آیا قرآن به زبان به‌عنوان ابزار ناقص شناخت اشاره دارد؟

قرآن زبان را ذاتاً کامل می‌داند، اما اشاره می‌کند که دانش محدود بشر و عظمت بی‌کران حقایق الهی، باعث می‌شود زبان در دست انسان برای فهم و بیان کامل حقایق غایی، ابزاری ناقص باشد. این نقص ناشی از محدودیت فهم انسانی است، نه از خود زبان.

پاسخ قرآن

آیا قرآن به زبان به‌عنوان ابزار ناقص شناخت اشاره دارد؟

قرآن کریم، کلام الهی، به خودی خود به عنوان کتابی روشن، هدایت‌گر و مبین معرفی شده است. این بدان معناست که زبان قرآن، یعنی عربی فصیح، ابزاری کامل و بی‌نقص برای انتقال پیام‌های الهی و حقایق بنیادین هستی است. خداوند، زبان را به انسان آموخته است (الرحمن، 55:4) و این خود نشان‌دهنده یک نعمت و وسیله‌ای کارآمد برای تفاهم و بیان است. بنابراین، به طور مستقیم، قرآن زبان را فی‌نفسه به عنوان یک ابزار ناقص برای شناخت معرفی نمی‌کند؛ بلکه برعکس، از آن به عنوان ابزاری برای تبیین و روشنگری استفاده می‌کند. با این حال، زمانی که از زبان به عنوان ابزاری در دست انسان برای شناخت حقایق عظیم و بی‌کران الهی یا برای بیان دانش محدود بشری صحبت می‌کنیم، وضعیت کمی متفاوت می‌شود. قرآن بارها به محدودیت‌های دانش و فهم انسان اشاره می‌کند. این محدودیت‌ها، طبیعتاً بر توانایی انسان در استفاده از زبان برای بیان کامل و جامع هر آنچه می‌شناسد، یا در تلاش برای فهم آنچه از طریق زبان به او می‌رسد، تأثیر می‌گذارند. در حقیقت، نقص از جانب زبان (به عنوان یک ابزار الهی) نیست، بلکه از جانب گیرنده و پردازش‌کننده (یعنی انسان) و دامنه وسیع و بی‌انتهای موضوع شناخت (یعنی علم الهی) است. یکی از مهم‌ترین اشارات قرآن در این زمینه، آیه 85 سوره اسراء است که می‌فرماید: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (و از تو درباره روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است؛ و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است). این آیه به وضوح بیان می‌کند که دانش انسان بسیار ناچیز است. وقتی دانش ما نسبت به امری به این وسعت و عمق محدود است، طبیعی است که ابزارهای بیانی ما، از جمله زبان، نیز برای درک یا بیان کامل آن امر، ناکافی خواهند بود. زبان، هرچقدر هم غنی باشد، نمی‌تواند چیزی را که ذهن بشر به طور کامل درک نکرده است، به طور کامل بیان کند. بنابراین، نقص در شناخت ناشی از محدودیت دانش انسان است، که این محدودیت بر کیفیت بیان زبانی نیز تأثیر می‌گذارد و آن را به ابزاری نسبی و ناقص در مواجهه با حقایق غایی تبدیل می‌کند. همچنین، آیه 109 سوره کهف عمق بی‌کران کلمات و علم الهی را به تصویر می‌کشد: «قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا» (بگو: اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکّب شود، قطعاً دریا پایان می‌یابد، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد، هرچند همانند آن را به کمک بیاوریم). این آیه به روشنی نشان می‌دهد که کلمات خداوند (که نمادی از علم، قدرت و اراده اوست) بی‌نهایت هستند. در مقابل این بی‌نهایت، ابزارهای بشری برای ثبت و بیان این کلمات، از جمله زبان نوشتاری و گفتاری، هر