خداوند بینیاز مطلق است و خلقت و عبادت ما برای رفع نیاز او نیست، بلکه تجلی حکمت و رحمت او و برای رشد و کمال خود ماست. عبادت راهی برای شناخت، شکرگزاری، آرامش و دستیابی به سعادت حقیقی انسان است.
این پرسش عمیق و بنیادین، ریشه در فهم ما از ذات الهی و جایگاه انسان در هستی دارد. قرآن کریم با بیانی شیوا و منطقی به این سوال پاسخ میدهد و سوءتفاهمهایی را که ممکن است از بینهایت بودن خداوند و نیاز نداشتن او به مخلوقاتش ایجاد شود، برطرف میسازد. فهم صحیح این مطلب، نهتنها به آرامش روحی میانجامد، بلکه مسیر زندگی و تعاملات ما با جهان را نیز روشن میسازد. اولاً، باید درک کنیم که خداوند متعال، «غنیٌّ مطلق» است. این صفت به معنای بینیازی کامل او از هر چیزی است. او نه به عبادت ما نیاز دارد، نه به خلق ما، نه به حمایت ما، و نه حتی به وجود هستی. وجود او ذاتی است و برای ادامه بقا یا کمال خود، وابسته به هیچچیز نیست. آیاتی مانند: "يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ" (فاطر، آیه ۱۵) به وضوح بیان میکند که این ماییم که به خداوند محتاجیم، در حالی که او بینیاز و ستوده است. بنابراین، خلقت و عبادت از جانب او، نه برای رفع نیاز او، بلکه از سر حکمت بالغه، رحمت بیکران و فضل بیمنتهایش صورت گرفته است. اما چرا انسان را آفرید؟ آفرینش انسان و تمام کائنات، تجلی قدرت، حکمت، علم و اراده الهی است. خداوند چون به کمال مطلق است، اراده کرده است که صفات کمالیهاش در آینهی مخلوقاتش منعکس شود. این انعکاس، به معنای افزودن چیزی به خداوند نیست، بلکه نمایش شکوه و عظمت اوست. جهان هستی و انسان، بستر و میدانی است برای بروز نامها و صفات خداوند، از جمله خالقیت، رازقیت، حیاتبخشی، تدبیر و رحمت. اگر خداوند نمیآفرید، نه از قدرتش کاسته میشد و نه از بینیازیاش؛ اما آفرینش، جلوهای از کمال اوست. انسان، با ظرفیتهای بینظیر عقل، اختیار، و توانایی درک و انتخاب، بهعنوان اشرف مخلوقات، آفریده شد تا به بالاترین حد از کمال ممکن برسد و به جایگاهی نایل شود که در آن، خدا را بشناسد و به او نزدیک شود. این هدف متعالی، همان چیزی است که قرآن از آن به عنوان «خلافت الهی» یاد میکند، یعنی انسان پتانسیل تجلی برخی از صفات الهی را در زمین دارد. دوم، چرا انتظار دارد که او را عبادت کنیم؟ خداوند نیازی به عبادت ما ندارد، زیرا "إِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ" (آل عمران، آیه ۹۷)، یعنی خداوند از تمام جهانیان بینیاز است. پس هدف از عبادت، نه سود رساندن به خدا، بلکه سود رساندن به خود انسان است. عبادت، یک پروسه تربیت و تکامل برای روح انسان است. مانند ورزش که برای سلامتی بدن ماست، نه برای افزودن چیزی به مربی؛ یا مثل تحصیل که برای رشد فکری دانشآموز است، نه برای رفع نیاز استاد. عبادت، از جمله نماز، روزه، زکات و حج، وسایلی هستند برای: 1. شناخت و بیداری: عبادت باعث میشود انسان از غفلت بیدار شود و به یاد خداوند و هدف زندگی بیفتد. این بیداری، منجر به شناخت عمیقتر از خود و جهان و خالق میشود. 2. شکرگزاری: عبادت، ابراز شکر و سپاسگزاری انسان در برابر نعمتهای بیشمار الهی است. شکرگزاری، درهای نعمتهای بیشتر را به روی انسان میگشاید: "لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ" (ابراهیم، آیه ۷). 