برای درونی پاک، باید به تزکیه نفس، تقوا و اخلاص پرداخت. سادگی ظاهر نیز بازتابی از این پاکی درونی است که از اسراف و خودنمایی به دور است.
در قرآن کریم، بر اهمیت والای درون و باطن انسان نسبت به ظاهر و جلوههای بیرونی تأکید فراوانی شده است. دستیابی به درونی پاک و باطن سلیم، هدف اصلی خلقت انسان و سیر الیالله است، و این پاکی درونی، به طور طبیعی به سادگی و بیآلایشی در ظاهر منجر میشود. این دو جنبه، یعنی پاکی درون و سادگی ظاهر، نه تنها متضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و از یک منبع واحد سرچشمه میگیرند: تقوا و خداشناسی. خداوند متعال در آیات متعددی بر تزکیه نفس و پاکسازی روح از رذایل اخلاقی تأکید فرموده است. تزکیه به معنای رشد و نمو دادن فضایل و زدودن آلودگیها از روح است. در سوره شمس، آیه 9 و 10 میفرماید: "قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا" (به راستی رستگار شد کسی که آن را [نفس خود را] پاک ساخت، و به یقین زیانکار شد کسی که آن را آلوده ساخت). این آیه به وضوح نشان میدهد که سعادت و رستگاری انسان در گرو پاکسازی و تربیت نفس اوست. این پاکی درونی شامل صداقت، اخلاص در نیت، فروتنی، دوری از حسد، کبر، بخل و ریا است. قلب سلیم، قلبی است که از هرگونه شرک، نفاق و آلودگیهای اخلاقی پاک باشد. قرآن کریم در سوره شعرا، آیه 89 میفرماید: "إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ" (مگر کسی که با قلبی پاک [از شرک و کفر و گناه] به سوی خدا آید). این قلب پاک، مرکز ایمان، معرفت و عشق به خداوند است. برای دستیابی به درونی پاک، مسیرهای متعددی در قرآن کریم ذکر شده است. اولین و مهمترین قدم، "تقوا" یا خداترسی است. تقوا نه تنها به معنای ترس، بلکه به معنای خویشتنداری و رعایت حدود الهی است که انسان را از گناهان بازمیدارد و به سمت نیکیها سوق میدهد. در سوره بقره، آیه 2 میفرماید: "ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ" (آن کتابی است که در آن هیچ شکی نیست، هدایتگر پرهیزگاران است). متقین کسانی هستند که قلبشان با یاد خدا آرامش میگیرد و همواره مراقب اعمال و نیات خود هستند. ذکر و یاد خداوند، نماز، روزه، صدقه و تلاوت قرآن، همگی ابزارهایی برای تقویت تقوا و پاکسازی درون هستند. هرچه انسان بیشتر با خداوند ارتباط برقرار کند و از دستورات او پیروی کند، قلبش نورانیتر و پاکتر میشود. در کنار پاکی درون، قرآن کریم به سادگی و پرهیز از اسراف و تجملگرایی نیز تأکید دارد. سادگی ظاهر، تجلی فروتنی درونی و عدم دلبستگی به جلوههای فریبنده دنیاست. در سوره اعراف، آیه 31 میخوانیم: "يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ" (ای فرزندان آدم، زینت خود را در هر مسجدی برگیرید و بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید؛ زیرا او اسرافکاران را دوست ندارد). این آیه، اگرچه اجازه استفاده از زینتها را میدهد، اما بلافاصله با هشدار درباره اسراف همراه است. اسراف تنها در خوردن و آشامیدن نیست، بلکه در پوشش، دکوراسیون، و هرگونه ولخرجی و تجملگرایی بیهوده نیز صدق میکند. قرآن کریم بر دوری از تکبر و فخرفروشی، چه در ظاهر و چه در باطن، تأکید دارد. در سوره لقمان، آیه 18، از زبان لقمان حکیم به فرزندش میفرماید: "وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ" (و روی خود را از مردم [به تکبر] برنگردان و در زمین با ناز و غرور راه مرو؛ زیرا خداوند هیچ متکبر فخرفروش را دوست ندارد). این آیه نهی صریحی از ظاهری متکبرانه و رفتار غرورآمیز است که از باطنی بیمار و آلوده به کبر نشأت میگیرد. سادگی ظاهر به معنای ژولیدگی یا بیتوجهی به نظافت و آراستگی نیست، بلکه به معنای پرهیز از تجملات افراطی، خودنمایی، و پوشیدن لباسهای گرانقیمت به قصد فخر فروشی یا جلب توجه است. مسلمان واقعی، به نظافت و آراستگی خود اهمیت میدهد، اما هرگز اجازه نمیدهد که این آراستگی به تکبر، اسراف یا خودنمایی منجر شود. این توازن میان درون و بیرون، از ارکان زندگی مطلوب اسلامی است که به سعادت دنیا و آخرت منجر میشود. برای تقویت این مسیر، لازم است که مسلمانان به طور مداوم به تزکیه نفس بپردازند. این