خداوند بینیاز مطلق است و خلقت از فیض و رحمت اوست، نه نیاز. عبادت انسان برای رشد و کمال خودش، دستیابی به آرامش و سعادت، و تجلی اراده آزاد اوست، نه برای افزودن چیزی به عظمت خداوند.
سوال بسیار عمیق و پرمغزی مطرح کردهاید که ریشه در فهم ما از خداوند متعال و هدف خلقت دارد. درک اینکه چرا خداوندِ بینیاز مطلق، انسان را آفرید و از او انتظار عبادت دارد، از مهمترین مباحث اعتقادی در اسلام است که قرآن کریم به زیبایی به آن پرداخته است. اجازه دهید با هم به این موضوع از منظر کلام الهی بنگریم. اولین و مهمترین نکتهای که باید به آن توجه کنیم، صفت «غنی مطلق» بودن خداوند است. «غنی» به معنای بینیاز، بیهمتا و کامل است. خداوند متعال به هیچ موجودی، نیازی ندارد و وجودش وابسته به هیچ چیز نیست. او وجودی ازلی، ابدی و خودبسنده است که هر آنچه در آسمانها و زمین است، در نهایت به او نیازمندند. قرآن کریم در آیه ۱۵ سوره فاطر به صراحت میفرماید: "یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ" (ای مردم، شما به خدا نیازمندید و تنها خداست که بینیاز و ستوده است). این آیه به روشنی بیان میکند که تمام نیاز از جانب مخلوق است و خالق از هر نیازی مبراست. او نیازی به عبادت ما، اطاعت ما، یا حتی وجود ما ندارد. اگر همه انسانها کافر شوند، ذرهای از عظمت او کم نمیشود و اگر همه مؤمن شوند، چیزی بر عظمت او افزوده نمیگردد. این بینیازی مطلق، اساس فهم ما از هدف خلقت و عبادت است. حال، با توجه به این بینیازی، چرا خداوند دست به خلقت زد و چرا از انسان عبادت میخواهد؟ پاسخ این است که آفرینش، تجلی اسماء و صفات الهی است. خداوند، کمال مطلق است و یکی از کمالات او، صفت "خالق" و "پروردگار" بودن است. او از سر فیض و رحمت بیکرانش، و نه از سر نیاز، جهان را آفرید تا عظمت، حکمت، قدرت و زیباییهای خود را به منصه ظهور برساند. خلقت، یک اقدام نیکوکارانه و محبتآمیز از سوی پروردگار است. همانطور که هنرمندی بزرگ، اثری هنری خلق میکند تا کمال خود را نشان دهد، نه به این دلیل که به آن نیاز دارد، خداوند نیز از سر کمال خویش، هستی را پدید آورد. اما درباره انتظار عبادت از انسان، نکتهای کلیدی وجود دارد: عبادت، نیاز خداوند نیست، بلکه نیاز خود انسان است. قرآن کریم در آیه ۵۶ سوره ذاریات میفرماید: "وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ" (و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند). این آیه، هدف اصلی خلقت انسان را عبادت بیان میکند. اما معنای این عبادت چیست؟ عبادت در اسلام، فراتر از انجام چند عمل عبادی صرف (مانند نماز و روزه) است. عبادت به معنای معرفت و شناخت خداوند، تسلیم و خضوع در برابر اراده او، و قرار دادن زندگی در مسیر رضایت اوست. این شامل تمام ابعاد زندگی میشود: از اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی گرفته تا تلاش برای عدالت، خدمت به خلق، کسب علم، و رعایت حقوق دیگران. هر عمل صالحی که با نیت الهی انجام شود، نوعی عبادت است. حال این سوال پیش میآید که این عبادت چه سودی برای انسان دارد؟ 1. رشد و کمال معنوی: عبادت، مسیر رسیدن انسان به کمال واقعی اوست. با عبادت، روح انسان صیقل مییابد، نفس اماره مهار میشود، و انسان به صفات الهی نزدیکتر میگردد. همانطور که ورزش برای بدن مفید است، عبادت برای روح انسان ضروری است. 2. آرامش و سعادت حقیقی: انسان فطرتاً موجودی است که در پی آرامش و سعادت حقیقی میگردد. این آرامش و سعادت تنها در گرو اتصال به منبع بینهایت آرامش و قدرت، یعنی خداوند، میسر میشود. "أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ" (آگاه باشید که دلها تنها با یاد خدا آرامش مییابند) - سوره رعد، آیه ۲۸. عبادت و بندگی، این یاد و اتصال را تقویت میکند. 