خلوت با خدا در میان مردم، به معنای حضور قلبی و آگاهی دائمی از خداوند در تمام اعمال و لحظات زندگی است. این امر با ذکر فراوان، مراقبه بر حضور الهی و توکل به او در هر شرایطی محقق میشود، نه با کنارهگیری فیزیکی.
خلوت کردن با خداوند در میان مردم، به معنای کنارهگیری فیزیکی از اجتماع نیست، بلکه یک وضعیت درونی و روحی است که در آن، قلب و ذهن انسان پیوسته با آفریدگار خویش در ارتباط و حضور قرار میگیرد. این مفهوم عمیق از معنویت، بر این پایه استوار است که حضور خداوند متعال، فراتر از مکانها و زمانهاست و میتوان در هر لحظه و هر کجا، حتی در شلوغترین اجتماعها، به او متصل شد و با او گفتوگوی پنهانی داشت. قرآن کریم بارها بر اهمیت ذکر و یاد خدا در هر حالتی تأکید میکند و این یادآوری، شاهراه اصلی رسیدن به این خلوت درونی است. اولین و اساسیترین گام برای دستیابی به این خلوت معنوی، «ذکر کثیر» یا یاد فراوان خداست. ذکر تنها به معنای گفتن کلمات خاص نیست، بلکه حالتی از آگاهی دائمی و حضور قلب است. خداوند در سوره احزاب، آیه 41 میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا کَثِیرًا». این یاد میتواند در قالب تسبیح، تهلیل، تکبیر، و حمد باشد، اما مهمتر از آن، حضور ذهنی است که در تمام فعالیتهای روزانه، انسان را به یاد خالقش بیندازد. هنگامی که انسان در حال کار کردن، راه رفتن، غذا خوردن، یا معاشرت است، میتواند با قلبش متوجه خدا باشد؛ نعمتهایش را شکر کند، از گناهانش توبه کند، و برای رضایت او تلاش کند. این ذکر دائمی، مانند یک سپر معنوی عمل میکند که انسان را از غرق شدن در مشغلههای دنیوی بازمیدارد و فضایی از آرامش و حضور الهی را در درون او ایجاد میکند. این حالت به انسان کمک میکند تا در عین حضور در اجتماع، احساس تنهایی و دوری از خداوند نکند و پیوسته در پناه او باشد. گام دوم، «مراقبه» و «تقوا» است. مراقبه به معنای آگاهی و بیداری همیشگی نسبت به حضور خداوند و ناظر بودن او بر تمامی اعمال و نیات ماست. وقتی انسان در میان مردم زندگی میکند، با چالشهای اخلاقی و اجتماعی متعددی روبرو میشود. تقوا، به معنای پرهیز از محرمات و انجام واجبات، در بستر همین مراقبه شکل میگیرد. در سوره حدید، آیه 4 میخوانیم: «... وَهُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ ۖ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ». دانستن اینکه خداوند در هر زمان و مکانی با ماست و بر هر کاری که میکنیم بیناست، انسان را وامیدارد که در گفتار، کردار و حتی افکارش، احتیاط و پرهیزکاری پیشه کند. این آگاهی دائمی، به انسان کمک میکند تا در خلوت درون خود، همیشه متوجه خالق باشد و اعمالش را بر اساس رضای او تنظیم کند. این حالت از تقوا، فضایی از خلوت معنوی را در روح انسان ایجاد میکند که در آن، او تنها با خداوند روبرو است و به خواستههای او عمل میکند، بدون اینکه تحت تأثیر قضاوتها یا فشارهای بیرونی قرار گیرد. این همان «خلوت با خدا» در میان شلوغیهای دنیاست. سومین راه، «نماز» و «دعا» است. اگرچه نمازهای یومیه دارای اوقات و ارکان مشخصی هستند، اما روح نماز، یعنی ارتباط و مناجات با خدا، میتواند در تمام طول روز و در هر شرایطی ادامه یابد. دعا و درخواست از خداوند در دل شلوغیها، نه تنها به انسان آرامش میبخشد، بلکه حس حضور و ارتباط عمیق با او را تقویت میکند. هر لحظه که انسان نیازی حس میکند یا به مشکل برمیخورد، میتواند بیدرنگ به خداوند پناه ببرد و با او نجوا کند. این نجواهای پنهانی، همان خلوت واقعی با خداست که در آن، انسان تمامی نیازها و اسرار خود را با معبودش