قرآن نشان میدهد که تمسخر نیکوکاران عمدتاً ناشی از تکبر، جهل و ترس از تغییر در افراد بدکار است. این تمسخر آزمایشی برای مؤمنان و نشانهای از بیماری روحی تمسخرکنندگان است که باید با صبر و توکل پاسخ داده شود.
پدیده تمسخر نیکوکاران و اهل حق در قرآن کریم به تفصیل و با تکرار فراوان مورد اشاره قرار گرفته است، به ویژه در داستان پیامبران الهی و تعامل آنها با جوامع خود. این یک مضمون تکراری است که نشان میدهد کسانی که بر حقیقت، عدالت و نیکوکاری پایبندند، اغلب با ریشخند و تمسخر از سوی کسانی مواجه میشوند که هدایت الهی را رد میکنند یا غرق در تکبر، جهل و تمایلات دنیوی هستند. این تمسخر پدیده جدیدی نیست؛ بلکه به عنوان جزئی جداییناپذیر از آزمایش ایمان و واکنشی طبیعی از سوی کسانی که قلبهایشان در برابر حقیقت سخت شده، معرفی میشود. یکی از دلایل اصلی این تمسخر، همانطور که در قرآن تأکید شده، ناشی از **کفر و تکبر** است. کسانی که تمسخر میکنند، اغلب در انکار عمیق نشانهها و پیامهای الهی فرو رفتهاند و با حس متورمی از خودبزرگبینی همراه هستند. آنها نیکوکاران، بهویژه پیامبران، را به دلیل پایبندی به اصولی که با خواستههای دنیویشان در تضاد است، ضعیف، احمق یا گمراه میدانند. برای مثال، فرعون در تکبر خود، موسی پیامبر و پیامش را مسخره میکرد و آن را جادو یا توهمی بیش نمیدانست (سوره قصص، آیه ۳۸؛ سوره زخرف، آیات ۵۲-۵۳). به همین ترتیب، مشرکان مکه نیز پیامبر اسلام (ص) را مسخره میکردند، نبوت او را زیر سؤال میبردند و دعوت او به توحید و پاکدامنی اخلاقی را ریشخند میکردند. آنها میگفتند: «آیا این همان کسی است که معبودان شما را نکوهش میکند؟» (سوره انبیاء، آیه ۳۶) یا او را دیوانه یا ساحر میخواندند. این تمسخر اغلب به این دلیل اتفاق میافتد که تمسخرکنندگان صداقت و فداکاری نیکوکار را تهدیدی برای سبک زندگی فاسد یا جایگاه اجتماعی و اقتصادی خود میدانند. تمسخر آنها یک مکانیزم دفاعی است، تلاشی برای کوچکشمردن و بیاعتبار کردن چیزی که نمیتوانند از نظر فکری یا معنوی رد کنند. عامل مهم دیگر **جهل و درک سطحی از حقیقت** است. بسیاری از تمسخرکنندگان فاقد بینش عمیق برای درک حکمت والا و هدف الهی در پشت اعمال و باورهای نیکوکاران هستند. آنها بر اساس ظاهر، دستاوردهای دنیوی یا هنجارهای متداول اجتماعی قضاوت میکنند و از تشخیص ارزش ابدی نیکوکاری غافلند. قرآن روایت میکند که مردم نوح (ع) در حالی که او کشتی میساخت، او را مسخره میکردند و این کار را تلاشی بیهوده در خشکی میدانستند (سوره هود، آیه ۳۸). خنده و استهزای آنها ناشی از ادراک محدودشان بود، زیرا نمیتوانستند فرمان الهی و سیل قریبالوقوع را درک کنند. این نشان میدهد که تمسخر اغلب از یک جهانبینی محدود و مادیگرایانه سرچشمه میگیرد که نمیتواند حقایق معنوی یا پیامدهای الهی را درک کند. علاوه بر این، **ترس از تغییر و چالش با وضعیت موجود** باعث تمسخر میشود. پیامبران و نیکوکاران، ذاتاً مدافع دگرگونیهای اساسی اجتماعی و اخلاقی هستند. آنها سیستمهای فاسد، شیوههای ظالمانه و پیروی کورکورانه از سنتهای اجدادی را به چالش میکشند. این چالش منافع، ساختارهای قدرت و راحتی کسانی را که از نظم موجود سود میبرند، تهدید میکند. نخبگان و قدرتمندان، از ترس از دست دادن نفوذ خود، به تمسخر، افترا و آزار و اذیت متوسل میشوند تا پیام و حاملان آن را بیاعتبار کنند. هدف آنها منزوی کردن نیکوکاران و بازداشتن دیگران از دنبال کردن راه آنها با مضحک جلوه دادن یا به حاشیه راندنشان است. این موضوع در روایات قرآنی مشهود است که در آن رؤسا و رهبران ملل مختلف به شدت از طریق تمسخر و ارعاب با پیامبران خود مخالفت میکردند. همچنین، **حسادت و بدخواهی** نیز میتواند تمسخر را تغذیه کند. گاهی اوقات، افراد نیکوکاران را نه از روی انکار واقعی، بلکه از روی کینه پنهان یا حسادت به پاکی، آرامش