توفیق در کار خیر، هدیهای الهی است که با اخلاص در نیت، تقوای الهی، استعانت و توکل بر خداوند، و تلاش پیگیر در راه او حاصل میشود. این مسیر مستلزم شکرگزاری و استغفار مداوم برای پاکی قلب است.
دستیابی به توفیق الهی در انجام کارهای خیر، آرزوی قلبی هر مؤمنی است که مشتاق قرب الهی و رضایت اوست. توفیق در لغت به معنای فراهم شدن اسباب و شرایط لازم برای انجام کاری و موفقیت در آن است، اما در اصطلاح قرآنی و اسلامی، «توفیق» فراتر از صرف فراهم شدن شرایط مادی است؛ بلکه ناشی از عنایت و یاری خداوند متعال است که بنده را در مسیر خیر قرار داده و او را به انجام اعمال صالح و پسندیده یاری میکند. قرآن کریم، کلیدهای متعددی را برای گشایش درهای توفیق الهی به روی بندگان معرفی میکند، و با تدبر در آیات شریفه، میتوان نقشه راهی جامع برای نیل به این مهم ترسیم نمود. این مسیر، نه صرفاً یک فرمول خشک، بلکه یک شیوه زندگی مبتنی بر ایمان، عمل و توکل است. اولین و شاید بنیادیترین گام برای رسیدن به توفیق در کار خیر، «اخلاص» است. قرآن کریم به وضوح بیان میدارد که هر عملی، زمانی در نزد خداوند ارزش مییابد که خالصانه و تنها برای کسب رضایت او انجام شود. در سوره بینه آیه ۵ میخوانیم: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ» یعنی: «و دستور نیافتند مگر اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کرده باشند، حقگرا باشند و نماز را برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است دین راستین.» اخلاص، عمل را از هرگونه شائبه ریا، خودنمایی، یا کسب منافع دنیوی تهی میکند و آن را مستقیماً به بارگاه الهی وصل میسازد. عملی که از سر اخلاص باشد، حتی اگر کوچک به نظر رسد، در پیشگاه خداوند بزرگ و پربرکت میگردد و موجبات توفیقات بعدی را فراهم میآورد. بدون اخلاص، حتی بزرگترین کارها نیز ممکن است فاقد اعتبار معنوی و نتیجهبخش نباشند. گام دوم، «تقوا» و پرهیزگاری است. تقوا به معنای رعایت حدود الهی، دوری از گناهان و انجام واجبات است. کسی که تقوای الهی پیشه کند، خداوند گشایشها و راههای نفوذ به خیر را برای او فراهم میکند. در سوره طلاق آیات ۲ و ۳ میخوانیم: «...وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ...» یعنی: «و هر کس از خدا پروا کند، برای او راه نجاتی قرار میدهد و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد.» این رزق و روزی تنها مادی نیست، بلکه شامل رزق معنوی و توفیقات الهی در مسیر زندگی و انجام خیرات نیز میشود. تقوا قلب را نورانی کرده و بصیرتی به انسان میبخشد که راه حق را از باطل بازشناسد و در مسیر انجام کار خیر، ثابتقدم بماند. سومین کلید، «استعانت از خداوند» است. قرآن بارها مؤمنان را به یاری جستن از صبر و نماز دعوت میکند. در سوره بقره آیه ۱۵۳ میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» یعنی: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از صبر و نماز یاری جویید؛ قطعاً خدا با صابران است.» دعا و تضرع به درگاه الهی، نمازهای خالصانه، و صبر در برابر مشکلات و موانع، همگی ابزارهایی هستند که انسان را به منبع لایزال قدرت و توفیق متصل میکنند. هرگاه بنده با تمام وجود به خداوند روی آورد و از او یاری طلبد، خداوند نیز او را تنها نخواهد گذاشت و اسباب توفیق را برایش فراهم میسازد. این استعانت، باید با تلاشی صادقانه همراه باشد؛ چرا که خداوند هرگز پاداش کسانی که نیکوکارند را ضایع نمیکند. چهارمین اصل، «سعی و تلاش پیگیر» است. توفیق الهی به معنای دست روی دست گذاشتن و انتظار معجزه نیست. بلکه خداوند تنها به کسانی توفیق میدهد که خودشان نیز در مسیر خیر گام بردارند و از هیچ تلاشی فروگذار نکنند. در سوره عنکبوت آیه ۶۹ میخوانیم: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» یعنی: «و کسانی