارم!" او در آن جا احساس آرامش و نزدیکی به خدا کرد. فهمید که گرایش به خداوند در نهادش وجود دارد و او باید این فطرت را پرورش دهد.