برای جلوگیری از دوری موفقیت از خدا، باید همواره شکرگزار باشیم و از غرور دوری کنیم. انفاق، یادآوری آخرت و پایبندی به عبادات، ارتباط ما را با خداوند مستحکم نگه میدارد.
موفقیت، چه در زمینه مادی و چه معنوی، نعمتی الهی است که میتواند هم موجب قرب به خداوند شود و هم خطر دوری از او را در پی داشته باشد. قرآن کریم به ما میآموزد که چگونه این نعمت را مدیریت کنیم تا مبادا ما را از مسیر بندگی و شکرگزاری منحرف سازد. پاسخ این سوال در گرو فهم عمیق چند اصل کلیدی قرآنی است که نه تنها برای حفظ ارتباط با خداوند در اوج موفقیت، بلکه برای سعادت کلی در زندگی بسیار حیاتی هستند. اولین و مهمترین اصل، شکرگزاری و قدردانی از نعمتها است. قرآن کریم بارها بر اهمیت شکرگزاری تأکید کرده است. در سوره ابراهیم، آیه 7، خداوند میفرماید: "وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ" (و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر شکر کنید، [نعمتهایم را] بر شما میافزایم، و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من سخت است). این آیه یک قانون کلی و تضمین الهی است. شکرگزاری صرفاً گفتن "الحمدلله" نیست؛ بلکه شامل سه جنبه اصلی است: شکر قلبی (دانستن اینکه همه نعمتها از خداست)، شکر زبانی (اظهار سپاس و ستایش)، و شکر عملی (استفاده صحیح و در راه خدا از نعمتها). وقتی موفق میشویم، باید عمیقاً باور داشته باشیم که این موفقیت نه تنها نتیجه تلاش ما، بلکه موهبتی از جانب خداوند است. این دیدگاه باعث میشود که انسان خود را مالک مطلق موفقیت نداند و آن را وسیلهای برای قرب الهی ببیند. موفقیتهای دنیوی مانند مال، مقام، دانش و شهرت میتوانند ابزاری برای خدمت به خلق و اعتلای کلمه حق باشند. شکر عملی یعنی اینکه از این تواناییها در راه رضایت خدا استفاده کنیم، نه صرفاً برای منفعت شخصی یا تکبر. این رویکرد، انسان را از غفلت و خودبینی که غالباً با موفقیت همراه است، دور نگه میدارد و موجب میشود تا فرد همواره متواضع و قدردان بماند. این پایداری در شکر، سبب افزایش نعمتها و عمیقتر شدن ارتباط روحی با خداوند میشود. اصل دوم، تواضع و دوری از تکبر و غرور است. موفقیتهای بزرگ گاهی اوقات میتوانند بذر غرور و خودبزرگبینی را در دل انسان بکارند. انسان ممکن است فراموش کند که قدرت واقعی تنها از آن خداوند است و هر آنچه دارد، امانتی از اوست. داستان قارون در قرآن، نمونهای هشداردهنده از عاقبت غرور و تکبر ناشی از ثروت است. قارون به قدری ثروت اندوخت که حتی حمل کلیدهای گنجینههایش برای مردان قدرتمند دشوار بود (سوره قصص، آیه 76). اما او به جای شکرگزاری، مغرور شد و ثروتش را نتیجه علم و تدبیر خود دانست: "قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِي ۚ" (گفت: این [ثروت] به خاطر دانشی است که نزد من است). این طرز فکر او را از خدا دور کرد و سرانجام به هلاکت کشید. برای مراقبت از خود در برابر این خطر، باید همواره به یاد داشته باشیم که "لا حول ولا قوة الا بالله" (هیچ قدرت و نیرویی جز از جانب خدا نیست). تواضع به این معناست که انسان با وجود موفقیتهایش، خود را از دیگران برتر نداند و همواره نیازمند لطف و عنایت الهی ببیند. این حس تواضع، او را از نگاه تحقیرآمیز به دیگران و فخرفروشی بازمیدارد و باعث میشود که همیشه نسبت به عظمت پروردگار و کوچکی خود آگاه باشد، در نتیجه، مسیر تقرب الهی هموارتر خواهد شد. اصل سوم، انفاق و بخشش در راه خدا است. یکی از بهترین راهها برای پاکسازی مال و نفس و جلوگیری از دلبستگی افراطی به دنیا، انفاق است. قرآن کریم در آیات متعددی مؤمنان را به انفاق تشویق میکند. در سوره بقره، آیه 254 میفرماید: "یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لَّا بَیْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ" (ای کسانی که ایمان آوردهاید، از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید، پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه خریدی باشد و نه دوستی و نه شفاعتی). انفاق نه تنها به نیازمندان کمک میکند، بلکه به انسان یادآوری میکند که او تنها امانتدار است و مال واقعی، آن چیزی است که در راه خدا انفاق شود و ذخیره آخرت گردد. با بخشیدن بخشی از آنچه خدا به ما عطا کرده، در واقع خود را از قید و بندهای مادی آزاد میکنیم و قلبمان را به سوی او متمایل میسازیم. این عمل، پیوند انسان با خدا را محکمتر کرده و حس مسئولیتپذیری اجتماعی را در او تقویت میکند و او را از حرص و طمع که میتوانند موانعی بر سر راه تقرب الهی باشند، محافظت میکند. انفاق موجب برکت در مال و روح و روان میشود. اصل چهارم، اولویتدهی به آخرت بر دنیا است. موفقیتهای