قرآن با تأکید بر توحید، عدل و احسان، و قوانین اقتصادی مانند زکات و منع ربا، درک ما از عدالت اجتماعی را تعمیق میبخشد. این کتاب مقدس به حمایت از اقشار آسیبپذیر و مسئولیتپذیری جمعی برای مقابله با ظلم اهمیت میدهد.
قرآن کریم، به عنوان کلام الهی و راهنمای جامع بشریت، رویکردی عمیق، چندوجهی و ریشهای به مفهوم عدالت اجتماعی ارائه میدهد که فراتر از صرف تقسیم ثروت است. این کتاب مقدس، عدالت را به عنوان یک اصل بنیادین الهی معرفی میکند که در تار و پود آفرینش و در تمامی روابط انسانی تنیده شده است. برای درک عمیقتر از عدالت اجتماعی در پرتو قرآن، باید به مبانی فکری، اصول اخلاقی و احکام عملی آن توجه کنیم که نه تنها به رفع ستمهای آشکار میپردازد، بلکه ساختارهای عادلانه را برای زیستن انسانها فراهم میآورد. یکی از مهمترین پایههای عدالت اجتماعی در قرآن، مفهوم توحید یا یگانگی خداوند است. این اصل بیان میکند که تمامی انسانها، فارغ از نژاد، رنگ، زبان، ثروت، یا موقعیت اجتماعی، آفریدههای یک پروردگار واحد هستند. بنابراین، هیچکس بر دیگری برتری ذاتی ندارد مگر به تقوا و پرهیزگاری. این دیدگاه، هرگونه مبنای نابرابری و تبعیض را از ریشه میخشکاند و زمینه را برای برابری کرامت انسانی و حقوق اولیه فراهم میآورد. هنگامی که همه انسانها در برابر خداوند برابر تلقی میشوند، این برابری در تعاملات اجتماعی نیز نمود مییابد و هرگونه ظلم، استثمار یا تحقیر دیگری به معنای تجاوز به حقوقی است که خداوند برای بندگانش مقرر کرده است. این نگاه جامع، انسان را از محدودیتهای نژادی و طبقاتی رها کرده و افقهای وسیعتری برای همبستگی و همکاری میگشاید. قرآن با این مبنا، ذهنیتهایی را که به تقسیمبندی ناعادلانه جامعه منجر میشوند، به چالش میکشد و راه را برای ایجاد جامعهای بر اساس احترام متقابل و حقوق برابر هموار میسازد. این بنیاد توحیدی نه تنها به عدالت یک بعد الهی میبخشد، بلکه آن را به یک وظیفه عبادی تبدیل میکند که در هر جنبهای از زندگی مؤمن باید رعایت شود؛ از کوچکترین تعاملات فردی گرفته تا بزرگترین تصمیمات حکومتی. این امر باعث میشود که عدالت اجتماعی نه تنها یک الزام بیرونی، بلکه یک ارزش درونی و جزئی از ایمان فرد باشد. قرآن کریم دو مفهوم محوری «عدل» و «احسان» را به عنوان ستونهای اصلی عدالت اجتماعی معرفی میکند. «عدل» به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود و برقراری توازن و انصاف مطلق است. این اصل ایجاب میکند که در همه امور، از قضاوتهای فردی گرفته تا قوانین کلان اجتماعی، از معیار حق و انصاف پیروی شود. قرآن به صراحت دستور میدهد که حتی اگر رعایت عدالت به ضرر خود، والدین یا نزدیکان باشد، باز هم باید عدل را اجرا کرد. این فرمان، نشاندهنده اهمیت بیچون و چرای عدالت در منظومه فکری اسلام است. آیه 135 سوره نساء نمونهای بارز از این تأکید است که مؤمنان را به قیام برای عدالت، حتی علیه خودشان یا ثروتمندان و تهیدستان، فرامیخواند. این آیه، معیار عمل را تنها حق و حقیقت میداند و نه منافع شخصی یا روابط خویشاوندی. از سوی دیگر، «احسان» به معنای نیکی کردن و فراتر از صرف عدل عمل کردن است. احسان، لایهای از بخشش، مهربانی و شفقت را به عدالت میافزاید و جامعه را از خشکی قوانین صرف نجات میدهد. در حالی که عدل به حداقلهای لازم برای یک جامعه سالم اشاره دارد، احسان به سوی کمال و برادری و همبستگی بیشتر گام برمیدارد. ترکیب این دو، جامعهای را شکل میدهد که نه تنها از ظلم عاری است، بلکه سرشار از مهر و همدلی است و افراد به خاطر رضایت الهی، به یکدیگر نیکی