3. تکامل اخلاقی و روحی: عبادت، روح انسان را صیقل میدهد، فضایل اخلاقی مانند صبر، تقوا، ایثار، تواضع و صداقت را در او تقویت میکند و رذایل اخلاقی مانند تکبر، حسادت، بخل و خودپرستی را از او دور میسازد. نماز انسان را از فحشا و منکر باز میدارد: "إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ" (عنکبوت، آیه ۴۵). 4. آرامش و اتصال: روح انسان ذاتاً نیازمند اتصال به منبع بینهایت آرامش و قدرت است. در سایه عبادت و یاد خداست که دلها آرام میگیرد: "أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ" (رعد، آیه ۲۸). این اتصال، به انسان قدرت مقابله با مشکلات را میدهد و احساس امنیت و پشتوانه میکند. 5. نظم و هدفمندی زندگی: عبادت، به زندگی انسان معنا و جهت میدهد. وقتی انسان بداند برای هدفی متعالی آفریده شده و تمام اعمالش در مسیر رضایت خالق است، زندگیاش از پوچی و بیمعنایی رها میشود و به یک نظم الهی دست مییابد. این نظم، هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی، به جامعهای سالمتر و عادلانهتر منجر میشود. در نهایت، هدف از خلقت جن و انس، همانگونه که در آیه "وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ" (ذاریات، آیه ۵۶) آمده است، «عبادت» است. اما این «عبادت» نه به معنای صرفاً اعمال عبادی ظاهری، بلکه به معنای زندگی کردن در مسیر بندگی، شناخت و اطاعت از خداوند است. این بندگی، اوج آزادی و کمال برای انسان است، زیرا او را از بندگی نفس اماره، شهوات، و دنیا آزاد میکند و به سوی کرامت انسانی و سعادت ابدی رهنمون میسازد. خداوند بینیاز است و ما محتاج؛ عبادت، راهی است برای ما تا به او نزدیک شویم و از برکات بیشمار معرفت و اتصال به او بهرهمند گردیم. این رابطه، از سر عشق و حکمت است، نه نیاز و اجبار.
و جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا پرستش کنند.
ای مردم! شما به خدا نیازمندید، و خداست که بینیاز ستوده است.
و هر کس کافر شود، پس قطعاً خداوند از جهانیان بینیاز است.
و (یاد کنید) هنگامی که پروردگارتان اعلام کرد: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر کفران کنید، بیگمان عذاب من سخت است.»
گویند در روزگاران قدیم، پادشاهی عادل و بسیار ثروتمند بر سرزمینی فرمان میراند که از هر حیث کامل و بینیاز بود. او گنجینههایی داشت که شمارش آنها ممکن نبود و لشکری داشت که هیچ کس را یارای مقابله با آن نبود. روزی وزیری خردمند از او پرسید: «ای پادشاها، شما را چه حاجت به این همه مالیات از رعیت که در خزائن خود جای ندارید؟» پادشاه لبخندی زد و گفت: «ای وزیر، من خود را از هر مالی و ثروتی بینیاز میدانم. اما این مالیاتها، بهای نظمی است که برای آسایش رعیتم برقرار کردهام و وسیلهای برای آنکه آنان به این نظام عادت کنند. اگر آنان با دل و جان در آبادانی سرزمینشان بکوشند، این به نفع خودشان است، زیرا از ثمرات آن بهرهمند میشوند. همانگونه که من نیازی به خدم و حشم خود ندارم، اما خدمت آنان به پادشاهی، عزت و جایگاهی برای خودشان میآورد و آنان را در مسیر رشد و تعالی قرار میدهد.» این حکایت زیبا، یادآور آن است که دستورات الهی و تکلیف عبادت، برای کمال و سعادت خود ماست، نه از سر نیاز پروردگار بینیاز ما.