قرآن اجازه نقد تخریبکننده و یافتن نقص در وحی را نمیدهد، زیرا آن را کلام کامل و بینقص خداوند میداند. اما به شدت به تفکر، تدبر و پرسشگری سازنده برای فهم عمیقتر و افزایش ایمان تشویق میکند.
پاسخ به این سوال نیازمند تفکیک و درک دقیق معنای «نقد» است. اگر منظور از نقد، به چالش کشیدن، زیر سوال بردن اصالت الهی، یا یافتن نقص و خطا در کلام وحی باشد، پاسخ قاطعانه «خیر» است. قرآن کریم خود را کلام بیعیب و نقص خداوند معرفی میکند و به کرات انسانها را به تحدی (چالش کشیدن برای آوردن شبیه آن) دعوت میکند تا ناتوانی خود را در برابر عظمت کلام الهی درک کنند. این چالش، نه تنها به اثبات معجزه بودن قرآن کمک میکند، بلکه نشان میدهد که هیچ نقصی در آن وجود ندارد و نمیتواند ساخته بشر باشد. آیاتی نظیر «قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا» (اسراء، آیه 88) و «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء، آیه 82) به وضوح بر این نکته تأکید دارند که قرآن کلامی است الهی و خالی از هرگونه ناسازگاری و نقص. این آیات نه تنها اجازه نقد به معنای ایرادگیری و تخطئه را نمیدهند، بلکه دعوت به تدبر و تفکر میکنند تا افراد با ژرفنگری، اعجاز و کمال آن را درک کنند و به ایمان خود بیافزایند. از سوی دیگر، اگر منظور از «نقد» در مفهوم وسیعتر آن، یعنی تفکر، تدبر، پرسشگری برای فهم عمیقتر، استخراج احکام، و تطبیق با مقتضیات زمان باشد، پاسخ مثبت است. قرآن کریم بارها انسانها را به تعقل، تفکر، تدبر در آیات الهی و استفاده از خرد برای درک مفاهیم و پیامهای آن فرامیخواند. آیات متعددی با عبارتهایی چون «أَفَلَا يَعْقِلُونَ»، «أَفَلَا يَتَفَكَّرُونَ»، «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ» انسان را به اندیشیدن دعوت میکنند. این نوع پرسشگری و تأمل، نه از سر تردید و تخطئه، بلکه با هدف افزایش ایمان و رسیدن به معرفت عمیقتر صورت میگیرد. مسلمانان همواره تشویق شدهاند که در آیات قرآن بیاندیشند، معانی آنها را درک کنند، و حکمتهای نهفته در آنها را کشف کنند. این روند شامل پرسیدن سوالاتی درباره جزئیات، چرایی احکام، و چگونگی پیادهسازی آنها در زندگی است، اما همیشه با فرض اولیه حقانیت و درستی کلام الهی. در واقع، این نوع تدبر، یک فرآیند حیاتی برای فهم و زندگی بر اساس تعالیم قرآن است. در طول تاریخ اسلام، فقها، مفسران، و متکلمان اسلامی همواره در حال استنباط احکام و معارف از آیات قرآن بودهاند. این فرآیند استنباط و اجتهاد، خود نوعی «پرسشگری عمیق و تحلیلی» از متن مقدس است، با این هدف که مفاهیم قرآنی به بهترین شکل درک شده و برای زندگی انسانها کاربردی گردند. آنها با استفاده از ابزارهای علمی و عقلی، و در چارچوب اصول تفسیر و حدیث، تلاش کردهاند تا پرده از اسرار آیات برداشته و راهگشای زندگی مؤمنان باشند. این مجاهدت علمی، در چارچوب ایمان به وحی و تعظیم نسبت به کلام الهی صورت میگیرد و هرگز به معنای تلاش برای یافتن نقص یا رد کردن آن نیست. بلکه برعکس، هدف آن تحکیم ایمان و نشان دادن غنای بیحد و حصر قرآن است و این یک اصل بنیادی در علوم قرآنی و اسلامی است. قرآن خود به سوالات متعددی پاسخ میدهد که توسط مردم از پیامبر (ص) پرسیده شدهاند. عبارتهایی مانند «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ» (بقره، آیه 