تزکیه شامل محاسبۀ نفس روزانه، یعنی ارزیابی اعمال و نیات خود در پایان هر روز است تا نقاط ضعف شناسایی و برای رفع آنها تلاش شود. همچنین، تفکر در مرگ و معاد، یادآوری فناپذیری دنیا و محدودیت عمر انسان، نقش بسزایی در کاهش دلبستگی به زرق و برقهای دنیوی و تمرکز بر ارزشهای اخروی دارد. آموزش و یادگیری مستمر آموزههای قرآنی و سنت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نیز به انسان بصیرت میدهد تا تفاوت میان حقیقت و مجاز، و پایداری و ناپایداری را درک کند. وقتی انسان عمق وجودی خود را با یاد خداوند و عشق به او پر میکند، دیگر نیازی به تأیید دیگران از طریق جلوهگریهای ظاهری نمیبیند. او میفهمد که ارزش واقعی در نگاه خداوند نهفته است، نه در نگاه مردم. در خصوص سادگی ظاهر، این بدان معنا نیست که انسان از نعمتهای الهی محروم باشد یا از زیباییهای حلال دوری کند. بلکه به معنای اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط است. استفاده از لباسهای مناسب و تمیز، داشتن خانهای راحت و آراسته، و بهرهمندی از امکانات زندگی، همگی مجاز و حتی در مواردی مستحب است. اما مرز میان استفاده حلال و اسراف، یا آراستگی و خودنمایی، بسیار ظریف است. قرآن به ما میآموزد که همواره میانه رو باشیم و از هرگونه افراطی بپرهیزیم. مثلاً در مورد پوشش، هدف اصلی ستر و پوشیدگی و حفظ حیاست، نه رقابت در تجملات و به رخ کشیدن ثروت. این سادگی و اعتدال در ظاهر، به انسان کمک میکند تا از قید و بندهای مادی رها شده و قلبش را برای پذیرش حقایق معنوی آزاد کند. زندگی ساده، به انسان فرصت بیشتری برای تفکر، عبادت و خدمت به خلق میدهد و از مشغولیتهای بیهوده میکاهد. به این ترتیب، سادگی ظاهر نه تنها یک انتخاب اخلاقی، بلکه یک روش زندگی است که به سلامت روحی و آسایش خاطر منجر میشود. این هماهنگی میان درون و بیرون، تصویری از یک شخصیت متعادل و متعهد به ارزشهای الهی است که هم در دنیا و هم در آخرت رستگار خواهد بود.
به راستی رستگار شد کسی که آن را [نفس خود را] پاک ساخت،
و به یقین زیانکار شد کسی که آن را آلوده ساخت.
ای فرزندان آدم، زینت خود را در هر مسجدی برگیرید و بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید؛ زیرا او اسرافکاران را دوست ندارد.
و روی خود را از مردم [به تکبر] برنگردان و در زمین با ناز و غرور راه مرو؛ زیرا خداوند هیچ متکبر فخرفروش را دوست ندارد.
روزی روزگاری، در روزگاران قدیم، حاکمی نامدار در کنار رودخانهای نشسته بود. در این هنگام، درویشی با لباسی ساده و کهنه، اما با چهرهای نورانی و آرام، از کنارش گذشت و بیهیچ خودنمایی، در کنار حاکم نشست. حاکم که خود غرق در لباسهای فاخر و زینتی بود، با تعجب به درویش نگریست و از او پرسید: «ای مرد خدا، تو را چه شده که با این جامه وصلهدار و ظاهری چنین ساده به سر میبری؟ مگر نمیدانی که این دنیا پر از زیباییهاست و میتوان از آن بهره برد؟» درویش با لبخندی آرام و دلی مالامال از آرامش، به حاکم نگریست و گفت: «ای حاکم بزرگوار، حال من به از حال توست! تو در قید و بندِ این دنیا و زرق و برقهای زودگذر آنی، و دلت نگران حفظ این ظواهر است. اما من، قلبم را از این اسارتها آزاد کردهام و آن را با یاد خدا و معرفت پر ساختهام. لباس من شاید کهنه باشد، اما دلم نو و پاک است و از هر آلودگی مادی رها. آنچه برای من ارزش و اهمیت دارد، رضایت پروردگار و آرامش باطن است، نه نگاه مردم و تحسین دنیا. سادگی ظاهرم، بازتاب پاکی درونم است.» حاکم که از سخنان پرمغز و حکمتآمیز درویش سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود، لحظاتی طولانی به فکر فرو رفت. او دریافت که ارزش واقعی انسان درونی است که از کبر و طمع پاک باشد و از تعلقات دنیوی آزاد، نه در لباسهای گرانبها و مقام و مال. از آن روز به بعد، حاکم بیش از پیش به پاکی باطن و سادگی ظاهر اهمیت داد و آموخت که ظاهری ساده میتواند پوشش دلی غنی و سرشار از معرفت و تقوا باشد که در نگاه خداوند ارزشمندتر است. این داستان یادآور آن است که گوهر حقیقی آدمی در قلب و روح او نهفته است و نه در نمای بیرونیاش، و سعادت واقعی در گرو تزکیه درون و پرهیز از تظاهر است.