درونی یا احترامی که از دیگران کسب میکنند، مسخره میکنند. آنها که قادر به تقلید از فضیلت نیکوکار نیستند، به تخریب او روی میآورند. قرآن توصیف میکند که کافران چگونه هنگامی که مؤمنان از کنارشان میگذشتند، با اشاره چشم آنها را مسخره میکردند و وقتی به خانوادههای خود بازمیگشتند، با شوخی و تمسخر این کار را میکردند (سوره مطففین، آیات ۲۹-۳۲). این رفتار اغلب از یک بیماری عمیق معنوی ناشی میشود، جایی که خود نیکی هدف بدخواهی آنها قرار میگیرد. قرآن کریم **تسلی و هدایت عمیقی** به کسانی ارائه میدهد که به خاطر اعمال نیک خود مورد تمسخر قرار میگیرند. به طور مداوم به مؤمنان اطمینان میدهد که این ریشخند الگویی رایج در نبرد بین حق و باطل است و نباید آنها را دلسرد کند. خداوند به پیامبر اسلام (ص) یادآوری میکند: «و بیشک، پیامبرانی پیش از تو نیز مسخره شدند، اما کسانی که آنها را مسخره میکردند، همان چیزی که مسخرهاش میکردند، آنها را احاطه کرد» (سوره انعام، آیه ۱۰). این اطمینان الهی تأکید میکند که تمسخر در نهایت برای تمسخرکنندگان بیفایده و خودویرانگر است و پایان کارشان سخت خواهد بود. قرآن به مؤمنان میآموزد که با صبر، استقامت و توکل بیقید و شرط به خداوند پاسخ دهند. توصیه میکند از درگیر شدن در بحثهای بیهوده با تمسخرکنندگان خودداری کنند و به جای آن، از آنها روی گردانده و بر مسیر نیکوکاری خود تمرکز کنند (سوره فرقان، آیه ۶۳؛ سوره انعام، آیه ۶۸). در نهایت، قرآن نشان میدهد که تمسخر نیکوکاران، نشانهای از بیماری معنوی تمسخرکنندگان و رد هدایت الهی از سوی آنهاست. این یک آزمایش برای مؤمنان است، وسیلهای برای پاکسازی صفوفشان و تقویت عزمشان. معیار واقعی یک شخص نه در نظرات زودگذر دنیا، بلکه در تعهد بیقید و شرط او به خداوند و دستورات اوست. قرآن وعده میدهد که پیروزی نهایی از آن نیکوکاران است و تمسخرکنندگان در این دنیا و آخرت با پیامدهای اعمال خود روبرو خواهند شد. بنابراین، نیکوکاران تشویق میشوند که استوار بمانند، با این آگاهی که پاداششان نزد خداوند است، بسیار برتر از هرگونه تمجید یا محکومیت دنیوی. این دیدگاه الهی، تمسخر را از منبع دلسردی به تأییدی بر بودن در مسیر صحیح تبدیل میکند، زیرا در واقع، حق همواره مورد تمسخر باطل قرار گرفته است.
و او کشتی را میساخت، و هر بار که گروهی از قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند. گفت: «اگر ما را مسخره میکنید، ما نیز شما را همانگونه که مسخره میکنید، مسخره خواهیم کرد.»
و هنگامی که کافران تو را میبینند، جز به تمسخر نمیگیرند (و میگویند): «آیا این همان کسی است که معبودان شما را نکوهش میکند؟» و خودشان به ذکر [یاد] خداوند رحمان کافرند.
همانا کسانی که گناهکار بودند، بر مؤمنان میخندیدند.
و هنگامی که از کنارشان میگذشتند، به هم چشمک میزدند (و مسخره میکردند).
و چون به سوی خانوادههای خود بازمیگشتند، خوشگذران و شادمان بازمیگشتند.
و چون مؤمنان را میدیدند، میگفتند: «بیشک اینان گمراهند.»
در حالی که ایشان بر مؤمنان نگهبان فرستاده نشده بودند.
پس امروز، کسانی که ایمان آوردهاند، بر کافران میخندند.
روزی درویشی با جامهای پاره و قلبی روشن، از کنار کاخی مجلل میگذشت. صاحب کاخ که مردی ثروتمند اما خودبین بود، با دیدن حال او با تمسخر گفت: «ای درویش، تو در این دنیا چه داری که به آن دل بستهای؟ تمام هستی تو یک لباس کهنه و شکمی گرسنه است!» درویش لبخندی زد و با لحنی آرام گفت: «ای دوست، من آنچه دارم آرامش قلبی است که تو در کاخ خود نداری. و آنچه ندارم، غم از دست دادن آن نیست که تو را بیقرار کرده است. پس بنگر که چه کسی در فقر حقیقی است.» مرد ثروتمند از این پاسخ حکیمانه شرمگین شد و در بزرگی درویش و حقانیت سخنش تأمل کرد. گاهی دیدهی کوربین دنیا، جز ظاهر نبیند و از باطن بیخبر ماند؛ اما حقیقت همواره راه خود را مییابد.