محبت بیش از حد میتواند ما را از مسیر صحیح دور کند، بنابراین باید متعادل باشد.
محبت و عشق از جمله احساسات عمیق و انسانی است که همواره در طول تاریخ بشری، مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. در فرهنگهای مختلف، عشق به عنوان یکی از بنیادیترین نیازهای انسان شناخته شده و به عنوان یک نیروی محرکه برای ایجاد ارتباط، همبستگی و تعلق خاطر بین افراد برداشت میشود. اما در این میان، آیا محبت بیش از حد میتواند خطرناک باشد؟ این پرسش مهمی است که لازم است به آن پرداخته شود. در قرآن کریم، به عنوان کتاب مقدس مسلمانان، محبت و عشق به طور خاص به عنوان فضیلتها و اصل مهمی برای زندگی انسانها ذکر شده است. خداوند در آیات مختلف به روابط و احساساتی که باید در زندگی انسانی وجود داشته باشد، توجه خاصی دارد. برای مثال، در سوره آل عمران آیه 31، خداوند میفرماید: "بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشد." این آیه به وضوح اهمیت محبت به خداوند و رسولش را به ما یادآوری میکند و نشان میدهد که این نوع محبت باید از سایر محبتها بالاتر باشد. عشق به خداوند به عنوان بالاترین و غنیترین نوع محبت شناخته میشود. اما وقتی صحبت از محبت به دیگران به میان میآيد، این سؤال مطرح میشود که آیا میتوان به اندازهای به دیگران محبت کرد که غفلت از محبت و عشق به خدا به وجود آید؟ در سوره توبه آیه 24، خداوند اظهار میکند که محبتی که به خانواده و دوستان داریم، نباید ما را از محبت به خدا غافل کند. این آیه بیانگر این است که محبت به خویشاوندان و دوستان تا وقتی که به عشق و محبت به خدا بربخورد، مفید و مثبت خواهد بود و در غیر این صورت، میتواند به آسیبپذیری ما در مقابل الهاماتی که از سوی خداوند آمده است، منجر شود. محبت بیش از حد به دیگران میتواند به عنوان یک عاملی مضر و خدشهدار کننده در زندگی ما شناخته شود. اگر محبت به دیگران ما را از انجام واجبات الهی دور کند یا باعث شود تا نتوانیم در زندگی اولویتهای صحیح را شناسایی کنیم، آنگاه میتوان گفت این نوع محبت، همانطور که قرآن توصیه کرده، مشکلآفرین خواهد بود. به عنوان مثال، اگر محبت به نزدیکان ما را از تعلق به خداوند و عمل به دستورات او باز دارد، این محبت ممکن است به صورت نادرستی هدایت شود و زندگی ما را به اشتباهاتی سوق دهد. در واقع، مفهوم عشق و محبت در آموزههای اسلامی به وضوح متوازن و معقول است. محبت باید همواره بر اساس حب و عشق به خداوند و عمل به دستورات او شکل گیرد. این به معنای آن است که هر محبت و عشقی باید در خدمت خدا و به منظور نزدیکتر شدن به او باشد. شاید باوری غلط وجود داشته باشد که هر نوع محبت و عشقی خوب است و هیچ محدودیتی برای ابراز آن وجود ندارد. اما قرآن به ما یادآور میشود که هر چیزی باید در نرمافزار اعتقادی و معنوی ما قرار گیرد. اگر محبت به دیگران به شکل افراطی نمایان شود، میتواند به ما آسیب بزند و روابط ما را خدشهدار کند. در این راستا، محبت باید متعادل باشد؛ یعنی میتوانیم به دیگران محبت کنیم، اما نباید فراموش کنیم که محبت به خداوند باید همیشه در اولویت باشد. علاوه بر این، در زندگی روزمره نیز نوعی محبت غیرمتوازن ممکن است به مشکلات بینجامد. به عنوان مثال، محبت افراطی به دوستان ممکن است ما را از تعهدات و职责هایی که نسبت به خانواده، جامعه و خدا داریم، دور کند. در نهایت، اگر محبت شخصی به اندازهای باشد که باعث شود فرد از لحاظ معنوی و اخلاقی به خطر بیفتد، این محبت صحیح نخواهد بود. اکنون در نظر بگیریم که چطور میتوان محبت به دیگران را به گونهای متعادل نگه داشت. اولین گام در تحقق این تعادل، شناخت درست از محبت و عشق است. محبت باید با علم و آگاهی همراه باشد. به عبارت دیگر، محبت نمیتواند ابزاری برای توجیه رفتارهای نادرست باشد. اگر عشق و محبت ما به دیگران بر اساس آگاهی، انصاف و تعهد به پروردگار شکل بگیرد، آنگاه این محبت میتواند سودمند باشد و نه مشکلآفرین. در نتیجه، محبت و عشق میتواند نیروهای قدرتمند و مثبتی در زندگی ما باشد اما باید به یاد داشته باشیم که این احساسات باید از یک مبنای صحیح و معقول پیروی کند. محبت به خداوند و پیروی از دستورات او باید در تمام جوانب زندگی ما تبلور یابد. در نهایت، این مهم است که ما محبت را در کنار ایمان به خدا و عمل به دستورات او بپرورانیم. با گوش دادن به آموزههای قرآن و پیامبر اسلام، ما میتوانیم تعادلی سالم را در روابط خود با دیگران پیدا کنیم و محبتهایمان را به درستی در زندگی هدایت کنیم. در خلاصه، محبت و عشق باید همواره با محبت به خداوند اصولی گردد و این محبت باید به شکل یک پارچه در زندگی ما تجلی یابد.
بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشد.
بگویید: اگر پدران و پسران و برادران و همسران و خویشاوندان شما و اموالی که جمع کردهاید و بازاری که از کساد آن میترسید و خانههایی که آنها را میپسندید، برای شما محبوبتر از خدا و رسول و جهاد در راه اوست، پس در انتظار باشید تا خداوند با امر خود بیاید و خداوند قوم فاسق را هدایت نمیکند.
سعید همیشه به محبت و عشق به همسر و فرزندانش افتخار میکرد. اما به مرور زمان متوجه شد که توجه بیش از حدش به خانواده، او را از واجبات دینیاش دور کرده است. روزی تصمیم گرفت برای برقراری تعادل در زندگیاش، وقتی را برای عبادت و دعا اختصاص دهد. او با این تغییر کوچک، حس کرد که نه تنها به خود و خانوادهاش محبت بیشتری میکند، بلکه رابطهاش با خداوند هم بهبود یافت.