3. تشخیص مسیر حق از باطل: زندگی دنیوی، صحنه آزمون و ابتلاست. خداوند انسان را با اختیار و عقل آفرید تا در این مسیر، حق را از باطل تشخیص داده و مسیر صحیح را انتخاب کند. عبادت و تسلیم در برابر خداوند، قطبنمایی است که انسان را در این آزمونها راهنمایی میکند و از گمراهی بازمیدارد. 4. شکرگزاری و شناخت نعمت: عبادت، نوعی شکرگزاری از نعمات بیشمار الهی است. وقتی انسان به عظمت و لطف خداوند پی میبرد، فطرتش او را به سمت شکرگزاری و سپاسگزاری سوق میدهد. این شکرگزاری نیز به نفع خود انسان است، چرا که موجب افزایش نعمتها و رضایت درونی میشود. "وَلَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ" (و اگر شکر کنید، هر آینه بر شما میافزایم) - سوره ابراهیم، آیه ۷. 5. نظم و تعادل در زندگی: آموزههای عبادی اسلام، مانند نمازهای پنجگانه، روزه، زکات و حج، هر کدام نظم و تعادل خاصی به زندگی فردی و اجتماعی میبخشند. اینها ساختارهایی هستند که انسان را از غرق شدن در مادیات و فراموشی هدف اصلی زندگی نجات میدهند. 6. اثبات قدرت اختیار و مسئولیتپذیری: خلقت انسان با اراده آزاد، به او این فرصت را میدهد که انتخاب کند: آیا میخواهد مطیع خالق خود باشد و به سوی کمال حرکت کند، یا راه سرکشی و فراموشی را در پیش گیرد. این انتخاب، اساس مسئولیتپذیری انسان در برابر اعمالش است و پایه پاداش و مجازات در آخرت را بنا مینهد. خداوند به انسان فرصت میدهد تا با انتخاب خود، شایستگی رسیدن به بالاترین درجات قرب الهی را اثبات کند. بنابراین، خداوند ما را آفرید و از ما عبادت خواست، نه به این دلیل که به ما نیاز دارد، بلکه به این دلیل که میخواهد ما به کمال، سعادت و آرامش حقیقی برسیم. عبادت، نردبانی است که انسان را به سوی مقام قرب الهی بالا میبرد و موجب رشد و تعالی او میشود. این یک هدیه الهی است، فرصتی برای انسان تا پتانسیلهای بینهایتش را شکوفا کند و به "خلیفة الله" (جانشین خدا بر روی زمین) بودن جامه عمل بپوشاند. هدف نهایی، ساختن انسانی است که در مسیر کمال و معرفت گام بردارد و جهان را نیز با عدالت و حکمت بنا کند. در نتیجه، هر ذره از بندگی ما، سودی است که به خودمان بازمیگردد و هر سرپیچی، ضرری است که دامنگیر خودمان میشود. این همان حکمت بینهایت پروردگار است.
و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.
ای مردم، شما به خدا نیازمندید و تنها خداست که بینیاز و ستوده است.
و هر که شکر کند، تنها به نفع خود شکر کرده است؛ و هر که کفران ورزد، [بداند که] خداوند بینیاز و ستوده است.
گویند پادشاهی بود صاحب خزانههای بیکران و از هیچکس در قلمرو خود بینیاز. او نه از بنده خراج میخواست و نه از رعیت حاجت. روزی اراده کرد که باغی عظیم و دلکش بسازد. سالها در آن کوشید و آن را با بهترین میوهها، گلهای خوشبو و چشمههای جاری آراست. سپس مردمان خود را فراخواند و فرمود: "این باغ برای شماست! بیایید، از زیباییهایش لذت برید، از میوههایش بخورید و در آبادانیاش بکوشید." او قوانین سادهای برایشان وضع کرد: راهها را پاکیزه دارید، درختان را آب دهید و میوهها را به عدالت تقسیم کنید. پادشاه که خود بینیاز بود، از کار آنان چیزی به دست نمیآورد، اما از دیدن مردمش که در این باغ شاد و کامیاب بودند، مسرور میشد. آنان که به دقت دستوراتش را پیروی میکردند، به شادمانی، سلامت و فراوانی دست یافتند و قویتر و پرنورتر میگشتند. اما کسانی که به وظایف خود بیاعتنایی کردند و باغ را به حال خود رها کردند یا خودخواهانه میوههایش را بلعیدند، گرسنه، ضعیف و رنجور شدند، با اینکه در میان فراوانی بالقوه قرار داشتند. هدف پادشاه ثروتمند شدن خود نبود، بلکه فراهم آوردن راهی برای سعادت مردمش و آشکار ساختن زیبایی خلقتش بود.