قدر هم که گسترده باشند، محدود و فناپذیرند. این عدم تناسب بین گستردگی دانش الهی و محدودیت وسایل بشری برای درک و بیان آن، به نوعی به نقص زبان در مقام ابزاری برای احاطه بر تمامیت دانش الهی اشاره می‌کند. زبان می‌تواند بخشی از این دانش را منتقل کند، اما هرگز نمی‌تواند تمامیت آن را در بر گیرد. علاوه بر این، قرآن در آیه 7 سوره آل عمران، از آیات «محکمات» و «متشابهات» سخن می‌گوید. آیات محکمات، آنهایی هستند که معنای روشن و واضحی دارند و اساس کتاب را تشکیل می‌دهند. اما آیات متشابهات، آنهایی هستند که معنای دقیقشان تنها برای خداوند معلوم است و کسانی که در قلبشان انحراف است، به دنبال تأویل نادرست آنها می‌روند تا فتنه ایجاد کنند. این تقسیم‌بندی نشان می‌دهد که حتی در کلام الهی که به زبان عربی فصیح نازل شده، برخی معانی فراتر از درک کامل بشر باقی می‌مانند. این نه به دلیل نقص در زبان قرآن، بلکه به دلیل عمق موضوع و محدودیت‌های ادراکی انسان است. افرادی که قلبی بیمار دارند، ممکن است زبان را وسیله‌ای برای کج‌فهمی یا تحریف حقایق به کار ببرند، که این باز هم به نقص در استفاده انسانی از زبان، نه نقص ذاتی خود زبان اشاره دارد. در واقع، این امر نشان می‌دهد که زبان به تنهایی برای درک کامل برخی حقایق کافی نیست و نیاز به بصیرت، ایمان و هدایت الهی دارد. اگر این ابزار، یعنی زبان، در دست انسانی با نیت‌های نادرست قرار گیرد یا با فهم ناقص بشری همراه شود، می‌تواند به جای وسیله‌ای برای شناخت، به مانعی برای آن تبدیل شود. به طور خلاصه، قرآن زبان را به عنوان یک ابزار ناقص فی‌نفسه معرفی نمی‌کند؛ بلکه بر قدرت و وضوح آن تأکید دارد، به خصوص در مورد کلام الهی. با این حال، به طور ضمنی، از طریق تأکید بر محدودیت‌های دانش بشری و بی‌کرانگی علم الهی، و همچنین اشاره به پیچیدگی برخی مفاهیم و سوءاستفاده انسان‌ها از زبان برای گمراهی، می‌توان نتیجه گرفت که زبان، در دست انسان و برای درک و بیان تمامیت حقایق متعالی و بی‌کران الهی، ابزاری ناکافی و نسبتاً ناقص است. این نقص از محدودیت‌های ذاتی انسان در شناخت و درک ناشی می‌شود، نه از خود زبان به عنوان یک ساختار الهی و وسیله ارتباطی.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

در گلستان سعدی آمده است که عالمی زبان‌دان و بسیار دانشور، روزی بر فراز کوهی بلند ایستاده بود و به عظمت خلقت می‌نگریست. او که سال‌ها عمر خود را صرف آموختن زبان‌ها، فلسفه‌ها و علوم گوناگون کرده بود، گمان می‌کرد که می‌تواند هر حقیقتی را با کلمات بیان کند. ناگهان نسیمی روح‌بخش وزیدن گرفت و در دل او حالی پدید آمد که تا آن لحظه تجربه نکرده بود. حالتی از آرامش مطلق، اتصال به بی‌نهایت و فهمی عمیق از وحدت هستی. هرچه کوشید تا این حس بی‌مانند را با کلمات بیان کند، زبانش بند آمد. او به ناچار لبخندی زد و با خود گفت: «آه که گمان می‌کردم زبان کلید هر دانشی است، اما اکنون می‌بینم که برخی حقایق چنان والاترند که زبان، هرچند زیبا و قدرتمند، در بیان آن‌ها عاجز و ناتوان است. اینجاست که زبان سکوت می‌کند و دل با نور می‌آید، و دانش حقیقی فراتر از کلمات می‌درخشد.»

سوالات مرتبط