میکنند. این دو اصل مکمل یکدیگرند؛ عدل پایه و اساس را فراهم میکند، و احسان آن را با فضایل اخلاقی و انسانی تزئین مینماید، و این توازن باعث پویایی و سلامت هر چه بیشتر جامعه میشود. عدالت اقتصادی یکی از برجستهترین ابعاد عدالت اجتماعی در قرآن است. اسلام شدیداً با انباشت ثروت در دست عدهای معدود و ایجاد فقر گسترده در جامعه مخالف است. قرآن مکانیزمهایی مانند زکات و صدقات را برای توزیع مجدد ثروت و حمایت از قشر آسیبپذیر جامعه مقرر کرده است. زکات، که یک حق واجب الهی است، از ثروتمندان گرفته میشود تا به فقرا، مساکین، بدهکاران، در راه ماندگان و سایر نیازمندان برسد. این نه تنها یک کمک خیرخواهانه، بلکه یک حق قانونی و اخلاقی برای نیازمندان است که از طریق آن شکاف طبقاتی کاهش مییابد. همچنین، ربا (ربا خواری) به شدت در قرآن تحریم شده است، زیرا ربا سرمایه را از فعالیتهای مولد خارج کرده، ثروت را به طور ناعادلانه در دست سرمایهداران بزرگ متمرکز میکند و فقرا را هرچه بیشتر مقروض و بیچاره میسازد. قرآن کسب و کارهای مبتنی بر ربا را به جنگ با خدا و رسولش تشبیه میکند. علاوه بر این، قرآن به رعایت انصاف در معاملات، پرهیز از کمفروشی و تقلب، و احترام به حقوق کارگران تأکید دارد. هدف از این احکام، ایجاد یک نظام اقتصادی است که بر پایه تعادل، همکاری، و همبستگی بنا شده باشد، نه بر اساس استثمار و طمع. از دیدگاه قرآن، مال دنیا امانتی است الهی که باید در راه خدا و در جهت مصالح جامعه به کار گرفته شود و احتکار و حبس مال، مورد نکوهش قرار گرفته است. قرآن، با بیان این مکانیزمها، سعی در ایجاد سیستمی دارد که ثروت در جامعه به گردش درآید و تنها در دست عدهای محدود باقی نماند، و این خود گامی بلند در جهت تحقق عدالت اجتماعی است. قرآن به طور ویژه به حمایت از اقشار آسیبپذیر و مستضعف جامعه اهتمام میورزد. یتیمان، مساکین، بیوهزنان، و در راه ماندگان از جمله گروههایی هستند که قرآن به کرات بر لزوم رسیدگی و احسان به آنها تأکید کرده است. تأکید بر رعایت حقوق یتیمان و جلوگیری از تصرف اموالشان با کمال جدیت در آیات متعدد آمده است. همچنین، برخورد شایسته با والدین، به ویژه در دوران کهولت، به عنوان یکی از مهمترین مصادیق احسان و عدالت خانوادگی مطرح شده است. این آموزهها، جوامع را به سمت همبستگی و مسئولیتپذیری متقابل سوق میدهند تا هیچ فردی به دلیل ضعف یا ناتوانی از حقوق اساسی خود محروم نماند. از دیگر جنبههای عدالت اجتماعی در قرآن، برقراری عدالت در نظام قضایی و قانونی است. قرآن به قاضیان و داوران فرمان میدهد که در هنگام داوری، بدون هیچگونه تبعیض و مصلحتاندیشی، بر اساس حق و حقیقت حکم کنند. شهادت در راه خدا باید عاری از هرگونه جانبداری باشد، حتی اگر علیه خود شخص یا نزدیکانش باشد. این تأکید بر بیطرفی و حقمداری در قضاوت، زیربنای یک نظام حقوقی عادلانه را پیریزی میکند که در آن هر فردی میتواند انتظار احقاق حق خود را داشته باشد. همچنین، قرآن به عدالت در روابط بینالملل نیز اشاره دارد و مسلمانان را به پایبندی به عهد و پیمان و برخورد عادلانه حتی با دشمنان تشویق میکند، مگر در صورت نقض آشکار پیمانها. این رویکرد جامع، نشاندهنده آن است که عدالت نه تنها در مرزهای یک جامعه، بلکه در سطح جهانی نیز باید جاری باشد. علاوه بر این، قرآن بر مسئولیت فردی و جمعی برای امر به معروف و نهی از منکر تأکید میکند؛ اصلی که به معنای دعوت به خوبیها و جلوگیری از بدیهاست. این اصل، جامعه را به یک ناظر فعال و مسئول تبدیل میکند تا در برابر ظلم و فساد سکوت نکند و برای برقراری