آیا خشم نسبت به خدا نشانه بی‌ایمانی است؟

خشم لحظه‌ای نسبت به تقدیر الهی، تا زمانی که به انکار و یأس مطلق از رحمت خدا منجر نشود، نشانه بی‌‌ایمانی کامل نیست؛ بلکه بیشتر ضعف انسانی و نیاز به صبر و توکل بیشتر است. مؤمن واقعی در سختی‌ها به خدا پناه می‌برد، حتی با ابراز درد.

پاسخ قرآن

آیا خشم نسبت به خدا نشانه بی‌ایمانی است؟

«آیا خشم نسبت به خدا نشانه بی‌ایمانی است؟» این پرسشی عمیق است که به ماهیت ایمان، ضعف‌های انسانی و چگونگی مواجهه با مصیبت‌ها می‌پردازد. برای پاسخ به این سوال از منظر قرآن کریم، باید به درک درستی از ماهیت ایمان و همچنین ماهیت احساسات انسانی، به‌ویژه در زمان سختی‌ها، دست یابیم. قرآن کریم تصدیق می‌کند که انسان موجودی است که تحت تاثیر احساسات گوناگون قرار می‌گیرد. در برابر سختی‌ها، محنت‌ها، و بلاها، واکنش‌های طبیعی انسانی شامل غم، اندوه، ترس، و حتی یأس یا ناامیدی می‌تواند بروز کند. این احساسات، به‌خودی‌خود، لزوماً نشانه بی‌‌ایمانی نیستند؛ بلکه بخشی از تجربه بشری‌اند که خداوند در وجود انسان نهاده است. مهم این است که انسان چگونه با این احساسات برخورد می‌کند و این احساسات او را به چه سمتی سوق می‌دهند. قرآن به صراحت نمی‌گوید که یک لحظه خشم یا ناامیدی گذرا نسبت به تقدیر الهی، مستقیماً به معنای کفر و بی‌‌ایمانی است. کفر در قرآن معمولاً به معنای انکار آگاهانه حقیقت، سرپیچی عمدی از فرامین الهی، تکبر در برابر آیات خدا، یا شرک ورزیدن به اوست. در مقابل، خشم یا نارضایتی که از درد و رنج شدید ناشی می‌شود، هرچند مطلوب نیست و نشان‌دهنده نقص در صبر و تسلیم است، می‌تواند یک واکنش عاطفی انسانی باشد. ایمان حقیقی، نه به معنای فقدان هرگونه احساس منفی، بلکه به معنای چگونگی هدایت این احساسات به سمت صبر، توکل و بازگشت به سوی خداوند است. مؤمن کسی است که حتی در اوج احساسات دشوار، رشته ارتباط خود را با خالق نگسلد و بداند که هرچه پیش می‌آید، از جانب اوست. خداوند در قرآن به دفعات مؤمنان را به صبر و استقامت در برابر آزمایش‌ها فرا می‌خواند. در سوره بقره، آیه ۱۵۵ می‌فرماید: «و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهشی از اموال و جان‌ها و ثمرات، آزمایش می‌کنیم؛ و به صابران بشارت ده.» این آیه نشان می‌دهد که آزمایش‌ها بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی مؤمنان است و واکنش مورد انتظار، صبر است. صبر به معنای عدم احساس درد یا ناراحتی نیست، بلکه به معنای تحمل آن بدون شکایت شدید و حفظ ارتباط و امید به خداست. این صبر در دل خود رضایت به قضای الهی را دارد، حتی اگر زبان و دل در لحظاتی از شدت رنج، به گلایه نزدیک شود. یکی از جنبه‌های مهم که قرآن به شدت آن را مذمت می‌کند، «یأس از رحمت الهی» است. در سوره یوسف، آیه ۸۷ می‌خوانیم: «و از رحمت خدا ناامید نشوید؛ چرا که هیچ کس از رحمت خدا ناامید نمی‌شود، مگر قوم کافر.» یأس و نومیدی مطلق، به ویژه یأس از گشایش و فرج الهی، می‌تواند به بی‌اعتقادی به قدرت، حکمت و رحمت بی‌کران خداوند منجر شود. اگر خشمِ ناشی از مصیبت، انسان را به سمت این یأس مطلق و سپس به انکار خداوند یا اعتراض شدید به عدل او سوق دهد، آنگاه می‌تواند به بی‌‌ایمانی نزدیک شود. اما اگر این خشم موقتی باشد و انسان را در نهایت به تضرع و مناجات با خدا وا دارد، نشانه ضعف ایمان است نه فقدان آن. در واقع، ابراز رنج به خدا، حتی با لحنی که ممکن است به خشم شبیه باشد، تا زمانی که فرد خود را از دایره ربوبیت و مالکیت الهی خارج نکند و هنوز به او پناه ببرد، نشانه ضعف است و نه کفر. انبیای الهی، که اوج ایمان و تسلیم بودند، نیز با مصائب عظیم روبرو شدند و گاه در اوج محنت، به درگاه خداوند شکایت بردند. حضرت ایوب (علیه‌السلام) که دچار بلایای شدید جسمی و مالی شد، در سوره انبیاء، آیه ۸۳ می‌فرماید: «و ایوب را (به یاد آور) هنگامی که پروردگارش را ندا داد که: پروردگارا! به من ضرر و بیماری رسیده و تو مهربان‌ترین مهربانانی.» این «ندا» و بیان رنج و درد به خداوند، نشانه اوج توکل و ارتباط است، نه بی‌‌ایمانی. او به خدا شکایت کرد، اما شکایتی که توأم با اقرار به رحمت و ربوبیت الهی بود و نه تکبر و انکار. این مثال نشان می‌دهد که ابراز رنج و حتی ناراحتی به خدا، در چارچوبی از ایمان و تسلیم، جایز است و حتی می‌تواند سبب نزدیکی بیشتر به او شود. بنابراین، کلید پاسخ در تمایز بین یک «احساس» انسانی گذرا و «رویکرد» کلی فرد به ایمان است. اگر خشم نسبت به خداوند منجر به: ۱. انکار وجود خدا یا صفات او: مثلاً انکار حکمت، عدالت یا قدرت او. ۲. قنوط و یأس مطلق: ناامیدی کامل از رحمت و گشایش الهی که به ترک کلی عبادات و وظایف دینی منجر شود. ۳. سرپیچی و عصیان عمدی: دست کشیدن از عبادت و وظایف دینی به دلیل خشم و نه از روی ضعف صرف. ۴. تکبر و جدال با خدا: به چالش کشیدن علنی و با تکبر اراده الهی و نه صرفاً بیان درد و رنج. در چنین مواردی، خشم می‌تواند نشانه‌ای از بی‌‌ایمانی یا مقدمه‌ای برای آن باشد و نیاز به توبه و بازنگری اساسی در ایمان دارد. اما اگر خشم تنها یک فوران احساسی زودگذر باشد که ناشی از درد و رنج شدید است، و پس از آن فرد به خود آمده و دوباره به سوی خدا بازگردد، توبه کند، طلب یاری نماید و با صبر و توکل راه خود را ادامه دهد، این به معنای بی‌‌ایمانی نیست. بلکه نشان‌دهنده ضعف انسانی است که نیاز به تقویت صبر و بینش دارد. مؤمن واقعی کسی است که حتی در اوج سختی‌ها و زمانی که دلش از رنج پر است، باز هم رو به سوی خالق خود دارد، هرچند که در آن لحظه احساساتی از نارضایتی نیز در او پدیدار شود. هدف نهایی ایمان، تسلیم قلبی به اراده الهی و توکل بر اوست، حتی وقتی که مسیر زندگی پر از سنگلاخ به نظر می‌رسد. این تسلیم، به معنای نادیده گرفتن درد نیست، بلکه به معنای پذیرش حکمت الهی در پس پرده این دردهاست. از این رو، احساسات انسانی، حتی منفی‌ترین آنها، تا زمانی که فرد را از دایره عبودیت و توحید خارج نکنند، نشانه‌ای از کفر محسوب نمی‌شوند، بلکه محکی برای ایمان و استقامت او هستند. برای تقویت ایمان در چنین شرایطی، قرآن راهکارهایی ارائه می‌دهد: * صبر و نماز: «از صبر و نماز یاری جویید.» (بقره ۱۵۳) * ذکر و یاد خدا: یاد خدا آرامش‌بخش دل‌هاست (رعد ۲۸). توجه به ذکر خداوند در همه احوال، به ویژه در سختی‌ها، سدی در برابر خشم و ناامیدی ایجاد می‌کند. * تفکر در حکمت الهی: پی بردن به اینکه هر سختی حکمتی دارد و ممکن است برای تزکیه روح باشد و موجب رشد معنوی و قرب الهی شود. بسیاری از بلایا پوششی برای رحمت‌های پنهان هستند. * توکل بر خدا: یقین داشتن به اینکه خداوند بهترین تدبیرکننده است و هیچ اتفاقی بدون اذن و علم او نمی‌افتد و او خیرخواه مطلق است. این توکل، تسلیم و رضایت درونی را تقویت می‌کند. در نهایت، خشم یک احساس انسانی است که ریشه در نقص‌ها و محدودیت‌های ما دارد. آنچه ایمان را تعریف می‌کند، نه صرفاً وجود یا عدم وجود این احساسات، بلکه شیوه برخورد ما با آنها و مسیری است که در پی آن انتخاب می‌کنیم. مؤمن تلاش می‌کند تا حتی در لحظات خشم و ناامیدی، رشته اتصال خود را با خالق نگسلد و با بازگشت به او، از این گذرگاه سخت عبور کند. این نگاه، راه را برای بخشش و رحمت الهی نیز باز می‌گذارد، زیرا خداوند به ضعف‌های انسان آگاه است و توبه‌کنندگان و بازگشت‌کنندگان را دوست دارد. بنابراین، خشمِ ناشی از مصیبت، اگر به انکار و کفر منجر نشود، بیشتر نشانه ضعف روحی است که باید با تربیت نفس و افزایش توکل به خدا آن را درمان کرد، نه بی‌‌ایمانی مطلق و کامل. تفاوت ظریف اما مهمی میان یک لحظه احساسی و یک موضع اعتقادی وجود دارد که قرآن آن را به روشنی بیان می‌دارد.