در میان میگذارد. خداوند در قرآن میفرماید: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» (بقره 186). این آیه نشان میدهد که خداوند همیشه نزدیک است و دعاهای بندگانش را اجابت میکند. این نزدیکی و پاسخگویی، انسان را قادر میسازد که در هر شرایطی، حتی در میان جمعیت، با خداوند خلوت کند و از او یاری بجوید. چهارم، «توکل» و «رضا» است. توکل به خداوند، یعنی واگذار کردن امور به او و اعتماد کامل به تدبیر الهی. وقتی انسان در میان مردم زندگی میکند، با مسائل و چالشهای زیادی روبرو میشود که ممکن است او را نگران و مضطرب کند. اما با توکل به خدا، انسان قلباً آرامش مییابد و میداند که همه امور در دست اوست. این آرامش قلبی، خود نوعی خلوت با خداست، زیرا انسان از دغدغههای بیرونی رها شده و تنها به قدرت و مشیت الهی متکی میشود. همچنین، مقام «رضا» به معنای خشنودی از تقدیرات الهی، انسان را در هر شرایطی در حالتی از پذیرش و آرامش قرار میدهد. این پذیرش، ارتباطی عمیقتر با خالق ایجاد میکند و در نتیجه، فرد حتی در اوج فعالیتهای اجتماعی نیز از درون با خدا در حال نجوا و رضایت است. این خلوت درونی، انسان را از قید و بندهای مادی و اجتماعی آزاد میکند و به او اجازه میدهد تا در هر لحظه، حضوری عمیق و معنوی با پروردگارش داشته باشد، بدون اینکه نیاز به کنارهگیری از دنیا باشد. این نوع خلوت، نه تنها مانع از فعالیت اجتماعی نمیشود، بلکه به آن رنگ و بوی الهی میبخشد و تمامی اعمال انسان را به عبادت تبدیل میکند، زیرا هدف نهایی او رضایت خداوند است. در نهایت، خلوت با خدا در میان مردم، هنری است که با تمرین و تکرار حاصل میشود. این خلوت، نه در کنارهگیری از دنیا، بلکه در عمق بخشیدن به حضور الهی در قلب و ذهن انسان در تمامی لحظات زندگی، اعم از تنهایی یا حضور در جمع، معنا مییابد. با ذکر مداوم، مراقبه بر حضور خدا، مناجات و دعا، و توکل و رضا به تقدیرات او، میتوان این فضای معنوی را در درون خود ایجاد کرد و در هر گام از زندگی، با پروردگار خویش در خلوتی بیمرز و همیشگی بود.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را بسیار یاد کنید.
و چون بندگانم از من از تو بپرسند، همانا من نزدیکم؛ دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند، اجابت میکنم؛ پس باید به فرمان من گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.
اوست آنکه آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت؛ میداند آنچه در زمین فرو رود و آنچه از آن بیرون آید و آنچه از آسمان فرود آید و آنچه در آن بالا رود؛ و او با شماست هر جا که باشید؛ و خدا به آنچه میکنید بیناست.
میگویند در روزگاران قدیم، عابدی بود که پیوسته در تنهایی و خلوت به ذکر و عبادت مشغول بود. مردم او را به زهد و پارسایی میشناختند. روزی یکی از بزرگان به او گفت: «ای شیخ، چگونه است که تو همیشه در خلوتی، حال آنکه ما در میان مردمیم و از آن حلاوت دور ماندهایم؟» شیخ لبخندی زد و گفت: «ای دوست، خلوت حقیقی نه در دوری از مردم، بلکه در نزدیکی به خداست. من نه تنها در کوشه خلوت خود، که در بازارهای شلوغ و میان جمع نیز با خدا خلوت میکنم. زیرا وقتی دلم با اوست، تمام دنیا برایم یک محراب میشود و هر جایی که باشم، آنجا خلوتگاه من و معشوق من است. اگر دل با دنیا پیوندد، حتی در خلوتترین حجره نیز از خدا دوری. و اگر دل به خدا پیوندد، حتی در شلوغترین بازار نیز با او خلوتی بینهایت داری.» این حکایت به ما میآموزد که آرامش و اتصال واقعی، در درون ماست و میتوان در هر شرایطی، حضور خدا را حس کرد و با او همنفس شد.