توکل، اعتماد به خدا پس از بهکارگیری تمام تلاشهاست؛ اما تنبلی، دست کشیدن از تلاش و انتظار معجزه است. توکل همراه با عمل و برنامه ریزی است، در حالی که تنبلی شامل ترک عمل و سستی است.
بسم الله الرحمن الرحیم. در مسیر پرفراز و نشیب زندگی، بسیاری از ما با مفاهیمی روبرو میشویم که در ظاهر شبیه به هم هستند، اما در باطن تفاوتهای اساسی دارند. توکل و تنبلی نیز از این دست مفاهیماند که گاهی اوقات با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند، در حالی که از دیدگاه قرآن کریم و آموزههای اسلامی، دو قطب کاملاً مخالف یکدیگرند. توکل، یکی از والاترین مراتب ایمانی است که به معنای اعتماد قلبی کامل به خداوند متعال و واگذاری امور به او پس از بهکارگیری تمام اسباب و تلاشهای ممکن است. این مفهوم عمیقاً با حرکت، تلاش و مسئولیتپذیری عجین شده است و هرگز به معنای دست کشیدن از کار و انتظار معجزه نیست. قرآن کریم مؤمنان را به توکل فرا میخواند، اما همواره این توکل را مشروط به انجام وظیفه و بهکارگیری نیروهای عقلانی و فیزیکی بشر میداند. تنبلی در نقطه مقابل توکل قرار دارد. تنبلی، در واقع، نوعی سستی، بیحالی و عدم تمایل به انجام کارهایی است که باید انجام شوند. فرد تنبل، به جای آنکه از نیروی جوانی، استعدادها و فرصتهایی که خداوند به او داده است استفاده کند، به بهانههای واهی یا به خیال اینکه خداوند خود همه چیز را برای او فراهم خواهد کرد، از حرکت باز میایستد. این وضعیت نه تنها از نظر اجتماعی و اقتصادی برای فرد و جامعه مضر است، بلکه از نظر معنوی نیز به روح و روان او آسیب میرساند، زیرا او را از مسیر رشد و کمال باز میدارد. در آموزههای اسلامی، تنبلی و بطالت شدیداً مذمت شده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند: «خداوند بنده پرکار را دوست دارد.» این حدیث به وضوح نشان میدهد که اسلام دین تلاش و کوشش است، نه سکون و بیتحرکی. فرق اساسی میان توکل و تنبلی در این است که توکل همراه با عمل است، در حالی که تنبلی همراه با ترک عمل است. یک فرد متوکل، تمام برنامهریزیهای لازم را انجام میدهد، به دقت تحقیق میکند، مشورت میگیرد، و با تمام توان خود تلاش میکند؛ سپس نتیجه کار خود را به خداوند میسپارد و به حکمت و تدبیر او اعتماد میکند. او میداند که تلاش او تنها بخشی از معادله است و نتیجه نهایی در دستان خداست. این توکل، به او آرامش و قدرت میبخشد تا در مواجهه با سختیها ناامید نشود و در پیروزیها مغرور نگردد. اما فرد تنبل، از ابتدا قدمی برنمیدارد و انتظار دارد بدون هیچ تلاشی، خواستههایش برآورده شود. او ممکن است به ظاهر بگوید که «من به خدا توکل کردهام»، اما در عمل هیچ قدمی برای رسیدن به هدف خود برنمیدارد. این برداشت نادرست از توکل، نه تنها منجر به عدم پیشرفت میشود، بلکه میتواند به تدریج ایمان فرد را نیز تضعیف کند، زیرا او نتایج نامطلوب را به حساب توکل نادرست خود نمیگذارد، بلکه ممکن است آن را به مشیت الهی ربط دهد و ناامید شود. قرآن کریم در آیات متعددی بر اهمیت تلاش، کار و کسب روزی حلال تأکید میکند. برای مثال، در سوره جمعه آیه ۱۰ میفرماید: «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ یعنی: «و هنگامی که نماز پایان گرفت، در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا طلب کنید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.» این آیه به صراحت نشان میدهد که حتی پس از عبادت، مؤمنان نباید دست از کار بکشند، بلکه باید برای تأمین معاش خود در پی روزی حلال باشند. این طلب روزی از فضل الهی، خود نوعی توکل عملی است. همچنین، در سوره آل عمران آیه ۱۵۹ میخوانیم: «...فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»؛ یعنی: «...و هرگاه تصمیم گرفتی (بر کاری)، پس بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکلکنندگان را دوست دارد.» این آیه به وضوح ارتباط بین «عزم» (تصمیم و اراده جدی همراه با عمل) و «توکل» را نشان میدهد. توکل پس از عزم و تلاش است، نه جایگزین آن. روایتی زیبا از رسول اکرم (ص) نقل شده که شخصی از ایشان پرسید: «آیا شتر خود را رها کنم و بر خدا توکل کنم؟» پیامبر (ص) فرمودند: «شترت را ببند و سپس توکل کن.» این داستان کوتاه اما عمیق، چکیده فلسفه توکل در اسلام است. توکل به معنای بیمسئولیتی نیست، بلکه اوج مسئولیتپذیری در کنار اعتقاد به قدرت مطلق خداوند است. کسی که شترش را نبندد و ادعای توکل کند، در واقع در حال تنبلی و سهلانگاری است. او از اسبابی که خداوند در اختیارش گذاشته، استفاده نکرده است. بنابراین، برای فرق گذاشتن میان این دو، باید به نیت قلبی و عمل ظاهری فرد توجه کرد. آیا تلاش میکند؟ آیا ابزار و امکانات موجود را به کار میگیرد؟ اگر پاسخ مثبت است، و با وجود همه تلاشها، نتیجه را به خداوند واگذار میکند، این توکل است. اما اگر دست روی دست بگذارد و انتظار داشته باشد همه چیز خود به خود فراهم شود، این تنبلی است. این تمایز حیاتی است و درک صحیح آن، کلید موفقیت در دنیا و آخرت است، زیرا باعث میشود انسان نه در مواجهه با سختیها مأیوس شود و نه در برابر وسوسه تنبلی تسلیم گردد، بلکه همواره فعال، امیدوار و متوکل به فضل الهی باشد.
پس به واسطه رحمتی از جانب خداوند، با آنان نرمخو شدی؛ و اگر تندخو و سختدل بودی، حتماً از گرد تو پراکنده میشدند. پس آنان را ببخش و برایشان آمرزش بطلب و در کار (ها) با آنان مشورت کن. پس هرگاه تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند توکلکنندگان را دوست دارد.
و او را از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد. و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش کافی است. قطعاً خداوند کار خود را به انجام میرساند. به راستی، خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.
پس هنگامی که نماز پایان گرفت، در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا طلب کنید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.
آوردهاند که در دوران پادشاهی عادل، در شهری مردی بود که ادعای توکل داشت و میگفت: «من تنها به خدا توکل میکنم و هیچ تلاشی برای کسب روزی نمیکنم، زیرا روزیرسان خداست.» او روزها در کنج مسجدی مینشست و منتظر بود تا مردم برایش غذا بیاورند. روزی پادشاه از حال او باخبر شد و دستور داد که هیچکس به او چیزی ندهد. مرد مدتی گرسنه ماند تا اینکه ضعف او را فرا گرفت. از شدت گرسنگی بیتاب شد و شروع به ناله کرد. پادشاه او را فراخواند و گفت: «ای مرد، تو توکل را با تنبلی اشتباه گرفتهای! توکل یعنی تمام تلاش خود را بکنی و آنگاه نتیجه را به خدا بسپاری، نه اینکه دست روی دست بگذاری و منتظر بمانی. برو و با دسترنج خود زندگی کن، آنگاه خداوند برکت خود را در تلاش تو خواهد گذاشت.» مرد با شرمندگی مسجد را ترک کرد و به کار مشغول شد، و بعد از مدتی دید که روزی او به وفور میرسد و طعم شیرین توکل واقعی را چشید.