آیات مرتبط

داستانی دلنشین

آورده‌اند که درویشی پاره‌جامه و برهنه پا در گلستان راه می‌رفت و از تنگدستی شکایت می‌کرد و می‌گفت: «کفشی ندارم که پایم را از خار و خاشاک محفوظ بدارد!» در همین حال، چشمانش به مردی افتاد که پاهایش را از دست داده بود و با زحمت بر روی زمین می‌خزید. درویش چون این صحنه را دید، فوراً از شکایت خویش پشیمان شد، به سجده افتاد و گفت: «خدایا! مرا ببخش که از نداشتن کفش گله کردم، در حالی که دیگری پایی برای راه رفتن نداشت. شکر که مرا پاهایی دادی تا بتوانم راه بروم.» این داستان به ما می‌آموزد که در برابر سختی‌ها و محرومیت‌ها، به جای گله‌مندی و خشم، به نعمت‌هایی که داریم بیندیشیم و شاکر باشیم، چرا که همیشه حال کسی بدتر از ما هست و در هر بلا رحمتی نهفته است. این یادآوری، به ما کمک می‌کند تا دیدگاهمان را به سمت صبر و شکر تغییر دهیم و در نتیجه، از غرق شدن در ناامیدی و خشم نسبت به تقدیر الهی جلوگیری کنیم.

سوالات مرتبط