که در راه ما (با خلوص نیت) کوشش کنند، قطعاً آنها را به راههای خود رهنمون میشویم؛ و به راستی که خداوند با نیکوکاران است.» این آیه نشان میدهد که هدایت و توفیق الهی، پاداش تلاش و مجاهدت در راه اوست. هرچه تلاش ما مخلصانهتر و پیگیرانهتر باشد، دستگیری خداوند نیز آشکارتر خواهد شد. توفیق، ثمره در هم تنیدن اراده بنده و اراده الهی است؛ انسان باید اراده کند، اقدام کند، و خداوند نیز او را یاری رساند. پنجمین عامل، «توکل واقعی بر خداوند» است. پس از انجام وظیفه و به کار گرفتن تمام توان خود، سپردن نتیجه به خداوند و توکل بر او، آرامش و اطمینان خاطر را به ارمغان میآورد و انسان را از دغدغههای بیمورد رها میسازد. قرآن میفرماید: «وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» (طلاق: ۳) یعنی: «و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش کافی است.» توکل، نیروی محرکه استمرار در کار خیر است، زیرا انسان میداند که نتیجه نهایی به دست او نیست، بلکه به دست توانای خداوندی است که بهترینها را برای بندگانش میخواهد. این توکل، به معنای بیعملی نیست، بلکه به معنای ایمان به برنامهریزی و تدبیر الهی پس از نهایت تلاش انسانی است. در نهایت، «شکرگزاری» و «استغفار» نیز از عوامل مهم جلب توفیق هستند. شکرگزاری بابت نعمتها، از جمله توفیق انجام خیرات گذشته، باعث افزایش نعمتها میشود: «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (ابراهیم: ۷) یعنی: «اگر شکرگزاری کنید، قطعاً بر شما میافزایم.» و استغفار از گناهان، موانع را از سر راه برمیدارد و قلب را پاک میکند تا آماده دریافت فیوضات الهی شود. توفیق در کار خیر، یک هدیه الهی است که به قلبهای آماده و عملگرایان مخلص عطا میشود. با رعایت این اصول قرآنی، هر فردی میتواند در مسیر جلب رضایت الهی و انجام کارهای خیر، گامهای موثری بردارد و شیرینی توفیق را در زندگی خود تجربه کند.
و کسانی که در راه ما (با خلوص نیت) کوشش کنند، قطعاً آنها را به راههای خود رهنمون میشویم؛ و به راستی که خداوند با نیکوکاران است.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از صبر و نماز یاری جویید؛ قطعاً خدا با صابران است.
و دستور نیافتند مگر اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کرده باشند، حقگرا باشند و نماز را برپا دارند و زکات بپردازند؛ و این است دین راستین.
در روزگاری دور، در شهری پر رونق، دو دوست صمیمی زندگی میکردند: یکی به نام «عمران» که همواره در پی جمعآوری مال و کسب شهرت بود، و دیگری «صالح» که دل در گرو رضایت پروردگار داشت و دغدغهاش انجام کارهای نیک و خیر بود. عمران در هر کاری که وارد میشد، ابتدا به منافع مادی خود میاندیشید، اما صالح، با هر دستگیری از نیازمندی یا هر لبخندی که بر لبی مینشاند، نیتش تنها خشنودی حق بود. روزی عمران با غرور به صالح گفت: «ای رفیق، تو چرا این همه خود را درگیر امور دیگران میکنی؟ دنیا را بچسب که فرصت کم است!» صالح با لبخندی مهربان پاسخ داد: «ای دوست، توفیق و برکت را تنها در جمع مال نمییابم. هرگاه دستی را گرفتم و قلبی را شاد کردم، گویی خداوند خود راهی تازه برایم گشود و کارم را آسانتر کرد. این توفیق الهی است که راه خیر را برایم هموار میکند، نه زر و سیم.» سالها گذشت. عمران با همه ثروتی که اندوخته بود، همواره در پی آرامش بود که نمییافت، زیرا دلش به دنیا بند بود و از توکل و اخلاص دور. اما صالح، اگرچه به ظاهر مال زیادی نداشت، ولی دعای خیر مردم و رضایت پروردگار، چنان برکتی در زندگیاش نهاده بود که همواره آسوده خاطر و گشادهدست بود و کارهایش با یاری خدا به نیکویی به سرانجام میرسید. او دریافت که توفیق حقیقی، نه در میزان ثروت، بلکه در اخلاص نیت و گام نهادن در مسیر رضایت خالق است؛ جایی که خداوند خود راهگشای بندگان مخلص خویش میشود.