دنیوی هر چقدر هم بزرگ باشند، گذرا و فانی هستند. هدف نهایی زندگی مؤمن، رسیدن به رضایت الهی و سعادت ابدی در آخرت است. قرآن کریم این حقیقت را بارها گوشزد میکند. در سوره اعلی، آیات 16 و 17 میفرماید: "بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿١٦﴾ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ﴿١٧﴾" (بلکه شما زندگی دنیا را ترجیح میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است). وقتی انسان به این حقیقت واقف باشد که زندگی دنیا مزرعه آخرت است، نگاهش به موفقیتها تغییر میکند. موفقیت دیگر هدف غایی نیست، بلکه ابزاری است برای ساختن آخرتی بهتر. این دیدگاه باعث میشود که انسان در اوج موفقیت هم دچار غفلت نشود و همواره اعمال صالح و بندگی خدا را در اولویت قرار دهد. این باور، انسان را از دلبستگی شدید به مظاهر دنیا بازمیدارد و اجازه نمیدهد که موفقیت او را از یاد مرگ و حسابرسی الهی غافل کند. بدین ترتیب، حتی در اوج شهرت و ثروت نیز، قلب او متوجه مبدأ و مقصد خواهد بود و از مسیر اصلی منحرف نخواهد شد. اصل پنجم، پایبندی به عبادات و ذکر دائمی خدا است. در میان مشغلهها و هیجانات موفقیت، بسیار مهم است که ریشههای معنوی خود را قوی نگه داریم. نمازهای یومیه، تلاوت قرآن، ذکر و دعا، همگی ابزارهایی هستند که انسان را به یاد خدا میاندازند و قلب او را آرامش میبخشند. این ارتباط مستمر با خداوند، به مثابه لنگری است که کشتی وجود انسان را در طوفانهای موفقیت و چالشها ثابت نگه میدارد. ذکر خدا نه تنها آرامشبخش است، بلکه انسان را از ارتکاب گناه و فراموشی هدف اصلی آفرینش بازمیدارد. موفقیت نباید بهانهای برای سستی در عبادات شود؛ بلکه باید انگیزهای برای شکر بیشتر و حضور پررنگتر در محضر الهی باشد. از این رو، حفظ اوقات نماز، انس با قرآن و تکرار اذکار الهی، همواره یاد خدا را در دل و جان انسان زنده نگه میدارد و مانع از غفلت ناشی از موفقیتهای دنیوی میشود. در نهایت، مراقبت از اینکه موفقیت ما را از خدا دور نکند، نیازمند یک خودآگاهی دائمی و جهاد نفس مستمر است. این مسیر با شکرگزاری قلبی و عملی، تواضع در برابر خداوند و خلق، بخشش از آنچه به دست آوردهایم، اولویتدهی به آخرت بر دنیا، و حفظ ارتباط مستمر با خداوند از طریق عبادات و اذکار، هموار میشود. به یاد داشته باشیم که موفقیت واقعی نه در دستیابی به ثروت و قدرت، بلکه در حفظ ایمان و رضایت الهی است. اینها تضمینکنندهی موفقیتهای پایدار در دنیا و آخرت هستند. هر توفیقی که به دست میآوریم، فرصتی است برای اثبات بندگی و تعمیق ارتباطمان با آفریدگار مهربانمان. بنابراین، از هر لحظه موفقیت برای نزدیکتر شدن به خداوند استفاده کنیم، تا این نعمتها تبدیل به بلا نگردند و مسیر سعادت ابدی ما را هموار سازند.
و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر شکر کنید، [نعمتهایم را] بر شما میافزایم، و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من سخت است.
همانا قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد. و از گنجها آنقدر به او دادیم که حمل کلیدهای آن بر گروهی از مردان نیرومند گران بود. آنگاه که قومش به او گفتند: شادمانی مکن، بیگمان خداوند شادمانانِ [خودپسند] را دوست ندارد.
بلکه شما زندگی دنیا را ترجیح میدهید،
در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است.
آوردهاند که مردی پارسا و درویشمسلک، سالها در فقر و قناعت زندگی میکرد و دلش از یاد حق غافل نبود. روزی از ایام، دست تقدیر او را به ثروتی عظیم رساند. او که اکنون صاحب مال و جاه شده بود، به جای آنکه شکر نعمت به جای آورد و راه تقوا پیش گیرد، آهسته آهسته به دنیا دل بست و از آن لذت برد. مردم به او گفتند: «هان ای مرد، مگر نه این است که پیش از این به عبادت مشغول بودی و از دنیا روگردان؟ اکنون که دارا شدهای، بیم آن است که دلت از یاد حق غافل شود.» مرد در پاسخ گفت: «چه جای ترس است؟ این مال و ثروت، مرا از دنیا جدا نمیکند که دنیا برایم آسانتر شده است.» اما غافل از آنکه آرامش دلش با افزایش مال رو به نقصان نهاد. شبی در خواب دید که گویی در بیابانی وسیع تنهاست و همه ثروتش به سرابی بدل شده است. در آن تاریکی، صدایی شنید که میگفت: «ای بنده، نعمت خود را در راه خودخواهی ضایع کردی و به جای آنکه به یاد فقر پیشین خود و عطای ما باشی، خود را از ما دور ساختی. بدان که هر چه دلبستگی به دنیا فزون شود، بندگی حق نقصان پذیرد.» مرد با ترس و لرز بیدار شد و از آن پس، مال و ثروتش را در راه خدا و کمک به نیازمندان انفاق کرد و دوباره به همان سادگی و بندگی سابق بازگشت و دریافت که آرامش حقیقی در قناعت و یاد خداست، نه در انبوهی دارایی.