عدالت تلاش ورزد. این نه تنها یک وظیفه اخلاقی، بلکه یک وظیفه اجتماعی و دینی است که به هر فردی در جامعه اسلامی اجازه میدهد تا در اصلاح و بهبود جامعه نقش ایفا کند. جامعهای که قرآن میخواهد، جامعهای است که در آن آگاهی و هوشیاری نسبت به حقوق و وظایف وجود دارد و افراد نسبت به یکدیگر بیتفاوت نیستند. این امر به معروف و نهی از منکر، ابعاد مختلفی دارد؛ از تذکر لسانی و نصیحت گرفته تا مقابله با ساختارهای ظالمانه و تلاش برای تغییر آنها. این رویکرد فعال، تضمین میکند که عدالت اجتماعی صرفاً یک شعار نباشد، بلکه به یک واقعیت ملموس در زندگی روزمره مردم تبدیل شود. قرآن با این آموزهها، درک ما از عدالت اجتماعی را از یک مفهوم صرفاً حقوقی به یک اصل جامع و زندگیبخش ارتقا میدهد که ریشه در توحید، اخلاق و مسئولیتپذیری دارد و هدف آن ایجاد جامعهای متعادل، انسانی و خدامحور است که در آن کرامت همه انسانها پاس داشته میشود و هیچ کس از حقوق خود محروم نمیماند. این چارچوب الهی، راهی را برای رسیدن به جهانی عادلانهتر و مهربانتر ترسیم میکند و به هر انسانی این امکان را میدهد که در جهت استقرار آن نقش داشته باشد.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، همیشه به عدالت قیام کنید، و برای خدا گواهی دهید، هر چند به ضرر خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندانتان باشد؛ چه توانگر باشد چه فقیر، خداوند به هر دو (از شما) سزاوارتر است. پس از هوای نفس پیروی نکنید که از عدالت منحرف شوید. و اگر زبان بپیچانید یا از حق رویگردان شوید، همانا خداوند به آنچه میکنید آگاه است.
همانا خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستم نهی میکند. شما را پند میدهد، باشد که متذکر شوید.
آنچه خداوند از (اموال) اهل آبادیها به پیامبرش بازگردانده، از آنِ خدا و پیامبر و خویشاوندان (او) و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان است؛ تا (این ثروت) میان ثروتمندان شما دست به دست نشود. و آنچه را پیامبر به شما داد، بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید. و از خدا پروا کنید، که همانا خداوند سخت کیفر است.
آوردهاند که در زمانهای قدیم، پادشاهی بود که بر کشوری وسیع حکم میراند. او هر از چندگاهی، برای آگاهی از اوضاع رعیت، در لباس مبدل در میان مردم میگشت. روزی در بازار دید که مردی توانگر، بدهکار خود را به شدت آزار میدهد و با زبان درشت از او طلبکار است، در حالی که بدهکار درمانده و فقیر بود. پادشاه که این منظره را دید، به یاد سخن سعدی افتاد که فرمود: «یکی بر سر شاخ بن میبرید/ خداوند بستان نظر میکرد و گفت/ ای درخت پاره مکن، که درخت پاره گویی که میبُرید!» پادشاه فهمید که ظلم کوچک، ریشههای بزرگ دارد. او بیدرنگ پا پیش نهاد و با نرمی آن مرد توانگر را پند داد که از مال دنیا چشم بپوشد و به فقیر مهلت دهد، یا بخشی از بدهی را ببخشد. توانگر ابتدا با غرور پاسخ داد، اما پادشاه با حکمت و مثالهایی از بزرگی خداوند و حسابرسی روز قیامت سخن گفت و یادآور شد که ثروت دنیا ناپایدار است و پاداش حقیقی در نیکی به دیگران است. این سخنان چنان بر دل مرد نشست که اشک از چشمانش جاری شد، بدهی آن مرد فقیر را بخشید و حتی قسمتی از مالش را به او بخشید. پادشاه لبخندی زد و در دل گفت: «این است معنی عدالت واقعی، که نه تنها حق را بازستاند، بلکه دلها را نیز به سوی احسان و مهربانی سوق دهد.» این پادشاه تا پایان عمرش، پیوسته بر رعایت عدل و احسان در میان مردمانش تأکید میکرد و کشورش به دلیل همین اصول، همواره در صلح و برکت بود.