219) یا «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ» (بقره، آیه 189) گواه این است که مردم حق داشتند سوالات خود را مطرح کنند و پیامبر نیز وظیفه داشت پاسخهای وحیانی را به آنها ابلاغ کند. این پرسشها نه از سر انکار، بلکه برای فهم و عمل بهتر بوده است. این تعامل نشان میدهد که اسلام، دین تعقل و تبیین است و از طرح سوالات سازنده و معرفتافزا استقبال میکند. بنابراین، مسلمانان اجازه دارند برای فهم عمیقتر، جزئیات احکام، یا تطبیق با شرایط جدید، سوال بپرسند و در آیات تدبر کنند، اما این تدبر و پرسشگری باید در چارچوب ایمان به حقانیت و عصمت کلام الهی باشد. به طور خلاصه، قرآن اجازه «نقد مخرب» یا «ایرادگیری» از وحی را نمیدهد، زیرا آن را کلام کامل و بینقص خداوند میداند که خود تحدی کرده و انسانها را از آوردن شبیه آن ناتوان ساخته است. اما به شدت «تفکر، تدبر، و پرسشگری سازنده» را برای رسیدن به فهم عمیقتر، افزایش ایمان و استنباط احکام تشویق میکند. هدف از این تدبر، رسیدن به یقین بیشتر و عمل به رهنمودهای الهی است، نه به چالش کشیدن مبانی آن. این تمایز حیاتی است که درک درستی از رابطه انسان با وحی را فراهم میآورد و مرز میان شک سازنده و انکار مخرب را روشن میسازد. ایمان به قرآن به معنای پذیرش کامل آن به عنوان کلام خداست و تدبر در آن برای گشودن گنجینههای حکمت الهی و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی است.
آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف فراوانی مییافتند.
بگو: اگر انسانها و جنها گرد هم آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمیتوانند همانند آن را بیاورند، هرچند یکدیگر را یاری کنند.
آیا در قرآن تدبر نمیکنند، یا بر دلهایشان قفلهاست؟
روزی، عالمی جوان و پرشور، که از هوش و ذکاوت خود مطمئن بود، نزد استادی سالخورده و فرزانه رفت. او سوالی درباره نکتهای عمیق از حکمت الهی داشت که به نظرش متناقض میآمد. عالم جوان با حرارت استدلالهای خود را بیان میکرد و گمان میبرد که نقصی در آن حقیقت پذیرفتهشده یافته است. استاد با صبر گوش داد و سپس با لبخندی مهربانانه گفت: «فرزند عزیز، دریای دانش الهی بیکران است و عقل ما تنها رگهای کوچکی در برابر آن. وقتی قطرهای در اقیانوس میافتد، جزئی از اقیانوس میشود؛ اما وقتی اقیانوس را بخواهی در قطرهای بریزی، همچنان یک قطره باقی میماند.» سپس استاد داستانی از باغبان حکایت کرد که با دیدن درخت بلوطی عظیم، با تعجب از خود میپرسید چرا این درخت عظیمالجثه، بلوطهای کوچک به بار میآورد، در حالی که کدوتنبل ضعیف، خربزههای بزرگ میدهد. او با خود اندیشید: «یقیناً در اینجا حکمت الهی اشتباهی کرده است.» همینطور که در این افکار غوطهور بود، بلوطی از درخت بر سرش افتاد. فریادی برآورد و سپس ناگهان شادمان شد و گفت: «سپاس خدا را که این یک خربزه نبود! اکنون حکمت را دریافتم!» عالم جوان با شنیدن این سخن، سر خود را به نشانه فروتنی فرود آورد. او دریافت که درک واقعی نه از یافتن خطا، بلکه از جستجوی حکمتی عمیقتر با قلبی پذیرا برای یادگیری حاصل میشود، با شناخت محدودیتهای درک انسانی در برابر عظمت طرح الهی. از آن روز به بعد، پرسشهای او نه برای نقد، بلکه برای فهمیدن بود و دانش او به بینهایت فزونی یافت.